آفتابنیوز : سرانجام روز سه شنبه پارلمان مصر در حالي كه صدها تظاهركننده خشمگين در قاهره قصد داشتند به سمت پارلمان بروند، طرح تغيير قانون اساسي اين كشور كه امكان حضور بيش از يك نامزد در انتخابات رياست جمهوري مي دهد، تصويب كرد.
قانوني كه هر كسي مي خواهد رئيس جمهور باشد بايد معرفي شده حزبي با سابقه حداقل پنج سال و صاحب پنج كرسي در دو مجلس موسوم به مجلس شوراي خلق باشند و در نهايت اين شخص بايد بتواند امضاي 300 عضو اين مجالس را به دست آورد.
قبايي كه درست به اندازه حسني مبارك دوخته شده است. چون تنها كسي كه حائز اين شرايط است تنها خود مبارك است. زيرا نيمي از پارلمان مصر منصوبين و بقيه آن از هواداران او هستند.
اين تغييرات شكلي مصر در اثر فشارهاي شديد آمريكا صورت گرفته است. هرچند كه تغييرات اخير به منزله تلاشي از سوي دولت تلقي شده است تا از فشارها بكاهد، آن هم بدون اين كه امتيازي چندان واگذار كند، از سويي چند روزي است كه مصر صحنه تظاهرات خياباني است. مسأله اي كه از زمان ترور انور سادات رئيس جمهور سابق اين كشور در 1981 رسماً ممنوع شده بود.
شعارهايي داده و ديده مي شود كه پيش از اين تصور نمي شد، تظاهركنندگان گروه موسوم به «كفايه» (به معناي: بس است!) در پلاكاردي نوشته بودند: «اگر ما به اين مرحله برسيم كه ببينيم از قانون تخطي مي شود قانون را تحصيل خواهيم كرد.» و تظاهركنندگان ديگري شعار مي دادند: «آن كه تظاهرات را ممنوع مي كند سرنوشتي جز سادات ندارد.»
بسياري از تحليلگران فضاي امروز مصر را به دوران پس از سفر سادات به مصر و امضاي معاهده كمپ ديويد تشبيه مي كنند.
مصر كه تقريباً از 25 سال پيش با قوانين وضعيت فوق العاده اداره مي شود، امروز با استقرار نيروي بزرگ پليس در قاهره آن را به يك «منطقه نظامي بزرگ» تبديل كرده است.
مخالفان مي گويند: مقامات امنيتي مصر بيش از دو هزار نفر از اعضاي اخوان المسلمين را پس از تظاهرات گسترده اين گروه دستگير كرده است. اين درحالي است كه مقامات مصري آن را 400 نفر عنوان كرده اند.
اين درست چيزي شبيه به «انقلاب صورتي» گرجستان است كه در پي تظاهرات گسترده مخالفان دولت و اعتراض آنها نسبت به نتايج اعلام شده انتخابات كه در آن شواردنادزه رئيس جمهور شبه مادام العمر اين كشور را وادار به كناره گيري كرده و ساختمان پارلمان را به تصرف و پيروزي خود را اعلام كردند. امري كه جورج بوش، رئيس جمهوري آمريكا در ميدان آزادي گرجستان در جمع هزاران گرجي كه به استقبال وي آمده بودند، گفت: گرجستان مشعل آزادي است و راه را براي ايجاد دگرگوني هاي دموكراتيك به ساير كشورهاي جهان باز كرد.»
همين داستان در اوكراين نيز روي داد اما اين بار به رنگ نارنجي در اين كشور نخست وزير يانوكوويچ آرا را نپذيرفت و مخالفان نيز ادعا كردند آراي يوشچنكو رهبر مخالفان را دستكاري كرده اند.
لبنان نيز پس از ترور حريري كه بسياري آن را 11 سپتامبر لبنان مي دانند موجي از انقلاب سرخ به راه افتاد كه منجر به كنار رفتن بسياري از سياسيون و مقامات امنيتي اين كشور شد.
و اما مصر كفايه به رهبري ايمن نور رفته رفته از انقلابات رنگين اخير جهان رنگ زرد را برگزيده است در تحولي تازه و جدي كه بسياري آن را براي حكومت مبارك خطرناك ارزيابي مي كنند، بازگشت پس از پنج دهه اخوان المسلمين به صحنه سياسي مصر است. اخوان المسلمين از سال 1954 غيرقانوني اعلام شده است. رهبر اين گروه از تمام خطوط قرمز مصر گذشت.
محمد عاكف با زيرسؤال بردن رژيم مبارك و ياد كردن از دولت او به عنوان دولتي ناكام و تهديد مبارك به نافرماني مدني براي رويارويي و سرنگوني او هزاران نفر از هواداران خود را به خيابان ها كشاند كه بسياري اين اقدام مبارك را اعلام رسمي مبارزه اخوان با مبارك قلمداد مي كنند.
فعاليت سياسي اسلامگرايان در تاريخ معاصر مصر 80 سال پيش آغاز شد كه گروهي از زنان براي نخستين بار در اين كشور دست به تظاهرات در اعتراض به حجاب اسلامي زدند و همزمان با اين حركت اعتراض آميز، جمعيت اخوان المسلمين تشكيل شد كه هدفش مقابله با تبديل مصر به جامعه اي سكولار و ليبرال و حركت در جهت تشكيل حكومت اسلامي در اين كشور بود.
گروه هاي سنتگرا كه اكنون مي گويند گذشته خشونت بار را كنار گذاشته و به مردمسالاري پايبندند همچنان تلاش براي مصون نگه داشتن ارزش هاي سنتي از آنچه آسيب غربگرايي مي دانند را ادامه مي دهند.
در نيمه دوم دهه ۱۹۹۰، در صحنه سياست مصر دگرگوني هاي بنياديني روي داد. به خلاف انتظار، حمله تروريستي عظيم و مرگبار سال ۱۹۹۷ عليه جهانگردان در لوكسور نقطه پاياني بود بر اعمال خشونت بار گروه هاي اسلام گرا. "نسل جوان" اسلام گرا به اصول دمكراسي ليبرال گرويده است. اين اصول پايه و اساس برنامه همه احزابي اند كه كوشيده اند مذهب را مبناي كار خود قرار دهند: الوسط، الاصلاح و الشريعه.
اخوان المسلمين، مهمترين سازمان اسلام گرا كه مقامات گاه تحمل و گاه سركوبش مي كنند امروز با شياطين سابق كنار مي آيد: اتحاد با ماركسيست هاي لاييك حزب اجتماع براي اتحاد و ترقي و حزب هواداران ناصر در فعاليت هاي حمايت از فلسطين از اين دست اند.
در چنين زمينه اي بازيگران مذهبي جديدي ظهور كرده اند: واعظان امروزي كه سبكي بسيار نزديك به مبلغان تلويزيوني آمريكايي دارند، هنرمندان توبه كار به دين بازگشته، زنان برخاسته از طبقه مرفه كه خود را واعظ مي خوانند و مبتكر رسم "سالن اسلامي" اند، رسمي كه در ميان اين طبقه عموميت مي يابد، گروه هاي تبليغ موسيقايي و روشنفكران اسلامگراي "مستقل".
اين عوامل گوناگون چهار وجه مشترك دارند: تقريبا همگي آنان در بخش آموزش غير مذهبي تحصيل كرده اند و دانش ديني شان را نه به عنوان تخصص بلكه به صورت آماتور كسب كرده اند؛ جوان اند و چون به طبقات مرفه تعلق دارند از موقعيت اجتماعي مطلوبي برخوردارند؛ آنان دست به تلفيق الگوهاي گوناگون فرهنگي با منابع اسلامي مي زنند، منابعي كه در اين ميان موقعيت مركزي خود را از دست مي دهند؛ دست آخر اين كه آنان رويگرداني خود را از اسلام رسمي و همچنين از اسلام سياسي به صراحت بيان مي كنند.
اين تغيير مسير ناگهاني در جهت روي آوردن به ارزش هايي است كه به هيچ وجه جنبه انقلابي ندارند و مختص جوانان شهري داراي حرفه هاي پردرآمدند؛ جواناني كه مطابق مد روز زندگي مي كنند و ارزش هايشان به آينده اي عاري از توهمات زيبا تعلق دارند: فردگرايي، اصالت لذت، رفاه مادي و مصرف گرايي. خلاصه اين كه ما در عصر ترك سياست به سر مي بريم.
سرنوشت حجاب اسلامي كه در دهه ۱۹۷۰ چشمگيرترين نشانه "بيداري اسلام" به شمار مي رفت نماد اين تحول است. حجاب ديگر آن طور كه در آغاز بود نشانه طرد و نفي غرب نيست، و مفهوم آن نوعي اسلامي بودن غير سياسي را مي رساند: مشغوليت ذهني دائمي به مسائل هويتي پايان يافته است، حالا ديگر توجه معطوف به واقعيت هاي جهاني شدن است، بازار و مصرف گرايي شكل تازه اي به همه چيز مي دهند.
بنابراين به نظر مي رسد با توجه به شرايط جديد حاكم بر جهان و رواج شعار اصلاحات در خاورميانه از سوي جورج بوش رئيس جمهوري آمريكا و لزوم به انجام برخي تغييرات و اصلاحات در قوانين كشورها و زير فشار قرار داشتن حكام آنها و افزايش مطالبات اين جوامع موجب شده است كه بسياري از نيروهاي سياسي مخالف پا به عرصه سياست گذارند و حكومت ها خود را به چالش كشند. اين مسأله در خاورميانه پررنگ تر بوده از جمله لبنان، سوريه، مصر، عربستان و...
در مصر نيز اخوان كه سابقه طولاني در عرصه فعاليت هاي سياسي داشته و براي مدتي ممنوع الفعاليت شد با تغيير روش و مشي وارد ميدان شده است و اميدواري بسياري براي همراه كردن مردم مصر با خود را دارد.
از جمله نكات بارزتر كه موجب تغيير تاكتيك اخوان به شرح زير است:
1- پا به عرصه گذاشتن نسل جديد در جنبش و آغاز نافرماني آنها از كهنه سربازان اين گروه و موفقيت نسل جوان تر براي كشاندن مردم به خيابان ها
2- ظهور جنبش هاي سياسي نويني چون كفايه كه در همراهي كردن مردم به خود و كشاندن آنها به خيابان ها موفق عمل كرد. بنابراين اخوان براي از دست ندادن نفوذ و اعتبار خود در اين اقدام پيشگام شد.
3- اخوان المسلمين درك كرده است كه رژيم مبارك در ضعيف ترين حالت خود به سر مي برد و معتقدند كه سرنگوني اين رژيم قطعي است و تنها مسأله زمان آن است. بنابراين شرايط را براي قدرت نمايي و مانور سياسي براي مطرح كردن خود به عنوان بزرگترين نيروي اپوزيسيون داخلي مناسب ديده است.
4- جامعه مصر نيز گام هاي خود را براي تغييرات و اصلاحات برداشته است.
دولت مبارك يكي از بهترين فرصت ها را براي انجام تغييرات و اصلاحات در دهه 90 همزمان با كنار گذاشتن خشونت از سوي اخوان و حاكم شدن فضاي امن بر اين كشور را از دست داد. آن زمان جنبش مسلحانه جهاد اسلامي كه ايمن ظواهري بنيانگذار آن بود، تضعيف و تقريباً از بين رفته بود. همچنين مبارك با جذب كمك هاي مالي از آمريكا و كويت در اثر شركت مصر در آزادسازي كويت از اشغال عراق بر آن توانسته بود شرايط اقتصادي مصر را بهبود بخشد.
اما امروز مصر در بدترين شرايط اقتصادي به سر مي برد به ويژه پس از ناامن شدن مصر پس از حوادث مسلحانه در اين كشور زيرا يكي از منابع اصلي درآمد مصر توريست است كه با حملات انتحاري به توريست ها اين صنعت پردرآمد مصر را با خطر رو به رو كرده است.
در نهايت آنچه كه از مقايسه تطبيقي فضاي سياسي مصر با ديگر كشورهاي انقلاب زده و گذشته سياسي اين كشور به دست مي آيد، نشان مي دهد كه آرامش پيش از طوفان در مصر به پايان خود نزديك شده و اژدهاي خفته اي چون اخوان المسلمين در حال بيدار شدن است.
و اين سؤال باقي خواهد ماند: آيا مبارك در چند ماه آينده در رأس قدرت مصر باقي خواهد ماند و يا اين كه همان گونه كه به نقل از وي روايت مي شود، مبارك هنگام اعلام نامزدي وي براي پنجمين بار از سوي حزب متبوعش دلايل كناره گيري خود را اعلام و يا اين كه در صورت پذيرش دلايل خود از جمله دستاوردهاي چند سال حكومتش را بيان و در انتخابات شركت مي كند.