آفتابنیوز : ابتدا یک داماد به علت اختلافات زناشویی به خانه خانواده همسرش حمله کرد و ١٠نفر از افراد بیگناه و حتی میهمانان بیخبر از همه جا، را کشت و حداقل ٤نفر را هم مجروح کرد.
درمورد دوم، جسد ٨ عضو یک خانواده دریکی از روستاهای ایرانشهر کشف شد که حکایت از یک کشتار خانوادگی میکرد.
به گزارش شهروند، نمونه سوم نیز، در اراک رخ داد و یک نفر زندانی که با وثیقه آزاد شده بود، تحتتأثیر شماتتهای خانوادگی؛ بزرگ و کوچک دوخانواده را درفاصله زمانی اندک قتلعام کرد.
مورد دیگر و چهارمی که ماهها پیش رخ داد، فردی در اطراف تهران تعداد زیادی از افراد خانواده خود و همسایه را کشت و اکنون دادگاه او درحال رسیدگی است.
درمجموع این ٤ قتلعام بیش از ٣٥نفر کشته و تعدادی هم مجروح شدند. این اتفاقات نهتنها مردم یک محل یا منطقه یا روستا و نیز چندین خانواده از مقتول و قاتل را تحتتأثیر قرار میدهد و روال زندگی آنان را دچار مشکل میکند، بلکه به دلیل ابعاد فاجعه و نیز قدرت رسانهها در انتشار فیلم و اخبار آنها درفضای مجازی، همه مردم کشور را تحتتأثیر قرار میدهد و نوعی از ناامیدی و ناامنی را دامن میزند.
بنابراین لازم است که نسبت به شناسایی علل و عوامل شکلگیری چنین اتفاقاتی و پیشگیری احتمالی از بروز آنها اقدام کرد. البته این اتفاقات خواهناخواه رخ میدهد، ولی همیشه میتوان با تمهیداتی مناسب مانع از تکرار آنها شد. بهویژه اینکه چنین رخدادهایی ممکن است به نحوی موجب افزایش وقوع آنها باشد و به یادگیری دیگران نیز موجب شود.
نخستین وجه مشترک این ٣ رویداد و نیز رویدادهای مشابه دسترسی به اسلحه بهویژه سلاح خودکار و مسلسل است. در واقع هیچ فردی نمیتواند بدون سلاح گرم و خودکار تا این حد افراد دیگر را بکشد، بنابراین دربرخورد با این مسأله باید جدیت بیشتری به عمل آورد.
وجه مشترک دیگر انگیزه انتقامجویی است. در غیاب سلاح گرم، انتقامجویی در بدترین حالت منجر به کشتن یک یا دونفر میشود، ولی وقتی که انتقامجویی با چنین اسلحهای همراه شود، ابعاد ناشناختهای پیدا خواهد کرد.
فراموش نکنیم که انتقامجوییهای مذکور درسطح روابط فردی و خانوادگی و شغلی است. همیشه این امکان وجود دارد که انتقامجویی به عرصه عمومی هم کشیده شود که بسیار خطرناک و عوارض سویی خواهد داشت.
مشابه این مسأله درکشورهای دیگر بهویژه ایالات متحده زیاد دیده میشود که فرد انتقامجو، به صورت کور به گروهی از مردم دریک مدرسه یا دانشگاه یا فروشگاه یا هرجای دیگری حمله مسلحانه میکند.
انتقامجویی محصول سرخوردگی و ناامیدی است. بنابراین هرگاه با این دوپدیده مواجه شویم و قانونمندی و شیوههای حل اختلاف نیز موثر و کارآمد و در دسترس و ارزان نباشد، احتمال وقوع چنین حوادثی وجود دارد.
عامل دیگر که تقریبا در هر ٣ رویداد جنایتکارانه مشترک است، اختلافات شناختهشده پیشین است. اختلافاتی که درصورت عدم حل آنها، میتواند به راهحلهای شخصی ختم شود و بدترین شیوه راهحل شخصی نیز توسل به خشونت و حذف دیگران است. و بالاخره شاید مهمتر از بقیه موارد، ناکارآمدی نظام تربیتی ما درچگونگی کنترل خشم و نیز تحریکنکردن خشم دیگران است.
شاید ما بیش ازحد نسبت به خشم دیگران بیتفاوت هستیم و آن را موضوعی غیرمهم و گذرا تلقی میکنیم. مواردی پیش میآید که با رفتار خودمان خشم آنان را شعلهور نیز میکنیم.
البته درموضوعات مهمی مثل جرایم شخصی (قتل یا ضرب و جرح) رودررو قراردادن خانواده متهم و خانواده مقتول یا مضروب موجب میشود که فضای انتقامگیری و بروز خشم و تهدید جسمی و جانی شکل بگیرد، این نیز از نقاط ضعف قوانین مجازات ماست.
دراین رابطه اقدامات پیشگیرانه که درکشورهای توسعهیافته معمول است، میتواند در دستورکار مقامات قضائی قرار گیرد. هرچند باید اقرار کرد که اجرای این کار بسیار سخت است.