آفتابنیوز : روزنامه ابتکار در سرمقاله خود نوشت: «اهالى که از فرداى انقلاب سیاسى بهمن ١٣۵٧، نظرى بر و قلمى در روزنامهها داشتند، از گوناگونى موضوعات و تنوع دیدگاهها، حتى در مورد یک موضوع به ظاهر کوچک، شگفتزده مىشدند و چه بسا شگفتى مىآفریدند! هیچگاه در تاریخ این مرز و بوم انفجار روشنگرى - در غیاب سازمانها، احزاب و جبهههاى ریشهدار و مردمى - تا آن حدِ وسیع صورت نگرفته بود. روزنامههاى سنتى و سنتهاى روزنامهنگارى که در نیمه دوم سال ١٣۵٧ تکانى خورده بودند، با حفظ ظاهر قدیمى خود، به غناى مطالبشان مىافزودند. رفتهرفته از میان روزنامهها و نشریات آن دوران چندتایی اندکشمار گل کردند و چهره دموکراتیک انقلاب را نمایانتر ساختند. دامنه و عمق نظرى خود را گسترش دادند و به تعدد مقالات تحلیلى - تاریخى - جهانى خود افزودند... و خوشبختانه مورد استقبال برخى از طیفهاى جامعه قرار گرفتند. همین جا، جا دارد تاکید گردد محتواى نظرى نشریات اپوزیسیونهاى مارکدار همچون پوزیسیونهاى مشابه فاقد رعایت حتى اصول و الفباى کار مطبوعاتى بودند و به جرات مىتوان گفت فاقد زمینههاى جلب و جذب خوانندگان به آنها مىشدند. اساساً فضاى حاکم بر اپوزیسیون و پوزیسیون بسیار بسته و به دور از هرگونه جو دموکراتیک بود.
اما آن فضاى نسبتاً باز مطبوعاتى که به گَرد فضاى بعد از دوم خرداد ١٣٧۶ نمىرسید، عمرى کوتاه داشت و درگیرىهاى سیاسى حاد و عجله نظام در استقرار خود و توهم اپوزیسیون سادهاندیش در «سرنگونى»(!) آن و جنگ هشت ساله همه چیز حتى روزنامهها را به اندوهبارترین رنگها یعنى سیاه و سفید تبدیل کرد. روزنامههاى سیاه و سفید یک پیام بیشتر نداشتند: «هر که با ما نیست، بر ماست!» پیام حاکمیت نیز که خود را در چند جبهه سخت گرفتار مىدید و از تجربه تاریخى حکومتدارى چندان برخوردار نبود، در آن پیام سیاه و سفید منعکس مىشد. علیرغم این توصیفها که گویاى رکود آزادى مطبوعات در آن دوران سخت تاریخى بود کورسویى داغ دلها را تازه مىکرد. اهل نظر و قلم که بدون آزادى مطبوعات، آزادىهاى دیگر را توهمى بیش نمىدانستند و دائم درگوشى زمزمه مىکردند زبان اداره جامعه دموکراسی است و روح و جان دموکراسى آزادى مطبوعات، دل به یکى دو نشریه خوش کرده بودند.
تدریجاً «سلام» آمد و چشم برخى به حضورش روشن شد! آنها استدلال مىکردند مطبوعات نیمهآزاد حتى اگر محصول بدى هم تولید کنند، خوب است؛ چرا که نقش آزادى ذاتاً دافع بدى است و حافظ نظام امنیتى و تعادلى مطبوعات. در «سلام» قدرى جاى اهل نظر و قلم باز شد. قدرى فضا براى آزادى اندیشه فراهم شد. اهل نظر و قلم با حسرت وصفناپذیرى از وجود «دموکراسى» موقتِ حادثِ پس از انقلاب یاد مىکردند و فریاد وااسفاها سر مىدادند: دموکراسى آسان به دست نمىآید ولى افسوس و صد افسوس که به آسانى از کف مىرود و تاریخ نشان داده این نهالک، بدون مبارزه بىامان و آگاهانه اکثریت مردم براى حفظ و نگهدارى خود به درختى تنومند بدل نمىشود. این که روزنامه «سلام» تا چه میزان در برپایى دوم خرداد ١٣٧۶ نقش داشت، مىتواند جاى بحثهاى نظرى مطولى را به خود اختصاص دهد که همگى گویاى یک اصل کلى است و آن برجستگى بىنظیر نقش مطبوعات است.
بزرگترین دستآورد بىنظیر تاریخى دوم خرداد بیست سال پیش شکوفایی مطبوعات بود. توفانى به پا شد که یکى از مراجع صاحبنظر گفت ما اگر بخواهیم پاسخگوى خیل عظیم انتقاداتى باشیم که از جانب مطبوعات به ما روا داشتهاند، به صد سال (!) زمان نیاز داریم! امروز پس از گذشت دو دهه از آن دوران بىنظیر تاریخى حیف است خانواده مطبوعاتى کشورمان به خود نجنبد و در صدد احیای آن ایام شکوهمند برنیاید.
خانواده مطبوعاتى کشورمان آن قدر حرف و حدیث ناگفته در چنته دارد و با دسترسى به تکنولوژىهاى برتر مجهز به ابزارهاى زمانهشان شده که با اندک ارادهاى مىتواند مجدداً شعارهاى همیشگیشان را که هیچگاه کهنه نمىشوند، با ادله زمانهپسندترى مطرح کند. اهل مطبوعات مىتوانند نظم بروکراتیک را زیر سوال ببرند و مدافع نظم خودگردان باشند، مىتوانند اختلاف و یکپارچگى را به عنوان اصلى لازم و ملزوم در زندگى اجتماعى معرفى کنند. مىتوانند به جاى رابطه مبتنى بر پرستش هویت دیگرى، به رابطه سالم احترام به شخصیت خصوصى و جمعى بشریت بها دهند، مىتوانند ... مىتوانند ... و با اندک دخل تصرف(!) در شعر حافظ بى همتا (با عذر فراوان از محضرشان) مىتواند بگوید: گمان مبر که به پایان رسید کار اهل قلم، هزارباده ناب ناخورده در رگ تاک است!»