کد خبر: ۴۴۳۲۳
تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۳۸۴ - ۲۲:۳۴

آنچه‌ آينده‌ ايران‌ را رقم‌ مي‌زند

منصور بيطرف‌
آفتاب‌‌نیوز : چرا كه‌ هر لحظه‌ از روزهاي‌ گذشته‌ يادآور خاطراتي‌ است‌ كه‌ از يك‌ جنبه‌ مي‌توان‌ آنها را فقط‌ در دوران‌ اوايل‌ انقلاب‌ مشاهده‌ كرد. از همين‌رو شايد سخنان‌ احمدي‌نژاد كه‌ مي‌گفت‌ مي‌خواهد شور اوليه‌ انقلاب‌ را در ايران‌ زنده‌ كند، بي‌ارتباط‌ با همين‌ تحولات‌ نباشد. آنهايي‌ كه‌ سنشان‌ از چهل‌ گذشته‌ به‌ خوبي‌ سال‌هاي‌ اوليه‌ انقلاب‌ را به‌ خاطر دارند. در آن‌ دوران‌ شور و شوق‌ انقلابي‌ عملا همه‌ كارگزاران‌ نظام‌ را تحت‌ تاثير خود قرار داده‌ بود. هر تصميمي‌ كه‌ گرفته‌ مي‌شد داراي‌ دو محور بود : 1- از اهداف‌ انقلاب‌ دور نباشد 2- مردم‌ محروم‌ و مستضعف‌ چه‌ جايگاهي‌ در اين‌ تصميم‌گيري‌ دارند. اين‌ دو محور اصلي‌ باعث‌ شده‌ بود كه‌ كارگزاران‌ نظام‌ بدون‌ توجه‌ به‌ بازتاب‌ بيروني‌ و دروني‌ تصميمات‌ خود، به‌ سياستگذاري‌ بپردازند و بدون‌ ترس‌ از تحليل‌ها و نقدها همانند افرادي‌ كه‌ به‌ اهداف‌ خود ايمان‌ وافر و راسخ‌ دارند، طي‌ طريق‌ كنند. جنگ‌ تحميلي‌ و حضور امام‌(ره‌) به‌ اين‌ اهداف‌ هم‌ هاله‌ معنوي‌ مي‌بخشيد و هم‌ سپري‌ بود كه‌ تمام‌ تيرهاي‌ پرقوت‌ نقدهاي‌ قدرتمند را رد و آنها را بي‌ اثر مي‌كرد. در آن‌ دوران‌ شور انقلابي‌ هر بار گراني‌ را سبك‌ مي‌كرد. جنگ‌ با همه‌ ابعاد تخريب‌گرايانه‌اش‌ بركت‌ شده‌ بود و اقتصاد كوپني‌ با تمام‌ ابعاد فقرزايي‌اش‌ نعمت‌. همه‌ هم‌ شكرگزار انقلاب‌.جنگ‌ سال‌ 67 پايان‌ يافت‌ و امام‌ هم‌ يكسال‌ بعد از آن‌ دعوت‌ حق‌ را لبيك‌ گفت‌. دو هاله‌ وسپر معنوي‌ از ميان‌ مردم‌ و كارگزاران‌ نظام‌ رفتند. اكنون‌ مردم‌ مانده‌ بودند و خرابي‌ يكهزار ميليارد دلاري‌ جنگ‌ و مطالبات‌ پرداخت‌ نشده‌. مردم‌ با وجود گذشت‌ 11 سال‌ از پيروزي‌ انقلاب‌، هنوز وعده‌ انقلاب‌ را فراموش‌ نكرده‌ بودند. درآمدهاي‌ نفتي‌ كه‌ عمده‌ آن‌ تا آن‌ موقع‌ صرف‌ جنگ‌ شده‌ بود اكنون‌ مي‌بايست‌ به‌ نوعي‌ صرف‌ پرداخت‌ اين‌ مطالبات‌ شود. از اين‌ رو دولتي‌ مي‌بايست‌ روي‌ كار بيايد كه‌ اين‌ مطالبات‌ را پرداخت‌ كند و به‌ سازندگي‌ پس‌ از جنگ‌ هم‌ برسد. سازندگي‌ كه‌ قاعده‌اي‌ خاص‌ خودش‌ را دارد و اولين‌ قاعده‌ آن‌ كاهش‌ »شور« (شوري‌ كه‌ لازمه‌ جنگيدن‌ و ادامه‌ انقلاب‌ است‌) و جايگزين‌ كردن‌ منطق‌ است‌ چرا كه‌ براي‌ ساختن‌ بايد از همه‌ نيروها، بدون‌ درنظر گرفتن‌ عقيده‌ آنها و ظرفيت‌هاي‌ آنها استفاده‌ كرد. دولت‌ سازندگي‌ هم‌ با اين‌ قاعده‌ كار خود را شروع‌ كرد و با دعوت‌ ازهمه‌ اقشار و آحاد به‌ كار پرداخت‌. با شروع‌ به‌ كار دولت‌ پنجم‌ جمهوري‌ اسلامي‌ طيف‌ جديدي‌ از مديران‌ روي‌ كار آمدند كه‌ محور كار آنها حفظ‌ »شور انقلابي‌« نبود بلكه‌ به‌ دنبال‌ آن‌ بودند كه‌ با عقلانيت‌ جديد به‌ حفظ‌ نظام‌ بپردازند.
از ديد اين‌ تكنوكرات‌هاي‌ جديد حفظ‌ نظام‌ به‌ »قدرتمند شدن‌« توان‌ اقتصادي‌ و بالا بردن‌ ظرفيت‌ توليد - كه‌ جنگ‌ آنها را نابود كرده‌ بود - و نيز افزايش‌ رفاه‌ مردم‌ برمي‌گشت‌. از اين‌ رو اگر تا آن‌ موقع‌ شعار »فقر«، »فخر« و »ارزش‌« بود و در سينما و تلويزيون‌ پلان‌هاي‌ تصويري‌ خانه‌هاي‌ ساده‌ و بي‌ غل‌ و غش‌ را نشان‌ مي‌دادند اكنون‌ »رفاه‌« و »مرفه‌« بودن‌ به‌ يك‌ »ارزش‌« تبديل‌ شده‌ بود. با اين‌ ديد جديد الگوي‌ تازه‌اي‌ وارد عرصه‌ اقتصاد شد كه‌ هدف‌ آن‌ بالا بردن‌ سطوح‌ زندگاني‌ مردم‌ خسته‌ از فقر بود. چه‌ اين‌ اعتقاد وجود داشت‌ كه‌ آنچه‌ تاكنون‌ توزيع‌ مي‌شد، »فقر« بود نه‌ »درآمد« و آنچه‌ كه‌ تاكنون‌ طرح‌ مي‌شد »ضد ارزش‌ بودن‌ ثروت‌« بود نه‌ »ارزشمند بودن‌ ثروت‌«. لذا با توجه‌ به‌ اين‌ موارد و موارد مشابه‌، سياست‌ جديدي‌ در عرصه‌ اقتصاد و سياست‌ شكل‌ گرفت‌ كه‌ بر مبناي‌ آن‌ »ثروت‌« نه‌ فقط‌ مذموم‌ نبود بلكه‌ هر كس‌ كه‌ به‌ سراغ‌ آن‌ مي‌رفت‌ فردي‌ بود كه‌ در جهت‌ حفظ‌ ارزش‌هاي‌ انقلاب‌ و دستاوردهاي‌ آن‌ حركت‌ مي‌كرد. جابه‌جا شدن‌ اين‌ ارزش‌ها همراه‌ با شكاف‌ طبقاتي‌، جامعه‌ و كشور را با دو فضاي‌ دو قطبي‌ »ارزش‌ مداري‌ انقلاب‌« - »حفظ‌ نظام‌« و » فقر« - »غنا«، روبه‌رو كرد فضايي‌ كه‌ عملا تا پايان‌ دولت‌ هشتم‌ وجود داشت‌.
در فضاي‌ اول‌ ما شاهد رودررو بودن‌ »بسيج‌« و كارگزاران‌ و در فضاي‌ دوم‌ شاهد تقابل‌ »محرومان‌« و »وابستگان‌ به‌ دولت‌« بوديم‌.
در آن‌ رودررويي‌ها و تقابل‌ها هرچه‌ كه‌ بود، اقتصاد كشور توانست‌ خودش‌ را به‌ ارتقايي‌ كه‌ هرچند شايسته‌اش‌ نبود برساند.زيرا سازندگي‌ در بطن‌ خود فشارهايي‌ را هم‌ بر جامعه‌ وارد مي‌كرد. منابعي‌ كه‌ مي‌بايست‌ بخش‌ عمده‌اي‌ از آن‌ صرف‌ بهبود وضعيت‌ زندگي‌ مردم‌ شود در هزينه‌ كردن‌ ساخت‌ پالايشگاه‌ها، سدها و نيروگاه‌ها بكار گرفته‌ شد. خروج‌ بخش‌ مهمي‌ از اين‌ منابع‌ كه‌ تامين‌ بخشي‌ از آن‌ در قالب‌ سياست‌ تعديل‌ از جيب‌ مردم‌ صورت‌ مي‌گرفت‌ فشارهايي‌ را بر اقشار آسيب‌پذير جامعه‌ وارد مي‌كرد و نرخ‌ تورم‌ را هم‌ بالا مي‌برد. اتفاقات‌ و سياست‌هاي‌ ناسنجيده‌ مانند گرفتن‌ وام‌هاي‌ كوتاه‌مدت‌ از خارج‌ كه‌ در آن‌ سال‌ها روي‌ داد، تيغ‌ نقد را برآن‌  تيزتر كرد. لذا در اين‌ ميان‌ برگ‌ برنده‌ در دست‌ كساني‌ بود كه‌ وضعيت‌ موجود را نه‌ فقط‌ نقد كنند بلكه‌ راه‌ هم‌ نشان‌ دهند راهي‌ كه‌ انتهاي‌ آن‌ حداقل‌ براي‌ از دست‌دادگان‌ ارزش‌هاي‌ انقلاب‌ و فقرا راه‌ به‌ روشنايي‌ برد. اين‌ روشنايي‌ از نگاه‌ »بسيج‌ « و »فقرا« بازگشت‌ به‌ سال‌هاي‌ اوليه‌ انقلاب‌ بود.حادثه‌اي‌ كه‌ در تيرماه‌ امسال‌ رخ‌ داد از آن‌ دو نگاه‌ همان‌ »روشنايي‌« بود. زيرا از يك‌ سو نويد بازگشت‌ به‌ حال‌ و هواي‌ سالهاي‌ اوليه‌ انقلاب‌ و از سوي‌ ديگر وعده‌ درآمدهاي‌ نفتي‌ بر سر سفره‌هاي‌ مستضعفين‌ داده‌ شده‌ بود. اما اين‌ اتفاق‌ بدون‌ پيامد هم‌ نبوده‌ است‌.بازگشت‌ به‌ سالهاي‌ اوليه‌ انقلاب‌ سبب‌ شد مديراني‌ كه‌ تاكنون‌ بدون‌ در نظر گرفتن‌ ارزش‌هاي‌ انقلاب‌ و همچنين‌ مردم‌ مستضعف‌، دو محوري‌ كه‌ از اصول‌ سياستگذاري‌ در سال‌هاي‌ اوليه‌ انقلاب‌ بود، به‌ سياستگذاري‌ مي‌پرداختند، كنار گذاشته‌ شوند و به‌ جاي‌ آنها مديراني‌ بيايند كه‌ به‌ اين‌ دو محور اعتقاد داشته‌ باشند.
اكنون‌ در ميان‌ كارگزاران‌ نظام‌ شور و حال‌ اوايل‌ انقلاب‌ است‌ و كارگزاران‌ هم‌ به‌ دنبال‌ ساده‌زيستي‌ رفتاري‌ دولت‌ شهيد رجايي‌ هستند. اكنون‌ دولت‌ به‌ دنبال‌ جانشين‌ كردن‌ ارزش‌هاي‌ انقلاب‌ است‌ و تمام‌ هم‌ و غم‌ خود را معطوف‌ به‌ حمايت‌ از مردم‌ محروم‌ كرده‌ است‌. دولت‌ و اعضاي‌ آن‌ به‌ نقاطي‌ سفر مي‌كنند كه‌ تاكنون‌ هيچ‌ مدير ارشدي‌ پاي‌ خود را به‌ آنجا نگذاشته‌ است‌ چه‌ به‌ رسد به‌ وزير و يا رئيس‌ جمهور. اين‌ سفرها اگر بازتابي‌ در اقتصاد كشور نداشته‌ باشد اما در ميان‌ مردم‌ نافذ است‌ ولي‌ آنچه‌ كه‌ تحولات‌ كشور را رقم‌ مي‌زند و آن‌ را به‌ منصه‌ عمل‌ مي‌رساند »سرمايه‌« است‌. اين‌، آن‌ واژه‌اي‌ است‌ كه‌ آينده‌ ايران‌ را رقم‌ مي‌زند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین