کد خبر: ۴۷۳۱۵
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۸۵ - ۱۰:۰۱
اعواني:

در دوره جديد هيچ فيلسوفي از حقيقت بحث نمي كند

آفتاب‌‌نیوز : حقیقت از مسائل بسیار کلیدی نزد سنت گرايان است. در دوران جدید هیچ فیلسوفی را نمی یابیم که بحث او درباره حقیقت باشد. 

در یک زندگی سنتی حقیقت تمام وجود انسان را در بر می گیرد. انسان با سه قوه از دیگر موجودات جدا می شود: 1- عاقله که غایت آن وصول به حقیقت است. 2-اراده یا عامله که غایت آن اختیار خیر است. 3-خلاقه که غایت آن جمال است. اینها سه وجه از یک حقیقتند. در جهان امروز ارتباط بین این سه گسسته شده است. 

هیچ عملی به معنای دقیق کلمه بدون معرفت ممکن نیست. معرفت ما در ارتباط با حقیقت است. از طرف دیگر این حقیقت امری ورا و متعال از ماست. معنای سنتی حقیقت مثل امروز سوبژکتیو نیست. این حقیقت در ما هم هست اما جنبه متعالی دارد. اصلاً اگر حقیقت در ما نبود امکان معرفت وجود نمی داشت. 

شوان، گنون و دیگران اینرا مطرح کرده اند که چه راههایی برای وصول به حقیقت در درونمان وجود دارد. 
تشخیص بین حقایق مطلق و نسبی از مسائل بسیار مهم است. این تمایز در هند به صورت تمایز میان آتما و مایا مطرح می شود. کسی که مایا را با آتما خلط کند به حقیقت نمی رسد. 

در هم آمیختن این دو بزرگترین اشتباه متافیزیکی است. در دنیای امروز ما «مطلق» انکار می شود. این مطلق به بهترین وجه «در لا اله الا الله» آمده است. مسئله دیگر مسئله کشف و نظر است. یعنی حقیقت مطلق با استدلال و عقل جزئی به دست نمی آید، بلکه با عقل شهودی و الهی به دست می آید. در دنیای جدید فرق بین اینها از بین می رود. بنابراین انسان نباید خود را به ظاهر وجود خود و عالم را به پدیدارها کاهش دهد. 

فرق است میان سنت و فرهنگ. در سنت حق تعیین کننده همه چیز است اما در فرهنگ حقیقت مطلق جایی ندارد. بشرمدار و عالم مدار است. این فقط سنت است که از طریق وحی الهی انسان را به خدا پیوند می دهد. بدون خدا هر چیز ارزش ذاتی و الهی خود را از دست می دهد. بشر مدرن سعی دارد فقط دوره مدرن را معیار قرار دهد، در حالیکه انسان باید خود را با حقیقتی که فوق زمان و مکان است مقیاس کند و خود را در ارتباط با آن بسنجد. 

حقیقت رمزی است. تنها راه آن سمبولیزم است. حکمت الهی با رمز بیان می شود. سهروردی فرق بین حکمت بحثی و ذوقی را در مسئله راز می داند. میتولوژی همان راز و رمز است؛ آنرا به غلط به اسطوره ترجمه کرده اند. اساطیر در قرآن معنای منفی دارد. 
زبان علم و فلسفه جدید با زبان رمز بیگانگی دارد. 

کسی که در جهان بینی وحیانی زندگی کند، عقل او عقل جزئی نیست. سنت است که به انسان این قدرت را می دهد و او را از جزئیت دور می کند و به سوی کلیت پیش می برد. یک شعار قرون وسطی این است که علم جزئی بدون علم کلی معنا ندارد. امروزه علم جزئی به قیمت نفی حکمت الهی، علم مطلق شده است. لائوتسه می گوید: در آخر زمان هر چیز به پایینترین مرتبه و معنای خود می رسد. 

از طرف دیگر حقیقت با معنویت ارتباط دارد. عالم، حقیقتی بامعناست. ما ظهور معانی را در این عالم می بینیم. اصل معنا خداوند است. چشم حقیقت بین است که می تواند معنا را در عالم ببیند. ادراک کننده معنا در وجود ما روح است. انسان در قالب یک زندگی معنوی، روحانی و الهی است که می تواند فهم حقیقت کند.

 کسی را که حقیقت در وجودش تحقق یافته را محقق می گفتند (در مقابل مقلد). گفتیم هنر بدون حقیقت امکان ندارد. هنر راه ظهور و بروز حقیقت بوده است. هنر معنوی از روح و معنا برخاسته است. فرق بین هنر مقدس و غیرمقدس همین است. مقدس یعنی ظهور و بروز خداوند در چیزی. هنر مقدس تداعی کننده ظهور حقیقت است. پس بدون حقیقت نمی توانیم هنر مقدس داشته باشیم. چنین هنرمندی خلیفة الله است. هنر سنتی خود حکمت است. شوان می گوید: بالاخره حقیقت بر همه چیز پیروز می شود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین