آفتابنیوز : روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: بیش از هر چیز باید از گفتوگوی به نسبت روان و با کمترین ایراد و ابهام و شفاف وی تشکر کرد. اگر اینگونه گفتوگوها در میان سیاستمداران ایرانی رایج شود، به شفافیت و بهبود فضای سیاسی کمک خواهد کرد. ولی دو نکته کلیدی در گفتوگوی آقای چمران بود که نمیتوان از کنار آن گذشت.
نخستین مورد مربوط به مقایسه زمان احمدینژاد و قالیباف است آنجا که میگوید: «دوره احمدینژاد چون بعد از دوره کرباسچی بود، وقتی وارد شهرداری شدیم همه جا شبیه انقلاب بود. شبیه بعد از انقلاب که همه خودسانسوری میکردند و میترسیدند تخلف کنند. مثلا میترسیدند رشوه بگیرند و فضای شهرداری، فضای انقلابی بود. نیروها با سلامت کار میکردند اما زمان آقای قالیباف مثل اینکه دوباره همهچیز برایشان عادی شد و دیگر از فضای انقلابی خبری نبود.»
هرچند ایشان در توضیحات بعد از گفتوگوی خود با رسانههای اصولگرا سعی کرد این بخش از سخنان خود را تصحیح کند، ولی در هر حال آنچه گفته شده مورد انکار نبوده است. ولی مشکل این سخنان اینجاست که ایشان توضیح نمیدهد که اگر در دوره کوتاه احمدینژاد وضع شهرداری از حیث گرفتن رشوه کمتر شده بود پس چرا هنگامی که او ٨ سال در مقام ریاستجمهوری قرار گرفت، هر سال نسبت به گذشته شاخص فساد بدتر شد؟
کافی است که به جناب چمران اطلاع داد که در سال ٢٠٠٤ که سال آخر اصلاحات بود، رتبه ایران در کنترل فساد به گونهای بود که بالای ٤٨ درصد از کشورها قرار داشت، ولی ٦ سال بعد و در دوره دوم دولت احمدینژاد این رقم به ١٦ درصد رسید، یعنی وضع ایران از ٨٤ درصد کشورها بدتر بود و این افول بسیار سنگینی در وضعیت فساد در کشور بود. البته شاید نیاز چندانی هم به این شاخصها نباشد.
چون آنچه عیان است چه حاجت به بیان است. علت این بیتوجهی در سخنان ایشان این است که مساله فساد فراتر از خواست و اراده افراد است. مساله را نباید به اراده افراد تقلیل داد. مساله ساختاری است، وقتی که ساختار نظارتی بر امور شهرداری یا دولت به هم ریخته شود وضع همین میشود حتی اگر در کوتاهمدت فساد کمتر شود. به علاوه آقای چمران که در این دوره همواره رییس شورای شهر بودهاند، چه اقدامی برای مقابله با این فسادها کردند؟ شاید بد نباشد که در این باره نیز توضیح میدادند.
نکته دوم که بسیار با اهمیت است، ناتوانی جناح اصولگرا از تصحیح رفتار خودش در برابر احمدینژاد و شناخت پدیده احمدینژادیسم است. وی در پاسخ به این پرسش که الان از اینکه از احمدینژاد حمایت کردید پشیمان نیستید؟ پاسخ مهمی میدهد: «برای دور اول ریاستجمهوریاش نه، پشیمان نیستم. چون دوره اول ریاستجمهوری احمدینژاد را یکی از بهترین دورههای ریاستجمهوری کشور میدانم. اگر همه آمارها را منصفانه بررسی کنیم، میبینیم کارهایی که انجام داد و امیدی که در دل مردم ایجاد شد واقعا زیاد بود. حتی در کشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی و امریکای جنوبی هم امید زیادی ایجاد شد.
آن موقع من خودم در مکه به چشم دیدم که پادشاه و شاهزادههای سعودی آمدند، طواف کنند. شرطهها راه مردم را بسته بودند تا اینها بروند طواف کنند، ملک عبدالله، پادشاه وقت عربستان هم جلوی همه حرکت میکرد. مردم خیلی به آنها توجهی نمیکردند ولی وقتی احمدینژاد را دیدند نمیدانید که این مسلمانها برای او چه کار میکردند. به گونهای که پادشاه عربستان دید فضا اینگونه است، آمد دست احمدینژاد را گرفت و با هم حرکت کردند تا بگوید مردم مشتاق او هم هستند.
ملک عبدالله حتی وقتی میخواست از پلههای کعبه بالا برود، دست احمدینژاد را گرفت و خودش او را بالا برد، با اینکه رییسجمهورهای بسیاری دیگر از کشورها هم آنجا بودند. آقای ثمرههاشمی، آقای محسنیاژهای و اینها هم تیم ایرانی همراه آقای احمدینژاد بودند. حتی آقای محسنیاژهای از شدت فشارجمعیت که همهشان هم رییسجمهور بودند، عمامهاش افتاد.» سپس در پاسخ به این پرسش که در دور دوم او چطور؟ میگوید: «ببینید من درباره دور دوم از کار خودم پشیمان نیستم که چرا حمایت کردم، بلکه از کار او پشیمانم که چرا این کارها را کرد.»
دوستانه باید گفت که جناح اصولگرا مسائل کشورداری را بسیار سادهانگارانه طرح کرده است و همچنان به دنبال چنین شیوهای است. فرض کنیم که احمدینژاد چنان محبوبیتی داشته است، چه فایدهای برای یک شهروند ایرانی دارد؟ البته حتما شهروندان ایرانی خوشحال میشوند که زمامدارانشان در دنیا محبوب باشند، ولی نه به قیمت خالی شدن جیب ملت ایران. مردم دنیا از هر کسی که علیه امریکا موضعگیری کند، حمایت میکنند.
چون این را جالب و به نفع خودشان میدانند. ولی اگر کشوری و رییسجمهوری پیدا شود که منافع مردم خودش را نتواند تامین کند، حتی اگر شدیدترین مواضع ضد امریکایی را هم بگیرد، از او استقبال نخواهند کرد. اینکه پول این ملت را به جیب کشورهایی بریزیم که چندان اعتباری ندارند، برای هر رییسجمهوری در خارج از کشور محبوبیت میآورد ولی برای مردم ایران چه فایدهای دارد؟ سیاستمداران باید نزد مردم خودشان محبوب و صادق باشند. منافع مردم خودشان را ارج نهند.
اگر از ونزوئلا یا کشور مشابه دیگری دفاع کنیم، حتما باید متضمن منافع مردم ما باشد، و این را مردم درک و حس کنند، و الا اینگونه رفتارها هیچ دردی را از جامعه ایران درمان نخواهد کرد. این معیار برای سنجش اعتبار یک سیاستمدار نادرست و انحرافی است. رهبران چین نزد همسایگانشان محبوبیت کافی ندارند، ولی مهم این است که آیا برای مردم خودشان خدمت میکنند یا خیر؟
بدتر از استناد به معیار نادرست مذکور، پاسخی است که به انتخاب احمدینژاد در دور دوم داده است. اینکه او نسبت به حمایت از احمدینژاد پشیمان نیست، بلکه از کارهایی که او کرده پشیمان است! جمله نامفهومی است، یعنی چه که کس دیگری کاری را کرده و آقای چمران پشیمان شده است؟ ولی مساله مهم این است که این پاسخ نهایت مسوولیتناپذیری سیاستمداران اصولگرا در برابر رفتارهایشان است. ریشه بیاعتمادی به سیاستمداران ما در همین حس مسوولیتناپذیری است که نشانه بارز آن را در این پاسخ میبینیم.