آفتابنیوز : آیا این نکتهٔ مهم که انگیزهٔ جنسی میتواند آشنا و غریبه نشناسد را کسی به پدر آتنا گفته بود؟ آیا به آتنا کسی گفته بود که مراقب باشد و بدون مراقبت پدر جایی نرود؟ آیا به آتنا کسی گفته بود که دنیا جای امنی است به شرطی که مراقب باشیم؟ آیا به پدر کسی داستان غمانگیز ستایش قریشی را بازگو کرده بود تا بیشتر حواسش به دخترک هفت سالهاش باشد؟
بعید میدانم که جواب سوالات بالا مثبت باشد. اما بهراستی چه کسی باید این اطلاعات را به پدر و دختر میداد؟
۱- نظام آموزش و پرورش: این وزارتخانه که باید طبق سند تحول بنیادین عمل کند، بر اساس همین سند مأمور هر آموزشی شده است، جز آموزشهایی که نیاز اصلی و واقعی پدر آتنا و دختر مرحومش بود. از این آموزشها که روانشناسان تحت عنوان «تربیت یا آموزش جنسی» بر آن تأکید میکنند، در تمامی بندهای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هیچ اثری نیست. طنز تلخی است که در این سند، آموزش مقابله با زلزله و بیماریهای واگیردار به تصریح بیان شده است، ولی ردی از آموزش مقابله با آزاردهندگان و متجاوزان جنسی نیست.
۲- روانشناسان: مخاطب اصلی آموزشهای عمومی ما روانشناسان طبقه متوسط و مرفه جامعه هستند. مدیران مدارس غیرانتفاعی که پولی در اختیار دارند از ما روانشناسان دعوت میکنند تا خارج از برنامههای مصوب برای والدین و دانشآموزان کلاسهایی تحتعنوان «آموزش جنسی» یا «مهارتهای زندگی» بگذاریم تا هم آنها بتوانند با تبلیغ وجود این کلاسها در مدرسهشان، دانشآموزان بیشتری را جذب کنند و هم ما از طریق تدریس در این کلاسها امرار معاش کنیم. اما کدام روانشناس باتجربه و آموزشدیدهای است که برای برگزاری کارگاهی آموزشی پایش به شهرهای کوچک و مدارس دولتی ورشکسته باز شده باشد؟
۳- رسانهها: چند روز پیش، معاون سیمای سازمان صدا و سیما اعلام کرد که کانالهای تلویزیونی این سازمان را ۸۷ درصد از مردم ایران میبینند. کاری به صحت و سقم این ادعا ندارم، فقط سوالم این است که با این میزان مخاطب که قطعا در جهان بینظیر است، این سازمان چه برنامههای آموزشی برای کودکان و نوجوانان ایرانی و والدین آنها دربارهٔ مراقبت از خود در برابر متجاوزان جنسی تولید و پخش کرده است؟ جواب مشخص است؛ این سازمان کارهای مهمتری دارد از جمله تبلیغ و فروش قابلمه و ماهیتابه در برنامههای متعدد آشپزی!
رسانههای رسمی دیگر از جمله روزنامهها و خبرگزاریها هم تکلیفشان مشخص است و اکثریت آنها دغدغهٔ اصلیشان اخبار کلان کشور است، نه موضوعات فرعیای مثل بلدنبودن مهارتهای زندگی توسط کودکان و نوجوانان.
و اما رسانههای غیررسمی از جمله کانالهای رنگارنگ تلگرام که داستانی مخصوص خود دارند و آموزشی که در این رسانهها داده میشود بیشتر ضدآموزش است و نبودش بهتر از بودنی این چنین است!
قصهٔ پرغصهٔ آتنا اصلانی هم چند روز دیگر تمام میشود و از یادها میرود و ما میمانیم و منتظر فرارسیدن یک قصهٔ دیگر. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به جای سند ۲۰۳۰ در کتابخانهٔ مدیران فرهنگی و آموزشی جاخوش میکند، روانشناسان به آموزش کودکان و نوجوانان طبقهٔ متوسط و مرفه جامعه ادامه میدهند، رسانهها با شدت بیشتری به راههایی متنوعتر برای کسب درآمد میاندیشند و آتناها و ستایشهایی مورد آزار قرارمیگیرند و بعضی توسط مجنونی شهوتزده خفه میشوند. اما حداقل در این فرایند میتوان با صدایی بلند از تمامی آتناها و ستایشها عذری، ولو تشریفاتی، خواست؛ آتنا اصلانی هفت ساله و ستایش قریشی شش ساله ما را ببخشید.