آفتابنیوز : نفس كز گرمگاه سينه مى آيد برون، ابرى شود تاريك...
نفس كاين است، پس دگر چه دارى چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك؟
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
منم، دشنام پست آفرينش، نغمه ى ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بى رنگ، بى رنگم
بيا بگشاى در، بگشاى، دلتنگم...
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را كنار جام بگذارم
مهدى اخوان ثالث سال ۱۳۸۴ پرخاطره ترين روزهاى اكبر هاشمى بهرمانى است. پيرمرد ۷۱ساله رفسنجانى كه يكى از پرآوازه ترين سياستمداران كنونى ايران است، توانست در اين سال چنان كه خود گفته بود بر ترديدهايش غلبه كند و به خاطر «نگرانى نسبت به سرنوشت ايران و آينده اين كشور» پا به رقابت هاى انتخاباتى بگذارد. البته اگرچه در سوم تيرماه او از رقيب جوان خود محمود احمدى نژاد شهردار سابق تهران شكست خورد، اما چه روزهاى قبل از انتخابات سوم تير و چه روزهاى پس از انتخابات مخالفين سابق و سرسختش يك به يك به او گرويدند، از او حمايت كردند و تنها او را در اين شرايط، نياز كشور دانستند. مصطفى تاج زاده عضو جبهه مشاركت ايران اسلامى كه دوستانش در انتخابات پارلمانى سال ،۷۸ پرحجم ترين تبليغات را عليه هاشمى سامان دادند، در نشستى كه پس از انتخابات تيرماه با روزنامه نگاران داشت هاشمى را بهترين و قوى ترين مدير ايرانى خواند. گرچه او اعتقاد دارد كه عملكرد پيشين هاشمى، در نزد بسيارى، از اعتبار او كاسته است اما اذعان كرد كه اگر سيدمحمد خاتمى محبوب ترين شخصيت ايرانى است برعكس هاشمى رفسنجانى قوى ترين مدير اين كشور است. همتاى ديگر او سعيد حجاريان است. مديرمسئول روزنامه صبح امروز كه مقالات اكبر گنجى را در انتخابات پارلمانى ۷۸ عليه هاشمى به چاپ رسانيد. او نيز در جريان اين انتخابات به حمايت صريح از هاشمى رفسنجانى پرداخت و پس از انتخابات نيز پيشنهاد تشكيل «جبهه صلح» به منظور جلوگيرى از جنگ ارائه كرد و از هاشمى رفسنجانى نيز به عنوان يك عضو موثر اين جبهه نام برد. در همين سوى ميدان همچنان دو، سه نام ديگر مطرح است. ابتدا اكبر گنجى زندانى در بند است. او چند روزى قبل از انتخابات در يك اتفاق نادر به مرخصى آمد. در آن ايام اين گمانه مطرح شد كه منتقد بزرگ هاشمى به مرخصى آمده تا با گفته هايش نظر مردم را نسبت به او برگرداند. اما گنجى صراحتاً گفت اگرچه بر نظرات پيشين خود نسبت به ساختار حكومت پابرجاست اما عليه هاشمى رفسنجانى سخنى نخواهد گفت. او حتى از دوستان اصلاح طلب خود به صراحت انتقاد كرد و به دكتر مصطفى معين كانديداى جبهه مشاركت يادآور شد كه با «طناب ديگران» به چاه نرود اما حاضر نشد عليه هاشمى حرفى بزند.معتقد بود كه «مشكل من هاشمى نيست.» بدين ترتيب بود كه حتى عباس عبدى، ديگر منتقد سرسخت هاشمى در فاصله مرحله اول و دوم انتخابات نامه اى مكتوب به هاشمى نوشت، ارزيابى هاى خود را از شرايط كشور برايش تشريح كرد و سپس از او خواست در مرحله دوم از انتخابات كناره گيرى كند. اين نامه بلافاصله توسط يكى از اعضاى مشاركت به نزديكان و بستگان هاشمى رسيد. مهدى هاشمى فرزند چهارم پدر كه رياست ستاد انتخابات را بر عهده داشت، از نشست هاى سه نفره خود با محسن امين زاده (عضو جبهه مشاركت) و بهزاد نبوى (عضو مجاهدين انقلاب) سخن به ميان مى آ ورد و مى گويد: «پيشنهاد انصراف در اين جلسه مطرح شد. تخريب ها گسترده بود. شب نامه ها از سوى مراكزى خاص چاپ و منتشر مى شد. در آن جلسات به اين نتيجه رسيديم كه بهتر است آقاى هاشمى در اعتراض به اين رويه و نيز اتفاقاتى كه براى آقاى كروبى و آ راى ايشان رخ داده بود، كناره گيرى كند، به پدرم ماجرا را گفتم. آقاى هاشمى هم پذيرفت. اما ايشان را منصرف كردند و گفتند كه اگر انصراف بدهيد،مشكل ساز مى شود.» او سپس از اعتراض پدر قبل از انتخابات مرحله دوم سخن به ميان آورد و خبر تهيه يك گزارش جامع توسط هاشمى رفسنجانى را مى دهد: «آقاى هاشمى مى خواست گزارش تخريب ها را با ذكر اسامى بخواند اما نگفت. همان شب كه قرار بود ايشان گزارش بدهد، ليست كامل تخريب كنندگان را در اختيارش قرار دادند كه چه كسانى در چه سمت هايى عليه شما سخن گفتند و تخريب كردند. اما آقاى هاشمى گزارش را كامل قرائت نكرد و فقط سربسته به آن اشاره كرد. آقاى رحمانى فضلى كه معاون مديرعامل صداوسيما بود، نزد ما آمد و گفت كه چون در دادگاه هنوز اين اسامى و اتهامات اثبات نشده از ذكر اسامى پرهيز كنيد. اگر شما اسامى را اعلام كنيد آنها نيز اطلاعيه اى را عليه شما صادر مى كنند.» با اين حال هاشمى در برنامه گفت وگوى ويژه خبرى كه اول تيرماه ساعت ۳۰/۲۲ از شبكه دوم پخش شد، گفت: «طى روزهاى اخير بى سابقه ترين كارهاى ضداخلاقى و ضددينى را در حق من روا داشتند و تهمت هاى سنگينى را به من زدند كه اميدوارم مسئولان ذى ربط به اين مسئله در چارچوب قانون رسيدگى كنند.» هاشمى سپس در اين برنامه تلويزيونى پربيننده از «ميليون ها سى دى» كه با پول بيت المال عليه او تكثير شده سخن به ميان آورد و اظهار تاسف كرد كه چرا هيچ كسى به آن رسيدگى نكرده است. او سپس از مراكزى كه اين تخريب ها را سازماندهى مى كردند نام برد: «تاكنون چهار مركز شناسايى شده كه با دو مورد آن برخورد و عوامل گرداننده اين مراكز اكنون به مراجع ذى ربط معرفى شده اند و دو مركز هم كه به نحوى در تخريب بنده در شهر قم نقش مهمى داشتند نيز شناسايى شده است.» بنا بر گفته مهدى هاشمى تا روز انتخابات هيچ كس مانع از كار تخريب چى ها نشد. او سپس به بيانيه دوم پدر اشاره مى كند؛ بيانيه اى كه روز چهارم تيرماه خطاب به ملت ايران منتشر شد. هاشمى تاكيد كرده بود: «بنا ندارم كه در مورد انتخابات شكايت به داورانى ببرم كه نشان دادند نمى خواهند يا نمى توانند كارى بكنند. شكايت خود را فقط همانند مورد قبلى در دادگاه عدل الهى مطرح مى كنم.» هاشمى در اين بيانيه نيز از كسانى سخن به ميان آورد كه «براى تضعيف رقيب از راه تضعيف انقلاب وارد شدند. چون مى دانستند او در هر حالت از انقلاب اسلامى دفاع مى كند و ابايى هم از بر عهده گرفتن مسئوليت ها ندارد. آنها كه به گونه اى بى سابقه با هزينه هاى ده ها ميلياردى از بيت المال اينجانب و بستگانم را ظالمانه تخريب كردند و آنها كه با استفاده زياد از امكانات نظام به صورت سازماندهى شده و نامشروع در انتخابات دخالت كردند.»
با اين حال با تمام اين بداخلاقى هاى سياسى، روزهاى تيرماه ۸۴ پرخاطره ترين روزهاى هاشمى بود. جبهه وسيعى از هنرمندان و نويسندگان عضو كانون نويسندگان گرفته تا بزرگان دين و انقلاب براى حمايت از هاشمى رفسنجانى تشكيل شد. از محمود دولت آبادى، محمدعلى سپانلو و آيدين آغداشلو و ديگر هنرمندان تا آيت الله جوادى آملى از ضرورت حضور هاشمى در انتخابات سخن گفتند، به دفاع از او برخاستند و حاضر شدند نام و اعتبار خود را جهت افزايش آراى او خرج كنند. افرادى كه در اين جبهه بى سابقه پشت هاشمى ايستاده بودند، اگرچه با يكديگر مرزبندى هاى آشكارى داشتند اما هنوز از آن عمل دفاع مى كنند و هر روز كه وضعيت ايران در صحنه بين الملل با چالش مراجه مى شود به اين رفتار خود مباهات مى كنند و آن دفاع جانانه از هاشمى را پسنديده مى دانند. هاشمى يك بار گفته بود: «نگران آينده كشور هستم.» همين جمله فصل الخطاب تمام گروه هاى سياسى مخالف و موافق او بود كه در روزهاى اوليه تيرماه به حمايت از او بپردازند. چراكه نگرانى از آينده، دغدغه همه بود و آنها نيز از همين زاويه به تبليغات پرداختند.صداى روشنفكران و نخبگان كشور به علت فاصله كوتاه مرحله اول تا دوم انتخابات به گوش مردم نرسيد. اما آنچه اتفاق افتاد چيزى فراتر از آن بود كه هاشمى تصور مى كرد. ۱۰ ميليون نفرى كه آگاهانه به او راى داده بودند اين انگيزه را در وى ايجاد كرد تا بتواند از اين پتانسيل جهت تشكيل يك جبهه معتدل استفاده كند. جبهه اى كه قرار بود اعتدال را سرلوحه كار خويش قرار دهد و در راستاى برطرف كردن نگرانى هاى كشور گام بردارد.
پيشنهاد هاشمى در تشكيل جبهه اعتدال، مركب از تمام گروه ها و احزاب، برگردان پيشنهاد سعيد حجاريان بود كه پس از انتخابات ايده تشكيل جبهه صلح را از نهضت آزادى تا موتلفه اسلامى مطرح كرد. گروه هايى كه در جريان انتخابات با هاشمى ائتلاف كردند. گرچه نه جبهه صلح تشكيل شد و نه اعتدال پا گرفت اما روابط اصلاح طلبان، خصوصاً مشاركت با هاشمى گرم تر شد. يخ ها آب شد و ديوار بى اعتمادى فرونشست. حتى بزرگان اين حزب لازم ديدند كه با او در خصوص آينده كشور و پرونده هسته اى ديدار كنند و پس از آن نيز سخنان خود را با خاتمى و حسن روحانى (دو حامى بزرگ هاشمى) در ميان بگذارند. البته تنها مشاركت نبود كه با هاشمى ديدار كرد. پس از انتخابات، جامعه اسلامى مهندسين كه دو عضو برجسته آن مرتضى نبوى و محمدرضا باهنر هستند به ديدار هاشمى رفتند. از پس اين نوع اتفاقات، هر كجا اصلاح طلبان ديگر نيز جلسه اى برگزار مى كردند، هاشمى به عنوان پاى ثابت دعوت مى شد. او نيز ابا نمى كرد و خود را بيش از پيش به دوستان جديد و ديرينش مى رساند. اين اتفاق براى هاشمى بسيار مطلوب بود. از يك سو انتقادات از رقيب انتخاباتى او فزونى مى گرفت و از طرف ديگر او مرجعى مى شد براى تمام گروه ها. در واقع هاشمى به جايگاهى رسيد كه پيشتر قرار داشت. در هنگامى كه رئيس مجلس بود، تمام گروه ها با او ديدار داشتند و او را مطمئن مى يافتند.درواقع هاشمى اگر چه برنده ظاهرى انتخابات نبود، اگر چه هفت ميليون راى از رقيب خود كم داشت اما توانست دوباره خود را احيا كند. مرجعى براى تمام گروه ها بشود و رفتارى منتقدانه نسبت به دولت پيشه كند. بدين خاطر بود كه ناگهان به مردان دولت هشدار داد كه سرمايه هاى انقلاب را از اين نظام نرنجانند و با نخبگان و شايستگان كشور رفتارى پيشه نكنند كه آنها را نيز به موضع اپوزيسيون بكشانند. هاشمى به آنان يادآور شد كه در نقد گذشته خط بطلان بر تمام ۲۷ سال گذشته نكشند. دوران دفاع مقدس و سازندگى و اصلاحات را به آنها يادآور شد و تمام اين دستاوردها را حاصل مديرانى دانست كه امروز به راحتى توسط دولت جديد كنار گذارده مى شوند. اتخاذ اين نوع مواضع باعث شد كه چهره جديدى از او ساخته شود. انتقادات هاشمى مختص وقايع داخلى و سياسى كشور نبود. او درخصوص پرونده هسته اى نيز بارها هشدار داد و هر بار بر يك جمله بيش از جملات ديگر تكيه كرد: «بايد درايت به خرج داد.» بيش از اين نيز سعى نكرد در اين پرونده دخالت كند. زيرا چيدمان مديران هسته اى كشور، به گونه اى بود كه هيچ صندلى اى براى او در نظر نگرفته بودند. اما خود او از باب نگرانى، يك بار لازم ديد برخى را متوجه آينده كند: «سربسته مى گويم با خطراتى مواجهيم كه اگر مراقب نباشيم، اين خطرات به ما آسيب مى رساند.» اعتقاد هاشمى بر اين بود كه «در مسائل جهانى حركات حماسى ديگر چاره ساز نيست بلكه بايد با تدبير، مذاكره و منطق با مسائل مهم و كشورهاى مهم مواجه شويم.» مشخص بود كه خطاب او كيست. اما به رغم اين توصيه ها، راه ديگرى برگزيده شد. به همين دليل نيز وقتى هاشمى از ياران سنتى خويش خيرى نديد و بعضاً بى مهرى ديد، به موتلفان جديد روى آورد. بزرگان جبهه اصلاحات را مورد توجه قرار داد. با سيدمحمد خاتمى نشست و با مهدى كروبى برخاست. مبارزان پيش از انقلاب كدورت ها را كنار گذاشتند و به ميهمانى يكديگر رفتند. تبعات اين ديدارها به بدنه اصلاحات نيز سرايت كرد. جبهه مشاركت از يك سو و رئيس خانه احزاب از ديگرسو از هاشمى يا درخواست ديدار كردند و يا او را به جمع خود خواندند. بدين ترتيب هاشمى در هفتمين دهه عمر خود قدم به راه جديدى گذاشت. راهى كه شروع آن از ۲۷ خردادماه آغاز شد و از چهارم تير سرعت گرفت. شيشه توهم «قدرت هاشمى» در نزد همه شكسته بود. اكنون او را هم عرض خود مى ديدند. شانه به شانه. زمستان است اما دلنشين.
«من امشب آمدستم وام بگذارم / حسابت را كنار جام بگذارم»