کد خبر: ۴۴۴۲۲
تاریخ انتشار : ۰۷ فروردين ۱۳۸۵ - ۱۳:۵۷
راه برون رفت از چالش هاى سياست خارجى ايران

استراتژى چهارم

على اكبر ولايتى
آفتاب‌‌نیوز :  انقلاب اسلامى در عرصه سياست خارجى از نظريه هاى فوق به صورت اصل «نه شرقى، نه غربى» در طراحى ديپلماسى فوق بهره جست و آن را در قانون اساسى و رويه هاى سياسى خود پيگيرى كرد و اين «استراتژى مادر» بدين دليل شكل گرفت كه مردم ما در صد سال گذشته همواره در پى گوهر «استقلال» بودند كه در برابر پديده «وابستگى» قرار مى گرفت. مردم ايران «رشد» خود را در «عدم وابستگى» مى ديدند. در گفتارهاى عمومى مردم ايران طى يك صد سال گذشته همواره اين باور وجود داشته كه ايران استعداد رشد دارد اما بيگانگان «نمى گذارند». براى عبور از اين مانع در سال ۱۳۵۷ مردم به اين نتيجه رسيدند كه بايد حكومتى مستقل داشته باشند. اين نگاهى ايدئولوژيك نيست، نگاهى واقع بينانه است كه ريشه در مبانى دينى ما دارد.

حكومت اسلامى براساس قاعده «نفى سبيل» (عدم جواز شرعى سلطه غيرمسلمانان بر مسلمانان) بنا شده است و اين به معناى بيگانه ستيزى يا نداشتن ارتباط با ديگران نيست. در اسلام ارتباط با ديگران با حقوق برابر حتماً ترويج مى شود اما برابرى و آزادى به عنوان دو ركن استقلال خواست مهمى است و هر كس با هر ديدگاه ملى و دينى اين خواست را تاييد مى كند. 

۱ _ نگاه به اروپا:براساس همين منحصر به فرد بودن، سياست خارجى جمهورى اسلامى الگويى نداشته و بايد الگو باشد و به همين دليل تجربه جمهورى اسلامى در سياست خارجى دچار برخى نوسان ها شده است. برخى از اين نوسان ها به عنوان استراتژى هاى تازه ياد مى كنند: استراتژى نگاه به اروپا، استراتژى نگاه به شرق، استراتژى نگاه به جنوب و... به نظر مى رسد اين رده بندى ها چندان درست نباشد و گوياى كليت سياست خارجى جمهورى اسلامى نباشد. براى اثبات اين نكته كه تقسيم بندى مذكور واقع بينانه نيست، بايد تاكيد كنيم كه سياست خارجى مجموعه اى از سياست هاى موازى است و نه يك سياست خاص. در اينجا لازم است يادآورى كنم كه در فاصله زمانى سال هاى ۷۶ _ ۱۳۶۰ روابط خارجى ايران بر اساس متغيرهاى متعددى شكل مى گرفت. از آلمان و ايتاليا و اسپانيا تا سوئيس و يونان و سوئد و فنلاند در قاره اروپا با ايران روابط خوبى داشتند بدون آنكه بتوان آن دوره را عصر نگاه به اروپا دانست. به ياد دارم كه در اوايل دهه ۹۰ ميلادى هنگامى كه در نيويورك سرگرم يك رايزنى طولانى با وزير خارجه يوگسلاوى بودم، وزير خارجه هلند كه از طولانى شدن مذاكرات ما خسته شده بود ناگهان وارد اتاق من شد و رو به وزير خارجه يوگسلاوى كرد و گفت: «وقت تو تمام شد! حالا نوبت ماست.» گاه در تهران چند وزير خارجه اروپايى به صورت همزمان مشغول مذاكره بودند. رابطه ايران و فرانسه گرچه مدتى به شدت تيره بود اما با ديدار وزراى خارجه دو كشور و حضور آقاى ريموند وزير خارجه وقت فرانسه در محل اقامت من در نيويورك به مذاكره اى هشت ساعته تبديل و پايه گذار تجديد روابط مناسب ايران و فرانسه شد. پيرو همين تدبير بود كه من چند بار با فرانسوا ميتران رئيس جمهور سابق فرانسه ديدار كردم و يك بار ايشان در حضور آقاى دوما وزير خارجه وقت فرانسه به من گفت هر زمان كه از اروپا عبور مى كنى به ديدار من بيا وگزارش پيشرفت روابط را بده تا بدانم روابط ايران و فرانسه در چه مرحله اى است. ميتران قصد سفر به تهران را داشت و حتى به جهت رعايت حال ما از پيشنهاد وزير خارجه اش براى سفر به تهران در ماه سپتامبر (كه ما در سازمان ملل بوديم) چشم پوشى كرد و تصميم گرفت به پيشنهاد ما براى سفر به تهران در ماه اكتبر عمل كند كه بعداً اتفاقاتى رخ داد كه از دست ما خارج بود و روابط ايران و فرانسه سرد شد. همچنين اولين مقام رسمى غربى كه صدام حسين را متجاوز اعلام كرد آقاى هانس ديتريش گنشر وزير خارجه وقت آ لمان بود كه چنين اظهارنظرى براى ايران يك توفيق ديپلماتيك محسوب مى شد. با وجود همه اين ظرفيت ها در روابط ايران و اروپا ضرورى است نقدى بر استراتژى ناميده شده به نگاه به اروپا داشته باشيم. يكى از اشتباهات جدى ما در مذاكرات هسته اى گفت وگوى يكپارچه با اتحاديه اروپا بود. اساساً اروپا يك روح واحد در ۲۵ بدن نيست. بين آن ها رقابت هاى جدى وجود دارد اما ما اين رقابت ها را ناديده گرفته ايم و با سه كشور اروپايى به نمايندگى از ۲۵ كشور مذاكره كرديم. در عين حال هنوز دير نيست و همه مذاكره ما با اروپا بر سر مسائل هسته اى نيست. بايد طرف هاى اروپايى مذاكره را متنوع كنيم. 

۲ _ نگاه به شرق: استراتژى نگاه به شرق هم در حيات جمهورى اسلامى سابقه دارد: اگر روسيه، چين و هند را محور شرق بدانيم، روابط ايران و روسيه رابطه اى استراتژيك است. با وجود اين تا مدت ها روس ها براى دادن زمان ملاقات ديپلمات هاى ايرانى با سران عالى رتبه روسى مقاومت مى كردند تا آن كه در اواخر دوره دولت مهندس ميرحسين موسوى هنگامى كه آندره گروميكو رئيس جمهور، ميخائيل گورباچف دبيركل حزب كمونيست و ادوارد شواردنادزه وزير خارجه اتحاد شوروى بودند اين مقاومت پايان يافت و روس هايى كه هرگز بدرقه كنندگان خوبى نبودند از ايران استقبال كردند و آقاى شواردنادزه در برف مسكو در ساعت ۲ بامداد به استقبال من آمد. در مورد چين نيز همين وضعيت وجود داشت. من شخصاً دوبار با آقاى دنگ شيائو پينگ ديدار كردم اين در حالى است كه رهبر چين به سختى با سران و ديپلمات هاى ديگر كشورها ديدار مى كرد. به ياد دارم كه به هنگام ميزبانى جنبش عدم تعهد در هندوستان، ۵۳ كشور عضو اين جنبش به ميزبانى عراق در اجلاس آينده راى دادند و تنها ايران و ۳ كشور سوريه، ليبى و كره شمالى با اين ميزبانى مخالفت كردند. من در اين جلسه به خانم اينديرا گاندى نخست وزير هند پيام دادم و با وى ديدار كردم و تاكيد كردم كه در صورت تصويب ميزبانى عراق (كه خاك ايران را در اشغال داشت) از جنبش عدم تعهد خارج مى شويم بدون آنكه اين تصميم شخصى من الزاماً از سوى تهران تاييد شده باشد. همين تهديد سبب شد انتخاب ميزبان بعدى جنبش عدم تعهد به اجلاسى ديگر موكول شود و اين عمق روابط ايران و هند بود. 

۳ _ نگاه به جنوب: در حوزه كشورهاى جنوب نيز تكيه ايران در سال هاى ۷۶ _ ۱۳۶۰ به جهان اسلام بود. روابط استراتژيك ايران و پاكستان در دوره ضياءالحق به گونه اى بود كه از وى درخواست كردم سفر محرمانه اى را سامان دهيم كه از آن تنها من، سفير ايران در پاكستان و شخص ضياءالحق خبر داشتند. وى به اين درخواست پاسخ مثبت داد و خود شخصاً به استقبال من در فرودگاه اسلام آباد آمد. همين روابط راهبردى ميان ايران و سوريه نيز وجود داشت. به هنگام اختلاف نظر ميان جنبش امل و حزب الله در لبنان نشست چهارجانبه ايران، سوريه ،امل و حزب الله برگزار شد. در ميانه نشست من اعلام كردم به دليل جلسه فوق العاده اى كه از قبل با گروه هاى افغان در تهران برنامه ريزى شده بود ناچارم دمشق را ترك كنم. آقاى فاروق الشرع گفت السيد الرئيس (حافظ اسد) معتقد است تا مسئله امل و حزب الله حل نشده شما دمشق را ترك و سرانجام هواپيماى شخصى رئيس جمهورى سوريه در اختيار من قرار گرفت تا پس از سفر چند ساعته به تهران، به دمشق بازگردم. 

۴- بهترين دوست ايران كيست؟: در كنار همه اين روابط استراتژيك اما لازم است تاكيد كنم كه دوست به معنايى كه در روابط شخصى مرسوم است در روابط بين الملل معنا ندارد. آنچه در روابط بين الملل با آن مواجه هستيم روابط دوستانه است نه دوستى. روابط دوستانه بر بستر منافع مشترك شكل مى گيرد، بنابراين ممكن است روابط دوستانه، هميشگى نباشند همان گونه كه روابط خصمانه هميشگى نيستند چرا كه منافع كشورها متغير هستند و بر همين اساس روابط تغيير مى كنند. بر اين اساس اكنون بايد به اين پرسش پاسخ داد كه بهترين نوع روابط دوستانه ايران و جهان در كدام منطقه و نقطه شكل مى گيرد؟ به نظر من بهترين بستر مناسبات خارجى ايران در خاورميانه قرار دارد. همه كشورهاى جهان براى خود حوزه هاى منطقه اى تعريف مى كنند. براساس دكترين مونروئه آمريكاى لاتين حياط خلوت ايالات متحده بود و تنها پس از جنگ هاى جهانى بود كه آمريكايى ها به جهان دست اندازى كردند و تا پيش از آن تنها در نيم كره غربى آنان را خيلى فعال مى ديديم اما هنوز آمريكاى لاتين در سياست خارجى آمريكا از اولويت خاصى برخوردار است و بر همين اساسى مجموعه «آپك» تشكيل شده است. در اروپا نيز قرب جغرافيايى و دين مشترك سبب مى شود اتحاديه اروپا شكل گيرد و با وجود اينكه سران اروپا ادعا مى كنند مدافع جدايى دين و سياست هستند اما عملاً اتحاديه اروپا باشگاهى مسيحى است كه با ورود تركيه مخالفت مى كند و حتى قبرس را به دو بخش «ترك / يونانى» و «مسيحى/ مسلمان» تقسيم مى كند و تنها قبرس جنوبى را در اتحاديه اروپا مى پذيرد. بنابراين حتى اگر پيوند دين و سياست در مسيحيت رقيق باشد، اما گسسته نيست. از اين گونه اتحادهاى منطقه اى بسيار مى توان نام برد: اتحاديه آسياى جنوب شرقى (آس آن)، اتحاديه عرب، شوراى همكارى خليج فارس، اتحاديه كشورهاى مشترك المنافع (برآمده از شوروى سابق)، سازمان وحدت آفريقا و اتحاديه سارك در شبه قاره هند نمونه هاى ديگرى از اين اتحادهاى منطقه اى است. جمهورى اسلامى در برخى از اين اتحاديه ها مى تواند نقش ناظر داشته باشد مانند عضويت ناظر در گروه همكارى هاى شانگهاى. اما كشورى كه ۱۵ همسايه دارد بايد در پى فعال كردن مزيت هاى بالقوه خود باشد. 

۵- نگاه به خاورميانه: بنا به همين منطق من فكر مى كنم بهترين پيوندهاى منطقه اى ما بايد در منطقه خاورميانه شكل گيرد. منافع ما از درون منطقه خاورميانه مى گذرد. اگر چشم انداز بيست ساله را معيار قرار دهيم تنها بسترى كه مى تواند منافع استراتژيك ايران را تامين كند منطقه خاورميانه است. ما در اين چشم انداز پيش بينى كرده ايم كه طى چند سال به قدرت اول منطقه تبديل شويم. تبديل شدن به چنين قدرتى تنها با شاخص هاى كمى و درآمد سرانه قابل حصول نيست بلكه بايد قدرت تاثير گذارى و شاخص هاى كيفى خود را در خاورميانه بازيابى كنيم. به اقرار دوست و دشمن هيچ كشورى در منطقه خاورميانه و خليج فارس به اثر گذارى ايران وجود ندارد. خانم رايس كه معمولاً با كبر درباره ايران سخن مى گويد اعلام كرده كه دولت آمريكا به آقاى زلماى خليل زاد اجازه مذاكره با ايران بر سر مسائل عراق را داده است و اين به معناى اهميت ايران از نظر دوست و دشمن است. مى دانيم كه اكنون بهترين دوستان ايران در عراق حكومت مى كنند، در افغانستان، ايران نقش ممتازى در اجلاس بن براى بازسازى افغانستان داشت. در تاجيكستان اين تنها ايران بود كه توانست اين كشور را از جنگ داخلى نجات دهد و ميان دولت تاجيكستان (آقاى امام على رحمانف) و حزب نهضت اسلامى (آقاى سيدعبدالله نورى) صلح برقرار كند و همان نقش ميان امل و حزب الله در لبنان به درخواست سوريه را اين بار در آسياى مركزى به درخواست روسيه عهده دار شد. در آذربايجان اين ايران بود كه توطئه انقلاب نارنجى عليه باكو را خنثى كرد و در فلسطين نيز نقش ايران كليدى است.نمونه ديگر در ضرورت تعاملات منطقه اى رابطه ايران و عربستان است. دو كشورى كه هم اكنون نفوذ قابل ملاحظه اى در خاورميانه دارند. من در آخرين ديدارى كه از رياض داشتم و به عنوان فرستاده ويژه مقام رهبرى پيامى را تسليم ملك عبدالله كردم دريافتم كه دولت عربستان به شدت علاقه مند است امور خاورميانه به دست دولت هاى خاورميانه اداره شود و هرگونه دخالت خارجى در منطقه را رد مى كند و با حساسيت مسائل سوريه را دنبال مى كند و با دقت تحولات ايران را در نظر دارد. پس از اين ديدار هر گونه احتمال خدشه در روابط دو كشور پس از انتخابات رياست جمهورى منتفى شد و بعد سفر رئيس جمهور به عربستان جهت شركت در اجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامى صورت گرفت. بدين ترتيب روابط ايران و عربستان مى تواند كليد تحولات منطقه باشد. در واقع ما در سازمان ملل متحد يا شوراى امنيت داراى مزيت نسبى نيستيم. منافع ملى ما در خاورميانه است كه شكل مى گيرد. به عنوان نمونه خاورميانه به گاز ايران محتاج است. هيچ كشورى مزيت نسبى ايران در انتقال گاز را ندارد چرا كه ايران هم مركز توليد و هم مركز توزيع گاز است و با وجود دسترسى روسيه به منابع گاز در سيبرى هم انتقال آن به سختى ممكن است و هم امكان توليد و انتقال LNG آسان در آنجا وجود ندارد. بر اين اساس اگر فرض كنيم گاز انرژى آينده جهان است، ايران در اين آينده نقشى اساسى دارد. همين استراتژى در همه خاورميانه قابل توسعه است: اگر جهان احساس كند در مناطق حساس خاورميانه (عراق، فلسطين و...) بدون حضور ايران نمى توان به صلح و امنيت رسيد آنچه رخ خواهد داد شكل گيرى يك جريان «سود دو جانبه» است. جهان بايد احساس كند در صورت تعامل با ايران سريع تر به صلح خواهد رسيد و ايران نيز احساس كند در صورت تعامل با جهان توسعه يافته تر خواهد شد. اين كار هزينه بحران سازى براى ايران را سنگين مى كند و در برابر آمريكا كه قصد آ شوب در خاورميانه دارد مى ايستد. 

۶- عبور از مسئله هسته اى: كاربرد اين استراتژى در حل مسائل هسته اى نمونه اى از آ زمون آن در سياست خارجى جمهورى اسلامى است: سياست خارجى ايران هم اكنون درگير چالش هايى است كه در راس آنها مسئله هسته اى قرار دارد. براى عبور از اين مسئله ضرورى است كه ما از زمينى كه حريف و رقيب براى ايران گسترده است و قواعدى كه او براى بازى قرارداده خارج شويم و مسائل سياست خارجى ايران را به حوزه هايى تسرى دهيم كه در آن خودمان قواعد بازى را تعيين مى كنيم. با اين كار تمركز موجود بر سر مسئله هسته اى را از بين مى بريم چرا كه مسئله هسته اى بيشتر از آنكه مسئله اى فنى باشد موضوعى سياسى است. در زمين ديگران بازى كردن تن دادن به انفعال است. حتى قوى ترين فعاليت در صحنه اى كه ديگران نويسنده قواعد آن هستند، انفعال محسوب مى شود ولو اگر انفعالى قوى نام گيرد. در اين عرصه پيروزى با كسى است كه ابتكار عمل دارد. در چنين صورتى تهديد ايران به وسيله شوراى امنيت به سود كشورى در جهان نخواهد بود و تهديد شوراى امنيت كارآمدى خود را درباره كشورى كه صلح و امنيت و رشد خاورميانه را تضمين مى كند از دست خواهد داد و اين گزاره كه «همه راه ها به شوراى امنيت ختم مى شود» بى معنا مى شود. 

۷ _ نمونه استراتژى منطقه اى: نگاهى به آخرين تحرك آمريكا در منطقه پيرامون ما موقعيت كنونى ما را تشريح مى كند. در برابر استراتژى نگاه به شرق، آمريكا سعى كرده در سفر اخير جورج بوش به هند آرايش قوا در منطقه شرقى ايران را بر هم زند. سفر بوش به هند و عقد قرارداد بى سابقه اتمى با اين كشور (كه از آغاز فعاليت هسته اى در جهان تاكنون چنين قراردادى بى سابقه است) با چند هدف انجام شده: ۱- جايگزينى هند به جاى چين يا حداقل رقيب سازى براى چين در منطقه شرق و آسيا. «چين» هم اكنون در اقتصاد آمريكا جايگاه مهمى دارد. توليد ارزان چينى بازار آمريكا را پررونق مى كند. در مقابل فروش محصولات چين در آمريكا به استفاده ايالات متحده از نيروى كار زياد و ارزان چين منتهى مى شود. اما جايگزينى هند به جاى چين براى اژدهاى زرد را مقابل ببر بنگال قرار مى دهد. اكنون پزشكان آمريكايى با استفاده از تكنولوژى اينترنت عكس هاى راديولوژى MRI را به هند منتقل مى كنند و از نيروى ارزان كار پزشكى در هند بهره مى برند. اگر هر يك از اين دو كشور فشارى به آمريكا بياورند آمريكا ديگرى را تقويت مى كند. ۲- هند مهمترين شريك روسيه در آسيا به حساب مى آيد. آمريكا تلاش مى كند دوست استراتژيك روسيه را به سوى خود بكشد و بازار داغ تسليحات روسى در هند را با تسليحات آمريكايى پر كنند. ۳- با جذب هند به سوى آمريكا جهان اسلام به دوپاره تقسيم مى شود. در شرق هند ۳۰۰ ميليون مسلمان در خاور دور و آسياى جنوب شرقى قرار مى گيرند و در غرب هند از پاكستان تا جبل الطارق ديگر مسلمانان قرار مى گيرند. ۴- با تقويت متحد هندوستان اين پاكستان است كه به عنوان متحد سنتى آمريكا مهار مى شود. در واقع گرچه قبلاً راه كابل از اسلام آباد مى گذشت اكنون با آغاز سفر بوش به شبه قاره از راه كابل و سپس دهلى نو و دست آخر اسلام آباد آمريكا پيامى روشن به پاكستان مى دهد كه هنوز القاعده در خاك آن نفوذ دارد. با وجود اين معتقدم اگر جمهورى اسلامى بتواند درست عمل كند مى تواند مانند مسئله عراق،اين سياست شبه قاره اى آمريكا را به چالش بگيرد. هندوستان از هنگام رهايى از استعمار يكى از پيشتازان جنبش عدم تعهد بوده است و با وجود تمايل جواهر لعل نهرو به سوسيال دموكراسى هرگز در زمره يكى از دو بلوك قدرت درنيامد.اين بدان معنى است كه هندوستان بزرگ تر از آن است كه عامل سياست منطقه اى آمريكا در آسيا شود. هند مى داند نمى تواند با ۲۰۰ ميليون مسلمان حساب خود را از جهان اسلام جدا كند. برخى روساى جمهور هند نظير دكتر ذاكر حسين مسلمان بوده اند. چهره هايى مانند ابوالكلام آزاد از رهبران مسلمان هندوستان از سران جنبش استقلال هند بوده اند و اين يعنى ظرفيت هايى كه ايران مى تواند به عنوان يك استراتژى منطقه اى به آن توجه كند.
•••
من در دوره جنگ (۱۳۶۷- ۱۳۶۰) و صلح (۱۳۷۶- ۱۳۶۷) مسئول سياست خارجى ايران بوده ام. در هر دوره سياست خارجى زير نظر مديريت عالى نظام سياسى اداره مى شد. آن زمان امام خمينى(ره) و سپس رهبرى نظام آيت الله خامنه اى بر امهات سياست خارجى اشراف داشتند و جوهر سياست خارجى جمهورى اسلامى بر همان اصل موازنه منفى (نه شرقى، نه غربى) استوار بود كه در يك فرآيند ملى از كارشناسان وزارت خارجه تا سران قوا و سرانجام رهبرى به عمل درمى آمد. مسير كلى سياست خارجى ايران از سال ۱۳۶۰ تاكنون غيرقابل پيش بينى نبوده است. اكنون اما با رعايت اصول زمان بايد استراتژى اصلى سياست خارجى ايران را روشن كرد. استراتژى منطقه اى دواى درد سياست خارجى ايران است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین