آفتابنیوز : در دنیایی که اصولا میل به خلاصه گویی، ساده سازی و نتیجه گیری به موقع دارد و به تعبیر فنی تر یک دنیای فونکسیونال و کارکردی است و در آن رهبران می کوشند با انجام مذاکرات شسته و رفته برای کشور و ملت خود ثروت و قدرت تولید کنند به کارگیری زبان فلسفی و اخلاقی و طرح مباحث معرفت شناختی جذابیت چندانی ندارد. اصولا چنین کاری نه در حیطه دولتمردان بلکه در حیطه مخازن فکری و اساتید دانشگاه و نظریه پردازان است. زیرا دولتمردان نه برای این کار آمده اند و نه وقت آن را دارند. شواهد و قراین موجود نشان می دهد در دولت جدید این زبان اما با تغییر واژگان و جمله بندی ها بکار گرفته می شود. به کارگیری و یادگیری زبان دیپلماسی (چه گفتاری و چه رفتاری) می تواند منجر به بهره گیری حداکثری از زمان در دیپلماسی شود. زبان برای یک دیپلمات همان نقش را ایفاء می کند که سوزن برای خیاط و آچار برای تعمیرکار اما در حوزه ثبات و تداوم سیاست خارجی به نظر می رسد دولت جدید رویه ای را که از زمان جنگ اول خلیج فارس در سال 1991 در سیاست خارجی ایران در دوره آقای هاشمی رفسنجانی آغاز شد دنبال کند. این رویه همانا استفاده از امتیازات ژئوپلتیک و ژئواکونومیک ایران برای حفظ و ارتقای موقعیت آن در منطقه از یک طرف و اجتناب از ایجاد بحران در روابط خارجی از سوی دیگر است. این سیاست در دوره آقای خاتمی موفقیت های قابل توجهی کسب کرد و عدم توجه به این موفقیت ها و سیاسی کاری در این مورد می تواند فرصت های احتمالی پیش روی دولت جدید را محدودتر کند. در حوزه امنیت و ژئوپلتیک یا سیاست اعلی چند چالش عمده پیش روی دولت وجود دارد و حضور آمریکا در کشورهای پیرامونی ایران مهمترین این چالشهاست.
اما نکته مهمی که در سیاست خارجی باید لحاظ گردد این است که همانگونه که توسل به زبان فلسفی و اخلاقی در حوزه سیاست ادنی، آرمانگرایی را تقویت می کند تأکید بیش از حد بر اهمیت بی نظیر ژئوپلتیک و ژئواکونومیک ایران نیز به نتیجه مشابهی منجر می شود. فراموش نکنیم در همین خاورمیانه کشورهایی چون مصر و ترکیه نیز از موقعیتی نظیر ایران برخوردارند. نتیجه آنکه موقعیت ژئوپلتیک به عنوان منبع قدرت سخت بالقوه برای بالفع شدن نیازمند حمایت قدرت نرم (زبان و گفتار دیپلماتیک) است. در غیر این صورت چه با اهمیت ژئوپلتیک یک کشور نه موجب ثروت و قدرت بلکه موجب محنت و بدبختی شود. افغانستان و تا حدی پاکستان نمونه این موارد هستند.