آفتابنیوز : 3- تعارضات آمریکا در سطح فروملی
3-1- کاهش اعتبار CIA پس از حمله به عراق: پس از نیافتن سلاح های کشتار جمعی در عراق، آشکار شد اطلاعات سازمان سیا چندان هم قابل اعتماد نیست و در برخی موارد بنا بر درخواست رهبران و شخص رئیس جمهور دستکاری می شود. این تردید در مورد ادعاهای سیا در مورد تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای نیز صادق است. تحت این شرایط افکار عمومی آمریکا و مخصوصا آمریکا به سختی می توانند ادعاهای سیا در مورد ایران را باور کنند. البته این تنها به شرطی است که ایران هرگز به روند دیپلماسی خود در چارچوب مذاکرات پایان ندهد.
3-2- نبود اجماع در مورد نحوه برخورد با ایران: در آمریکا تنها در مورد نحوه برخورد کلی با موضوع هسته ای ایران (یعنی مهار فناوری ایران) اجماع نظر وجود دارد و خارج از این حوزه اختلاف نظرها در مورد استفاده یا عدم استفاده از راهکار نظامی، گفتگو با ایران و رویکرد نسبت به قدرت های بزرگ همچنان متفاوت است. در این خصوص گفتنی است با وجود آنکه روسیه و چین با رأی مثبت خود مبنی بر گزارش پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت در 4 فوریه 2006 موافقت کردند اما هنوز آمریکا در مورد نوع برخورد این کشورها با ایران شک دارد و نگران است که این دو کشور آن را در شورای امنیت همراهی نکنند. با این وجود بعید به نظر می رسد نومحافظه کاران بتوانند با بزرگنمایی موضوع هسته ای ایران یک اجماع نظر در نظام تصمیم گیری آمریکا (در برخورد دیپلماتیک با ایران) ایجاد کنند.
3-3- لابی یهود: اعمال قدرت لابی یهودی در موضوع هسته ای ایران این تصور را تقویت می کند که اسرائیل درصدد است با پرداختن هزینه های مقابله با ایران از طریق آمریکا به اهداف و منافع خود دست پیدا کند. به همین دلیل نسبت به نیات و عملکرد لابی یهودی در مورد پرونده هسته ای ایران تردیدهایی وجود دارد. تا زمانی که نظام تصمیم گیری سیاست خاورمیانه ای آمریکا به شدت متاثر از خواست لابی یهود باشد، نمی توان امیدوار بود تصمیم های رهبران آمریکا در مورد ایران تصمیم خود آنهاست و نه تصمیم لابی یهودی و اسرائیل.
3-4- بی اعتباری منافقین: رسانه های جمعی آمریکا در حالی از افشاگری های سازمان مجاهدین خلق در پرونده هسته ای ایران استفاده می کنند که این گروه در میان اپوزیسیون خارج از کشور و افکار عمومی داخلی جایگاه معتبر و پذیرفته شده ای ندارد. از همین رو در بلند مدت آمریکا نمی تواند این گروه را تبدیل به نماینده اصلی اپوزیسیون بکند و گروه های دیگر را نادیده بگیرد. همین طور بی اعتباری این گروه باعث بی اعتباری اطلاعات و افشاگری های آنها در بلند مدت خواهد شد.
نتیجه بحث سه قسمت گذشته:
نومحافظه کاران دولت آمریکا با پیاده کردن یک استراتژی سه سطحی، درصدد منزوی کردن ایران در جامعه بین الملل هستند. کم ترین منفعت چنین کاری برای آمریکا کاهش هزینه های برخورد با ایران است. دولت بوش در طی بحران هسته ای ایران کوشیده است از این استراتژی بهره بگیرد، اما وجود تناقض های متعدد در این استراتژی در سطوح مختلف مانع از آن شده است این استراتژی عملی شود. نظر به تاریخی و ریشه دار بودن این تناقضات بعید به نظر می رسد آمریکا بتواند به اهداف سیاسی خود در چارچوب این استراتژی حداکثری دست پیدا کند. آمریکا تنها زمانی می تواند موفق شود که استراتژی حداکثری را کنار گذاشته و بالحاظ منافع بلندمدت خود، به تحقق حداقل اهداف خود رضایت دهد. تحولات جدید در دولت بوش گویای آن است که نومحافظه کاران به این زودی ها اهداف حداکثری خود را به اهداف حداقلی تبدیل نخواهند کرد. پافشاری آمریکا بر اهداف حداکثری باعث خواهد شد عرصه بازی دیپلماتیک به بن بست برسد و زمینه برای ورود به بازی های دیگر در موضوع هسته ای ایران فراهم شود.