در مراسم افتتاحيه همانديشي «هنر، سنت و سنتگرايان» ابتدا دكتر غلامرضا اعواني رئيس مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران برگزاري چنين نشستهايي را ضروري دانست، چرا كه گرايشهاي ضد سنتي سنت و سنتگرايان را در معرض تهاجم قرار داده است.
وي مهمترين دستاورد سنتگرايان را توجه به همه سنتهاي الهي دانست و گفت:" سنتگرايان تنها بر اسلام تمركز ندارند و سخنران سنتهاي ساير اديان نيز هستند و در زندگي روزمره، هنر و تمام ابعاد دقت كردهاند تا آنجا كه روش جديدي را باز كردهاند كه اين روزها مورد توجه گفتگوي فرهنگها بوده است."
پس از سخنان دكتر اعواني، دكتر بهمن نامورمطلق دبير فرهنگستان هنر به سخنراني پرداخت و گفت:" دليل اهميت و جايگاه ويژه سنتگرايي در كشور ما را به سه عالم تقسيم كرد، نخست آنكه مباني و نقد سنت گرايان بر تجددگرايي و به ويژه توجهي كه به اسلام دارند به فرهنگ ما بسيار نزديك است. دوم، كشور ما با سنتگرايي و تفكرات آن ارتباط ويژهاي دارد، چرا كه بستر فكري آن از پيش از اسلام در اين كشور مهيا بوده است و سوم نگاهي است كه سنتگرايان به هنر دارند. به اين معني كه هنر براي سنتگرايان وسيلهاي براي معرفت شناسي است و هرگز در حاشيه متن قرار نميگيرد."
پس از سخنان دكتر نامورمطلق ايرج داداشي دبير علمي اين همانديشي به ارائه گزارشي از روند برگزاري اين برنامه پرداخت.
وي نگاه مستشرقانه به دين و هنر ديني را در گام نخست نگاهي غيرديني به هنر دانست و گفت:"مرحله دوم و ادامة اين نگاه حاكميت اصول موضوعة مدرنيته يا نگاه پروتستانيزم و تفسير امور براساس آن است.
اما يكي از مهمترين بخشهاي مراسم افتتاحيه پخش پيام تصويري سيدحسين نصر به مناسبت اين همانديشي بود. او در اين پيام گفته بود:" تشكيل چنين گردهمايي در زمينه هنر و تفكر سنتي در ايران در جهان امروز پديده مهمي است چرا كه در جهان امروز در كمتر مملكتي به اين امور توجه ميشود و تنگ نظري سبب شده كه گروهي فقط حقيقت دين خود را قبول كنند و منكر بقيه اديان شوند. پس در چنين شرايطي نگاه دوباره و انديشيدن به سنت، نه به معناي مبتذل آن، و رابطة سنت و هنر اهميت بسيار دارد."
دكتر هادي نديمي يكي ديگر از سخنرانان افتتاحيه نيز حركت سنتگرايان در شش دهه اخير پيرامون نقد تمدن جديد را بسيار مؤثر دانست و گفت: سنتگرايان به نسل جديد آموختند كه انسان بي آموزههاي ديني معرفت نخواهد داشت. همچنين در دورهاي كه دين گريزي و دين ستيزي انسان را سرگشته كرده سنتگرايان يادآور شدند كه آموزههاي اديان ريشه در امري متعالي دارد و وحدت آن در گفت و گوي بين اديان است."
دكتر نديمي ادامه داد:" سنتگرايان ما را با ترفند مذاهب عصر جديد آشنا ميسازند و با تبيين بيبديل عارفانه در معرفت قدسي انسان امروز را در مسير دستيابي به حكمت هدايت ميكنند."
در اولين جلسه از مجموعه سخنرانيهاي همانديشي هنر، سنت و سنتگرايان كه به رياست دكتر غلامرضا اعواني برگزار شد ابتدا دكتر سعيد بينايمطلق سنت از منظر «رنه گنون» را مورد بررسي قرار داد.
بيناي مطلق گفت:" آنچه رنه گنون درباره سنت نوشته است عمدتاً به مطالعه آيينها به خصوص آيين هندو محدود ميشود و به نظر من، اصولاً انديشمنداني كه سنتگرا خوانده ميشوند چندان هم به سنت در صور رايج آن نپرداختهاند.اما ميتوان گفت، سنت در نظر گنون همان حكمت خالده است. "
همچنين نقد وي از سنت معكوس يا روحانيت معكوس و پديدههاي جديد ديگر بر اساس همين تعبير اصيل از سنت استوار است.
در ادامة سخنان وي دكتر محمود بيناي مطلق نيز دربارة راز چهرة اقنومي گفت: برخورد بين اديان و مذاهب مختلف نشان ميدهد كه راههاي مختلفي بين آنها وجود دارد كه ناشي از رقابت ناخودآگاه جمعي آنهاست. به همين دليل اساساً نميتوانند متضاد يكديگر باشند، با اين وجود دو به دو با هم جمعشدني نيستند مگر در مركزهايشان كه طبق تعريف نيم صوري هستند و به سوي نور محض باز ميشوند.
وي در اهميت درك مفهوم اقنوم گفت:" اقنوم چهره يا نگاه تجريد نيست بلكه بر عكس خود نوعي تعيين بخشي الهي است كه ظرف انساني فردي يا جمعي خاص را در نظر دارد كه قوانين خاص خود و امكانات و معجزات ويژهاي دارد."
در دومين جلسه كه به رياست دكتر سعيد بيناي مطلق برگزار شد. ابتدا دكتر غلامرضا اعواني درباره «سنت و حقيقت هنر» به ارائه سخنان خود پرداخت و گفت:"يكي از تفاوتهاي اصلي ميان سنت و مدرنيته در ارتباط سنت و هنر است. اين در حالي است كه در جهان امروز ارتباط بين حقيقت خير و جمال گسسته شده است به خصوص كه اگر حقيقت حذف شود ديگر نه خير ميماند و نه جمال."
وي ضمن تأكيد بر اهميت معرفت در اصول سنتگرايان گفت:"هيچ عملي به معناي دقيق كلمه بدون معرفت ممكن نيست چرا كه عمل ما بخشي از وجود ما است و وجود و معرفت ، دو وجه يك سكه هستند و عمل بدون علم معنا ندارد."
رئيس مؤسسه حكمت و فلسفه در بخش ديگري از سخنان خود يادآور شد: اصل معنا خداوند است و آن چشم حقيقت بين است كه ميتواند معنا را در عالم ببيند.
معنا با روح ارتباط دارد و ادراك كننده معنا در وجود ما روح است. بنابراين انسان در چهارچوب يك زندگي روحاني ميتواند از حقيقت بحث كند.
دومين سخنران اين نشست دكتر محمدحسن فغفوري نيز مقاله خود را دربارة تبيين مباني نظري هنر ديني از منظر سنتگرايان ارائه كرد. در اين مقاله آمده بود:" مورخان تاريخ هنر معمولاً تعريفي عام و سطحي از هنر ديني ارائه ميدهند. به اين معني كه از ديدگاه آنان هنر ديني مجموعهاي از آثاري است كه حاصل ذوق و هنر هنرمندان پيرو آن دين است."
فغفوري گفت:" از ديدگاه سنتگرايان نه تعريف مورخان هنر و نه يكي انگاشتن همه وجوه تجلي هنر مبتني بر دين صحيح نيست. زيرا از ديدگاه سنتگرايان هنر ديني تنها به هنري اطلاق ميشود كه رابطة مستقيم با شعاعر و فرهنگ ديني دارد."
فغفوري در بخشي ديگر پيرامون ويژگيهاي هنر قدسي، زيبايي را ركن اصلي اين هنر دانست و گفت:" اما اين زيبايي خود هدف نيست بلكه آيينه تجلي زيبايي نامتناهي خداوند است كه رو به عالم درون و معنا دارد."
ايرج داداشي دبير علمي اين همانديشي دربارة معناي سنتي هنر توضيح داد:" امروزه از حيث جسماني و نفساني، هر واقعيتي كه درگنجايش حواس نگنجد، به نحوي تحقيرآميز، انتزاعي خوانده ميشود. به عبارت ديگر حواس معيار سنجش انضمام يا انتزاع شده است. با اين برداشت براي رسيدن به معاني بايد از طريق انتزاع اقدام كرد و به امر بدون قيد و فوق محسوس رسيد در حالي كه اين برخلاف منطق و كشف و شهود است."
در آخرين جلسه اولين روز از همانديشي هنر، سنت و سنتگرايان به رياست دكتر محمدحسن فغفوري ابتدا نيكلاس بويلستون از انگلستان درباره آناندا كوماراسوآمي و تعبير رمزها سخنراني كرد. او پس از توضيح كوتاهي دربارة آراء و نظرات كوماراسوآمي بحث خود را بر برداشت كوماراسوآمي از نقش نمادها در هنر سنتي و ارائه آنها در مقايسه آنها با ديگر متفكران سنتگرا بويژه نظريات رنه گنون، مارتين لينگز و فريتهيوف شوئون متمركز كرد و گفت:" از نظر كوماراسوآمي رابطه نمادگرايي در هنر با نمادگرايي در وحي نيز در طبيعت كه جلوهگاه تجلي حقايق معنوي است نشان داده ميشود. او معتقد است كه جاذبه زيبايي تنها از طريق حواس حاصل نميشود. بلكه از طريق حواس به عقل منتقل ميشود."
بويلستون گفت:" كوماراسوآمي يافته هاي خويش را با شواهد و اطلاعات بيشمار آكادميك ارائه ميدهد و طي آن مكرراً به مسئله همگوني و وحدت نظر اديان ميپردازد. پس از اين نظر رابطة آثار او با آثار و عقايد رنه گنون كه تحليل خود را از نمادگرايي سنتي را نتيجه نگرش متافيزيكي محض ميداند و به جزئيات و زوائد آكادميك نميپردازد متمايز ميشود."
در ادامه سخنان بويلستون دكتر حسن بلخاري نيز تحت عنوان محاكات هنر از عالم علوي در بررسي تطبيقي آراي اخوان الصفا و آناندا كوماراسوآمي گفت: بررسي آراء و انديشههاي اخوان الصفاء كه از نظر قدمت نظراتي مقدم بر غزالي است، ابوحيان توحيدي، ابن هيثم، روزبهان بقلي و ... دارند و در عين حال متأثر از آراء حكمت قرآني و آراء مطرح در حكمت يوناني و به ويژه فيثاغوريان و فلوطين هستند، در قياس با آراء آناندا كوماراسوآمي، بزرگترين حكيم هنر شرقي مشابهتها و اشتراكات فراواني را به ياد ميآرود." وي افزود:" آراء گسترده صاحبان رسائل و نيز كوماراسوآمي تنها به منشاء آسماني هنر و آداب معنوي هنرمند در خلق اثر و نيز نقش بيهمتاي دل در دريافت و ظهور صور متعالي در آيينه خويش اشاره ميكند."
دكتر هادي شريفي نيز به عنوان آخرين سخنران اولين روز همانديشي درباره هويت انسان از نظرگاه سنت و حكمت گفت": حركت رنسانس از نظر سنتگرايان و اصحاب حكمت 2 اشكال اساس دارد :" نخست فقدان عينيت، دوم تخريب مفاهيم اساسي در حوزه فكر، عمل و زندگي انسان."
دكترشريفي با تكيه بر عقايد رنه گنون سخنان خود را ادامه داد و گفت:" در فلسفه جديد كه گرايش به تخريب مفاهيم زياد است «خود» از حوزه فرديت خارج ميشود چرا كه افق فكري متفكرين سطحي است و مايلند كه محدوديت فكري خود را بر ديگران تحميل كنند. از طرف ديگر با پيدايش روانشناسي جديد كه در سطح افقي به بررسي استعدادهاي آدمي ميپردازد به تدريج عقل معجزهآساي آدمي عقلانيت خود را از دست داد و به سطح عملي و مشكلگشاي دنيا سقوط كرد. ايمان و اعتقاد نيز از آنجا شروع ميشود كه نيروي استدلال آدمي كارگشا نيست و به سطح احساسات تنزل كرده است."
دومين روز از همانديشي هنر، سنت و سنتگرايان با چهار جلسه و يك ميزگرد به كار خود ادامه داد.
در اولين نشست كه رياست آن بر عهده دكتر «سعيد بينايمطلق» بود، ابتدا شهرام خداورديان با عنوان : امر قدسي، مداخله ابديت در زمان و بينهايت مقالة خود را قرائت كرد.
خداورديان گفت:" ابديت با در نظر گرفتن ژرف ترين معناي اين كلمه، تنها قابل اطلاق به «ذات» (خداوند در مرتبه برتر از وجود) است و نه حتي به مراتب نازلتر عالم الوهي كه تعنيات آن ذات هستند.
وي افزود:" از نظر ما بعد الطبيعه محض و حكمت خالده، الوهيت در مرتبه «برتر از وجود» مطلق و متعاقباً بينهايت است و هيچ قيدي، از جمله زمانمندي را نيز پذيرا نيست."
خداورديان در تكميل توضيحات خود گفت:" اين مفاهيم در مراتب نازلتر هستي شناختي ممكن است حامل چنين معنايي نيز باشد. در تناظر با اين نكته، «ابديت» نيز قابل تقليل به يك پيوستار زماني بيآغاز و انجام است. تسلسلي بيپايان از «اكنونها» كه بيشتر ناظر به معناي كمي نيست بلكه اكنوني است كه هر يك از «اكنونهاي» تشكيل دهنده يك پيوستار زماني نسبي، بارقهاي از آن را در خود دارد."
در ادامه دكتر علي عزيزي نيز درباره نقد نظريه پلوراليسم ديني در پرتو تعليمات حكمت خالده با تكيه و توضيح بر مفهوم انسان در نظريه پلوراليسم ديني گفت:" هنگامي كه از حقيقت صحبت ميشود منظور تأثير حقيقت بر فرد و تجربهاي است كه فرد از حقيقت (نه حقيقت في نفسه) داشته است، و اگر حقيقت غايي با صفات رحيم و يا يگانه توصيف شده است نه از آن جهت است كه حقيقت في نفسه چنين است."
در ادامه سخنرانيها دكتر بهمن نامورمطلق نيز پيرامون «حوضچه معنايي در تحقيق آثار هنري: معرفي يك روش مطالعاتي سنتگرايانه از ژيلبرت دوران» گفت: يكي از مسائل مهم درخصوص هر گونه مطالعات هنري و ادبي روش تحقيق آن است. اين مسئله نزد جرياناتي همچون سنتگرايان به مراتب پيچيدهتر ودشوارتر است زيرا روش تحقيق آنها با روشهاي تحقيقي برخي ديگر همچون فرماليستي كه عصر ما به آن عادت بيشتري دارد، كاملاً متفاوت است.
دكتر نامورمطلق به نقل از دوران جريان فكري يا هنري را به شش مرحله تقسيم كرد: جويبارهاي اوليه، توزيع آبها، الحاق و اتصال آنها به هم، تثبيت رودخانه، آغاز حركت و طغيان و نهايتاً شكست مرزها.
دبير فرهنگستان هنر در توضيح اين مطلب گفت:" حوضچه معنايي در مقابل روشهاي فرماليستي، پوزيتيويستي و تاريخيگري قرار ميگيرد. تاريخيگري به يك روند خطي معتقد است اما در حوضچه معنايي روند چرخشي است همچنين فقط به خود متن توجه نميكنند بلكه بسترهاي تاريخي و فراتر آن را نيز در نظر ميگيرند و از اين منظر در مقابل فرماليستها قرار ميگيرند و از نظر رابطه بين سوژه محقق و موضوع ارتباطي ايجاد ميكند كه در مقابل پوزيتيويسمها قرار ميگيرد."
سپس مهندس مهرداد قيومي دربارة تاريخ ذاكرانه: بررسي ظهور ذكر در تاريخ بيهقي سخنراني كرد. قيومي در ابتدا گفت: قولا به عبرت از تاريخ خاص نظامهاي فكرياي است كه معتقدند دست انسان از غيب كوتاه نيست. پس در دوران ما قبل مدرن، كه تفكر غالب چنين بوده است، قاعدتاً تاريخ نامهها را براي عبرت نوشتهاند. با اين فرض غالب تاريخنامههاي دوران سنتي امكاني براي ذكر خداوند دراختيار مينهند؛ زير مقصود از تاريخ نوشتن و خواندن اين بوده است كه در اخبار گذشتگان نظر كنند، سنن الهي را دريابند و آنها را به كار بندند، اين نوعي ذكر است."
وي در ادامه عناوين مقاله خود را با تكيه بر تاريخ بيهقي بر يازده عنوان مطرح كرد از جمله: غرض از تاريخ آن است تا خوانندگان را به كار آيد، عادت زمانه چنين است كه هيچ چيز بر يك قاعده نماند، روزي خواهد بود جزا و مكافات را در آن جهان و ..
در آخرين جلسه سخنراني همانديشي هنر، سنت و سنتگرايان، مريم عليرضايي با نشان دادن تصاوير متعددي از طبيعت به توضيح راز نقش مارپيچ اسليمي در نگارگري ايران پرداخت و گفت:" يكي از شاخصترين ويژگيهايي كه نقش مارپيچ اسليمي دارد نوع حركت آن از جزء به كل و فرم تكامل يافته آن است؛ نقش يا نگاره مارپيچ اسليمي به عنوان بالاترين تجليگاه هنر قدسي، اسرار عظيمي دارد. تا آنجا كه به اندازه كائنات عظمت و نفوذ دارد و تمام عالم بر پايه آن بنا نهاده شده است."
كريم ميرزايي آخرين سخنران همانديشي نيز با ارائه تصاويري دربارة قنديل، رمز نور و نورالانوار گفت:" قنديل به كار رفته در هنرهاي سنتي به ويژه در فرشهاي محرابي رمزي از آيه نور قلمداد ميشود كه حكمتالاشراق سهروردي نور آن را از طريق مشكات بر ما متجلي ميسازد."
ميرزايي پس توضيح دربارة جايگاه اين نقش در فرشهاي ايراني گفت:" قنديل به عنوان يك عنصر زميني داراي معناي غني عرفاني و اشراقي است كه عرفا و باطنيون جهت بيان درونيات وجودي خويش از اين كلمه استفاده كردهاند. تا رمزي باشد براي بيان هر چه بهتر موضوع رسالههايشان."
پايان بخش برنامههاي دومين همانديشي هنر، سنت و سنتگرايان ميزگرد: هنر، سنت و جامعه معاصر بود كه با حضور: دكتر غلامرضا اعواني، دكتر محمدحسن فغفوري و ايرج داداشي برگزار و در آن به سؤالات حاضرين پاسخ داده شد.
مرجع: سايت خبري فرهنگستان هنر