آفتابنیوز : جنبش های خواستار صلح بیش از هر کجای دیگر از این زمین پر آشوب در کشورهایی رشد کرده اند که آخرین خاطره مردمانشان از جنگ تصاویر جنگ جهانی دوم است. چه در کشوری چون آلمان یا کشورهایی که هیچ گاه درگیر هیچ جنگ دیگری نبوده اند. جنبش صلح در جهان امروز یک ضرورت برای بقای اجتماعی تلقی می شود و سردمداران این جنبش معمولا جزو پیشروترین وتاثیرگذارترین نیروها بوده اند.
این جنبش به دلیل فراگیری مقوله صلح می تواند محور بزرگترین و تاثیر گذارترین ائتلاف ها باشد.و چه بسا در شرایط بحران بهترین دوست برای دولت هایشان. چنانچه در ایران سعید حجاریان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 از ضرورت تشکیل این جبهه سخن گفت و اعضای آن را از نهضت آزادی تا مؤتلفه دانست.
در شرایطی که کشورهای قدرتمند و خصوصا آمریکا که گویا بخش عمده منافع خود را از ابتدا بر پای جنگ ریخته است چشم بر کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس دوخته است ضرورت تشکیل این جبهه در کشوری که افغانستان و عراق جنگ زده را در همسایگی خود دارد نمود بارزتری می یابد.
حضور نیروهای خارجی، دخالت بیگانه،اشغالگران و... جزیی از ادبیات رایج در گفتمان سیاسی خاورمیانه است. هرچند این ادبیات را می توان به تمام کشورهای جهان سوم تعمیم داد اما موقعیت ایران در این میان حساس تر از دیگر کشورهای منطقه به نظر می رسد.کشور پهناوری که منابع انرژی آن یکی از مهمترین سرفصل های تاریخ این کشور بوده است امروز در همسایگی عراق و افغانستانی قرار گرفته است که قالب ترین جملات در حوزه سیاسی آن" نیروی خارجی" است.
در کنار تمام اینها گویا رخوتی در این کشور حاکم است که نیروهای سیاسی و اجتماعی را در خصوص لزوم تشکیل جبهه و یا جنبشی برای صلح بی تفاوت می کند. این حرکت ضمن آنکه می تواند در تقابل با نظریاتی قرار گیرد که کشورهایی نظیر ایران را حامی تروریست می داند می تواند در منطقه نیز تاثیر به سزایی گذارد و بتواند حمایت های رسمی خود را از مردمی که خواهان آرامش و صلح هستند اعلام کنند.
کمای اصلاحات در کنار تمام برخوردهای بین المللی که خصوصا پس از به قدرت رسیدن اصولگرایان به اوج خود رسید تا خاطره آرامش در حوزه سیاست خارجی را از اذهان زدوده باشد نیروهای سیاسی و اجتماعی فعال نیز سکوت پیشه کردند.اصلاح طلبان گویی هنوز از کمای نتیجه انتخابات بیرون نیامده اند و همچنان کج دار و مریز به حیات سیاسی خود ادامه می دهند مبادا فراموش کرده باشند مشغله 8 ساله خود را و... در این میان سعید حجاریان بود که در مصاحبه ای با روزنامه شرق نوید حرکت هایی را داد که می توانست این رخوت دیرگذر را پایانی شود. حجاریان در پنجمین روز از مرداد سال گذشته به خبرنگار شرق گفته بود که جنبشی با عنوان صلح خواهی در حال تکوین است. این نوید چند سطری با این جمله پایان می یافت که قرار است این جنبش را جبهه اعتدال با هدایت هاشمی رفسنجانی پیگیری کند تا کشور به ورطه ناگواری نیفتد.
پس از این سخن دیگر هیچگاه نام "جبهه صلح خواهی" از زبان کسی بیرون نیامد و حتی حجاریان نیز دنبال سخن اش را نگرفت.او در همان مصاحبه اعلام کرده بود که اصلاحات جنبش بی سر بود و در عوض دم درازی داشت.به هر حال جبهه صلح نیز به دنباله همان دم پیوست و فراموش شد تا زمان تدوین منشور " دموکراسی خواهی و حقوق بشر".
جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر نطفه دار صلح
منشور جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر حول نام خود در دست تدوین بود.دموکراسی و حقوق بشر اساسی ترین شعارهایی بود که حقوق شهروندی و... در همین قالب ریخته می شد.از مرداد داغی که حجاریان به روزنامه شرق رفته بود ماه ها می گذشت و حالا در اوایل فصل سرد بود که بسته نگار به عنوان یکی از کسانی که دستی در تدوین این منشور داشت به خبرگزاری آفتاب گفت امکان اضافه شدن واژه دیگری به نام صلح نیز در برنامه و منشور این جبهه وجود دارد. البته او در پایان از خاطر نبرد که بگوید که اصل کلی در برنامه ها، دموکراسی و حقوق بشر است که خود مفاهیمی مانند صلح را نیز در بر می گیرد.
این در حالی بود که حبیب الله پیمان نیز با پاسخ خود تاکید کرده بود که صلح و عدالت باید در خارج موئلفه تاکیدی این جبهه باشد.توسلی نیز صلح خواهی را راهبردی کلی عنوان کرده و گفته بود این واژه در محتوا و اصول مورد تاکید است.
پس از این اخبار بود که واژه صلح دوباره به پستوهای ذهن نیروهای سیاسی رفت .
مشتی از خروار چندی پیش فراخوانی از سوی جنبش جهانی صلح در آلمان صادر شد که آمریکا را به خاطر تبلیغات و تهدیدهای نظامی علیه ایران محکوم می کرد. این فراخوان به امضای 800 شخصیت برجسته دنیا رسیده بود . شعار اصلی این فراخوان «جنگ نه، راه مسالمت آمیز آری»بود.آنها نه تنها آمریکا را محکوم کرده بودند بلکه از دولت آلمان نیز خواستند هر چه زودتر مخالفت خود را با سیاست های جنگ طلبانه آمریکا اعلام کنند. گونترگراس نویسنده مشهور و کنستانتین وکر آهنگساز نیز امضای خود را پای این فراخوان نهادند.
حجاریان و نظریه آمریکایی آنچه از گفتگوهای «آفتاب» با افراد مختلف جریان های سیاسی کشور برآمد، پنهان ماندن این ضرورت است. آخرین گفتگو با محمد علی ابطحی معاون رئیس جمهور سابق ایران نیز هیچ نویدی نمی داد چون او تشکیل چنین جبهه ای را نوعی تقابل با آشوب های فعلی می دانست.عدم استقبال اصلاح طلبان از ایده اولیه مغز متفکر اصلاحات و عدم بسط و توضیح این نظریه از سویی بر تقویت افکار سنتی و اصولگرا دامن می زند. حمید رضا ترقی از اعضای شورای مرکزی حزب کهنسال مؤتلفه در گفتگوی خود با آفتاب ایده حجاریان را آمریکایی و بخشی از پروژه اجرای انقلاب های مخملین آمریکایی در کشورهای در حال توسعه خواند.او صلح و دموکراسی را لازمه کشورهایی دانست که استبداد در آن حاکم است نه کشورهایی نظیر ایران که بر اساس آراء مردم اداره می شود و به دلیل اسلامی بودن منادی صلح و آرمش است.
خداحافظ بانوی صلح !
با دریافت نوبل صلح توسط یک زن ایرانی ایده صلح مجالی یافت تا مدت های مدید تیتر اخبار شود. شیرین عبادی کسی بود که این جایزه جهانی را در دستان خود گرفت. علیرغم انتقادات برخی مسؤولین از او،همچون اظهارات خاتمی که جایزه صلح نوبل را سیاسی خوانده بود، شیرین عبادی مرتبا در صدر اخبار داخل و خارج کشور قرار گرفت. عبادی در پاسخ به این سئوال آفتاب که ضرورت ایجاد یا فعالیت برای تشکیل جبهه صلح را با توجه به شرایط فعلی تا چه حد می بینید، پاسخی کوتاه و دلسرد کننده داد. او گفت «در ایران هیچ جبهه در این خصوص نمی تواند شکل بگیرد.»
شاید در پایان تنها باید چشم برهمین گهواره های نو پا بدوزیم.
بابک پاکزاد یکی از این فعالان عرصه اجتماعی است که بر ضرورت تشکیل این جنبش حتی در آرام ترین کشور ها تاکید دارد.او به عمد از واژه" جنبش" به جای "جبهه" استفاده می کند تا به این ترتیب اختلاف تئوریک خود را با آنچه حجاریان مطرح می کند گوشزد کند. او به آفتاب می گوید:« جنبش چیزی است که از درون یا پایین ترین سطوح جامعه می جوشد وبا توجه به احزاب موجود نمی توانیم این انتظار را از نیروهای اصلاح طلب داشته باشیم تا با هر شعار اجتماعی ایجاد یک موج اجتماعی ایجاد کنند.»
پاکزاد بیشترین پتانسیل را برای ایجاد جنبش صلح درون حرکت هایی می بیند که منافع آنها نه در جنگ بلکه در صلح تامین می شود و از جمله آنها جنبش های مدافع حقوق زنان ، کودکان و کارگران است که هیچ نفعی در جنگ ندارند و توضیح می دهد: «جنبش هایی می توانند در این میان تاثیر گذار باشند که بیشترین آسیب ها را در صورت وقوع جنگ چه در کشور خود و چه در کشورهای دیگر می بینند. در این میان زنان و کودکان قربانیان همیشه جنگ ها بوده اند.بنابراین آسیب پذیرترین های جامعه یعنی زنان و اقشار محروم به صورت بالقوه این پتانسیل را در خود دارند و این وظیفه اول بر دوش اصحاب رسانه برای آگاهی بخشی و پس از آن بر عهده نیروهای پیشرو اجتماعی است تا این نیرو را به فعل تبدیل کنند که به نظر من این جنبش با پایه محکم و بسیار قوی در ایران وجود دارد»
به هر صورت نیمی از این کره خاکی همیشه زرادخانه های خود را به بوی گوگرد و فولاد آلوده کرده است و نیمه دیگر همیشه در هراس این همه سلاح های جنگ افزار است. مردمان نیمی از جهان گوش های خود را گرفته اند تا از صدای گلوله های نیم دیگر مردمان در امان باشند. در این میان چه ضرورتی واجب تر از تشکیل جبهه صلح است؟