کد خبر: ۴۷۳۸۷
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۸۵ - ۰۸:۴۸

بررسي تغيير موضع آلمان در برنامه ي هسته اي ايران

آفتاب‌‌نیوز : آنها همواره افتخار مي كنند در ابتداي دهه ي 1990 به درخواست جورج بوش پدر براي تشكيل يك محور استراتژيك ميان واشنگتن و برلن جواب منفي داده اند. زيرا در سياست خارجي آلمان، گسترش و تعميق اتحاديه اروپا از اهميت ويژه اي برخوردار است. امّا ظاهراً با آمدن خانم مركل معادلات به هم خورده است. شايد با فهم اين خطر است كه بلر گاهي به سخنگوي كاخ سفيد تبديل مي شود و به تعبير ديلي تلگراف در 28 مي منافع آمريكا را در اولويت قرار مي دهد. در اين ميان فرانسه هم خطر را احساس كرده است. كاهش مخالفتها با سياستهاي آمريكا و حتي نزديكي به مواضع محور آنگلو – آمريكايي و دوري از محور پاريس – برلن نشان دهنده ي نگراني فرانسه است كه مبادا از قافله عقب بماند. مركل در چند ماه گذشته قراردادهاي تجاري متعددي براي حلّ مشكلات اقتصادي آلمان متحد با آمريكا امضا كرده و اين در حالي است كه فرانسه از پيامدهاي ناشي از شورشهاي مهاجران حاشيه نشين و دانشجويان هنوز رهايي نيافته است. آرمانهاي دوگلي شيراك هر روز بيشتر از ديروز غير واقع بينانه به نظر مي رسد، مورگنتاو ديگر نمي تواند دوگل را نماد يك سياستمدار و دولتمرد رئاليست بداند. امروزه رئاليسم از نظر اروپاييها يعني نزديكي هر چه بيشتر به آمريكا براي بهره برداري از منافع اقتصادي و سياسي آن.

دقيقاً با همين پيش فرضهاست كه فيشر كه زماني تأكيد مي كرد ايران نيت ساخت سلاح هسته اي ندارد، در مقاله ي خود تأكيد مي كند ترديدي ندارد ايران مي خواهد به قابليت توانايي ساخت سلاح هسته اي دست پيدا كند. او نيز در چرخش آشكار و به تأسي از تز ديرين آمريكاييها و اخيراً فرانسويها، هدف اصلي ايران از ادامه ي فعاليتهاي هسته اي را تبديل شدن به يك قدرت منطقه اي و اسلامي مي داند كه مي تواند ايران را هم طراز قدرتهاي بزرگ قرار دهد. او كره ي شمالي را با ايران مقايسه نموده و مي گويد: در حالي كه كره شمالي مي خواهد از سلاح هسته اي براي خروج از انزوا بهره گيرد، ايران مي خواهد از آن براي مسلط شدن بر منطقه استفاده كند.

امّا فيشر به نكته ي ديگري اشاره مي كند كه گوياي چرايي نزديكي او به مواضع اشتاين ماير وزير كنوني خارجه آلمان است: ايران درصد تغيير ساختار قدرت در خاورميانه براي رسيدن به اهداف استراتژيك خود است و در اين راستا از منازعه ي اعراب – اسرائيل، سوريه، لبنان، كشورهاي حاشيه ي خليج فارس و در رأس آنها از عراق بهره مي گيرد. اين چيزي است كه هم آمريكا و هم آلمان را نگران كرده است. آلمانيها ديگر نمي توانند ادعا كنند در خاورميانه به گسترش روابط تجاري فكر مي كنند، با اندكي حمايت از اسراييل آن هم به دليل تعهد تاريخي كه آلمانها نسبت به يهوديها دارند. اشتاين ماير در سفر خود به كشورهاي خليج فارس آشكارا از احساس نگراني آلمان از امنيت انرژي سخن مي گويد. همه ي اينها نشانه ي آن است كه اژدرهاي خفته آلمان (يا عادي شدن سياست خارجي آلمان) اندك اندك در حال بيدار شدن است.

امّا آلمانيها دوست ندارند مثل چند سال قبل، كسيخر بنويسد كه آلمان در حال بازگشت به دهه ي 1930 و 1940 و تحقق آرزوي قدرت منطقه اي شدن است. به همين خاطر است كه مركل و اشتاين ماير محافظه كار همراه با فيشر سابقاً چپ سبز شده يك صدا مي گويند آمريكا بايد رهبري راه حل ديپلماتيك موضوع هسته اي ايران را برعهده گيرد، امّا به قول فيشر رهبري همراه با بلندنگري، خونسردي و حساب و كتاب. فيشر ابايي ندارد كه بگويد بدون رهبري آمريكا موضوع ايران حل نخواهد شد و اين آمريكاست كه بايد از طريق شوراي امنيت مشروعيت و اعتبار بين المللي لازم براي متقاعد كردن ايران به پذيرش خواستهاي اروپا (و آمريكا) را فراهم كند. فيشر نگراني اروپا و آمريكا و شايد بهتر بگوييم آمريكا و آلمان را هم به صراحت بيان مي كند: اگر بلندپروازيهاي هژمونيك ايران با دستيابي به سلاح هسته اي همراه باشد، وضعيت براي غرب بسيار خطرناك خواهد بود. او هم مانند بسياري از سياستمداران آلماني تعهد تاريخي آلمان نسبت به يهوديان را خطرنشان مي كند و شايد همين تعهد است كه آمريكا و آلمان را در يك صف قرار مي دهد، چيزي كه فرانسه و بريتانيا حساسيت چنداني بدان ندارند. فيشر معتقد است به دو دليل اروپا نتوانست در مذاكرات با ايران موفق شود. نخست به اين خاطر كه مشوقهاي فني و تجاري پيشنهادي از سوي اروپا به ايران، تناسبي با نگراني ايران از تغيير رژيم و تمايل به قدرت منطقه اي شدن نداشت و دوم اينكه مشكلات آمريكا در عراق رهبران ايران را متقاعد كرد غرب به اندازه اي ضعيف شده است كه نيازمند اراده ي ايران مي باشد. علاوه بر اين از نظر رهبران ايران بالا رفتن قيمت نفت يك مانع عمده در رويارويي غرب با ايران است.

فيشر اما يادآور مي شود كه محاسبات ايران الزاماً درست نيست و هر نوع اشتباه در محاسبه مي تواند به برخوردي بينجامد كه ايران نمي تواند برنده ي آن باشد. با اين حال او معتقد است هرگونه حمله ي نظامي به ايران، منطقه و جهان را در يك رشته اقدامات تروريستي فروخواهد برد كه كابوسي براي تمام طرفهاي ديگر مي باشد. فيشر پيشنهادات خود براي حال ديپلماتيك موضوع هسته اي ايران را در چند نكته خلاصه مي كند:
1- گفتگوي مستقيم با ايران به رهبري آمريكا؛
2- دادن تضمين هاي مناسب (امنيتي) به ايران در صورت موفقيت مذاكرات؛
3- استفاده از گروه عدم تعهد و شوراي امنيت براي عملي كردن سناريوي چانه زني بزرگ با ايران كه در صورت پذيرش ايران با مشروعيت و اعتبار بين المللي همراه خواهد بود و نپذيرفتن آن از سوي ايران نيز بسيار هزينه بر خواهد بود.
4- تضمين دستيابي ايران به تحقيق و فن آوري هسته اي در يك چارچوب تعريف شده ي بين المللي تحت نظارت آژانس بين المللي انرژي اتمي و عادي سازي كامل روابط اقتصادي و سياسي با ايران، در صورتي كه اين كشور تعليق بلند مدت را بپذيرد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین