آفتابنیوز : البته اين داوطلب که برنامه هاي ديگري نظير ملي کردن در آمدهاي نفتي را هم به فهرست اهدافش مي افزود، توضيح نداد که وقتي يک فرد هنوز داوطلب نامزدي هم نشده و اصول براي حضور يا عدم حضور تصميمي را ابراز نکرده، چگونه براي خود انحصار پديد آورده است و در چنين حالتي که يک فرد بدون اعلام حضور نيز مي تواند بر گرد خود و منافع خود حصار بکشد و در فضاي سياسي کشور انحصاري را براي خويش پديد آورد، آيا ديگران و مخصوصا شهروندان عادي مي توانند به اين انحصار پايان دهند؟ البته هاشمي رفسنجاني حتي در بيانيه رسمي اش که تصميم او را درباره حضور در کارزار انتخاباتي بيان مي کرد به صراحت بر اينکه رأي مردم را ميزان مي داند و اين که خود را در معرض انتخاب عمومي قرار مي دهد تاکيد کرد. از اين رو حداقل در بيان و گفتار شخصي، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام تا آنچه که در عرف انحصار ناميده مي شود فاصله زيادي دارد.
اما چرا چنين توهمي درباره اين چهره امتحان داده نظام پديد مي آيد؛ يکي از علل اين امر مي تواند هراس رقيبان از بلا منازع بودن توانايي ها و قابليت هاي هاشمي رفسنجاني باشد. در داخل و خارج نه تنها چهره هاي سياسي و تصميم گيران بلکه تحليل گران و ناظران هم درباره اينکه هاشمي فرد قدرتمندي است که مي تواند مصالح کشور را آن چنان که مي بايد، تحصيل کند ترديد اندکي وجود دارد. آخرين نمونه اين اعتراف ها، اظهارات اخير حسن روحاني مذاکره کننده ارشد ايراني در گفتگوهاي اتمي است که در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي لارپوبليکا بيان شده، روحاني به خبرنگار ايتاليايي مي گويد: "فکر مي کنم هاشمي رفسنجاني کانديدايي خواهد بود که قادر به اعمال مناسب منافع ايران خواهد بود" بر اين اساس ممکن است هراس از ناتواني رقابت با هاشمي و يا اندکي حسادت، باعث بيان اين گونه اتهام ها عليه رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام شده باشد.
ديگر علت اين روي داد مي تواند تخريب ايشان از سوي رقيبان و يا مخالفان باشد. نکته جالب در اين باره آن است که دوستان و يا حداقل مدعيان دوستي با هاشمي رفسنجاني، امروز به دشمنان وي تبديل شده اند. حتي اگر اظهارات الياس نادران، که همکارانش به او لقب بداخلاق سياسي را داده اند ناديده بگيريم، اظهارات يکي از عناصر
محافظه کار هيات رئيسه مجلس شوراي اسلامي که از برنامه هاي اصولگرايان براي تخريب هاشمي رفسنجاني خبر داده بود، سخناني تامل برانگيز است. اين نماينده مجلس ادعا کرده بود که اصولگرايان و آبادگران همان اشتباهي که اصلاح طلبان در سالهاي 76 و 77 درباره هاشمي رفسنجاني مرتکب شده اند را تکرار کرده اند.
واقعيت آن است که براي برخي محافظه کاران، هاشمي رفسنجاني، فقط موقعي قابل احترام و شايسته اعتنا است که با ايشان و يا ديدگاههايشان به رقابت و يا احتمالاً مخالفت برنخيزد. اين محافظه کاران رفسنجاني را، مردي که درعرصه هاي اجرايي سياست نقشي ندارد مي خواهند و در غير آن صورت وي را دشمن خود تلقي مي کنند. اظهاراتي مانند آنچه که در روز اول ثبت نام از زبان برخي دواطلبان شنيده شد به خوبي تاثيرهاي منفي اين القائات را به تصوير مي کشد.
در چنين شرايطي پرسش اصلي آن است که نتيجه تخريب و اخراج هاشمي رفسنجاني از صحنه سياست، آيا تقويت رقباء است؟ يا براي رقيبان فضايي ضعيف شده- که پيروزي در آن آسان تر است- پديد مي آورد؟