کد خبر: ۴۷۷۶۴
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۸۵ - ۱۰:۴۹
گفتگو با حبيب الله پيمان:

نافرمانی مدنی شعار بي اساسي بود

آفتاب‌‌نیوز : با این همه،سرانجام  این نام محمود احمدی نژاد بود که سوم تیرماه از صندوق های رای بیرون آمد. باز خوانی یکسال گذشته را با «حبیب الله پیمان» دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز به گفتگو نشستیم. چهره ای که در زمان انتخابات هر چند به تلویح انتقادهایی را از عملکرد انتخاباتی اصلاح طلبان و بخشهایی از اپوزیسیون قانونی مطرح کرد. 

آقای دکتر پیمان! تحلیل شما در ایام انتخابات دور نهم ریاست جمهوری چه بود؟
زمانی که به انتخابات دور نهم نزدیک می شدیم، تحلیلی از این انتخابات داديم که آن را تنها یک فرصت برای ایجاد فضای بازتری برای گفتگو و ایجاد ارتباط با اقشار مختلف دانستيم. هدف ما در این مقطع روشنگری و ترغیب مردم به ایجاد همبستگی و نهاد سازی در فضای انتخاباتی بود. ما فکر می کردیم در این فضا می توان به سوی انسجام و وحدت عمل سوق پیدا کنیم. 

این می توانست یک تاکتیک سیاسی و عملی برای یک تشکل سیاسی باشد. اما آیا توانستید به این هدف دست پیدا کنید؟
خب! شرایط انتخابات به هیچ وجه راهی برای دموکراسی و مشارکت واقعی باقی نگذاشت. این تحلیل ما پیش از انتخابات بود. 

شما در زمان انتخابات از حامیان دکتر معین بودید. دلیل ناکامی کاندیدای اصلاح طلبان را چه می دانید؟

پاسخ این سوال را  با دسته بندی شرکت کنندگان و کسانی که رای ندادند، می دهم، یعنی کل مردم چه آنان که رای ندادند و چه کسانی که به طرف مقابل رای دادند. 

یک گروه مردم عادی بودند که با مفاهیمی مثل دموکراسی جامعه مدنی، آزادیهای لیبرالی، حقوق شهروندی و.... به طور با کل گفتمان اصلاحات بیگانه بودند یا حداقل دغدغه اصلی آنها را این مفاهیم تشکیل نمی داد. 

این گروه در حقیقت همان کسانی بودند که در سال 76 و دور دوم ریاست جمهوری به خاتمی رای داده بودند. در آن مقطع هدف این گروه رفع برخی محدودیت ها و فشارهای اجتماعی و اقتصادی مطرح بود. 

آنها دقیقا به همین دلیل به جنبش اصلاحات امید بستند و خب بعد از 8 سال دیدند فشارها، فقر و درماندگی های اقتصادی شان کاهش پیدا نکرد و حتی به مشکلاتشان هم افزوده شد. 
دقیقا همین گروه بود که آرای خود را به احمدی نژاد افزودند یعنی کاندیدایی که وعده رفاه و عدالت اقتصادی را می داد. 
این مردم به همین شعار امید بستند و دقیقا با همین انگیزه رویکرد اقتصادی مطرح شده به احمدی نژاد رای دادند. 

و گروه دوم؟ 
گروه دوم اقشار تحصیل کرده و نخبگان جامعه بودند که خواهان حقوق اجتماعی، فرهنگی و آزادی بودند. عمده این گروه رای دهندگان و بدنه اجتماعی دوم خرداد بودند، اما با رویکردی مستقل. 

آنها عملا در جبهه اصلاحات نبودند اما با این امید که دولت بتواند به خواست های اجتماعی آنها جامه عمل بپوشاند و از محدودیت ها رهایشان کند، به خاتمی رای دادند. 

این گروه نیز پس از مدتی که دید دولت اصلاحات توان کافی برای تحقق این شعار را ندارد و به زغم آنها ایستادگی و صلاحیت لازم را برای تحقق این شعار از خود نشان نداد، از این جنبش سلب اعتماد و امید کردند و رای هم ندادند. از طرفی هم چون به برنامه های آقای احمدی نژاد و یا اساسا به عملکرد جبهه راست هم اعتقاد نداشتند، در انتخابات شرکت نکردند و رای ندادند. به این ترتیب، صندوق اصلاحات از رای این گروه نیز محروم شد. 

پس چه کسانی به دکتر معین رای دادند؟
بعد از کسر این دو گروه، یک اقلیتی باقی ماند که ارتباطات تشکیلاتی منسجم تری با سازمانها و احزاب اصلاح طلب داشتند که البته تعداد محدودی هم بود. این طیف به رغم اینکه تجربه خوبی از اصلاحات 8 ساله نداشتند، اما چاره ای جز ادامه اصلاحات نمی دیدند. آنها هم به کاندیدای اصلاحات رای دادند.
 
فکر می کنید چرا گسترده ترین طیف از کسانی که به اصلاحات رای ندادند، همان گروهی بودند که آرای آنها پیش از آن در صندوق اصلاح طلبان بود؟
به نظر من، دلایل روشن و نتیجه هم قابل پیش بینی بود. حساسیت نداشتن به مسائل اقتصادی مردم یکی از این دلایل بود. ناکامی در تنظیم هدف و خط مشی نیز دلیل دیگری بود برای عدم حمایت مردم. 

نقد شما از ضعف در هدف و خط مشی اصلاحات چیست؟
در مورد هدف ضعف همان بود که توسعه سیاسی را بدون توجه به توسعه اجتماعی و اقتصادی پیش می برد. اختلاف عظیم و فاحش طبقاتی در حالی وجود داشت که کسی به تبعات اجتماعی و سیاسی آن توجه نمی کرد. خط مشی ای که اصلاحات می خواست برای پیش برد اهداف خود دنبال کند، در همان شعار چانه زنی در بالا و فشار از پایین خلاصه و تئوریزه شد. 

قسمت اول این شعار یعنی چانه زنی در بالا به مرور از بین رفت و طرفین هر یک دیگری را به چشم دشمنی می دیدند. «فشار از پایین» هم عملا فقط در انتخابات بروز می یافت. اصلاحات این فشار را می توانست تبدیل به یک جنبش اجتماعی فعال و حامی خود کند. اصلاحات تلاشی برای سازماندهی مردم نکرد. کاری که با میتینگ ها و تجمعات مردمی می توانست انجام دهد. چهره های این جنبش می توانستند با شرکت در میتینگ های مردمی یک اعتماد و علاقه عاطفی دو طرفه ایجاد کنند که باز از این بخش از شعار خود هم بی عملی نشان دادند. 

پیش از شکست دوم خرداد،برخی  اصلاح طلبان شعار نافرمانی را به میان آوردند. تحلیل شما از این شعار چیست؟
بحث نافرمانی مدنی به کلی بی اساس بود. این شعاری بود که هیچ یک از ابزارش پیش بینی نشده بود. قرار بود مردم نافرمانی مدنی کنند و آنها هم هزینه های عملی خود را بدهند. اما کدام مردم. مردمی به اندازه این هزینه ها نمانده بود. 

یکی از نقدهای عمده ای که بر اصلاح طلبان وارد شده است، رویکرد اخلاقی و آرمان زدایی آنهاست. فکر می کنید این اخلاق تاثیری در شکست اصلاحات داشت؟ 
دقیقا تاثیر داشت. این هم نتیجه همان عدم توجه به قسمت دوم شعار «چانه زنی در بالا و فشار از پایین» بود. اینجا ارزش های اخلاق جمعی بود که ضربه می خورد. 

در آن مقطع هر نوع آرمان گرایی، ایثار و علاقه جمعی جای خود را به آزادی های فردی و دغدغه های لیبرالیستی داد که جامعه را منزوی می کرد. هر که وارد این جنبش می شد، آزادی های فردی خود را مهمتر از آزادی های جمعی می دید و نتیجه آن شد که در تحصن نمایندگان مجلس ششم شاهدنش بودیم. 

حال در مقابل تمام نقدهایی که به اصلاحات کردید، نقطه قوت اصولگرایان را برای کامیابی در چه می بینید؟
 
درست بر عکس حرکت اصلاح طلبان، جبهه اصولگرايان موفق شد ارتباط عقیدتی بسیار قوی با هواداران خود برقرار کند. 
آنها به دنبال انسجام فکری جامعه مخاطب خود بودند و بیشترین توجه و عنایت را به آموزش عقیدتی نیروهای خود کردند. آنها دقیقا قشر سوم را مخاطب قرار دادند و روی آن سرمایه گذاری کردند. 

یکسال از همان روزی که صحبتش را می کنیم، گذشته است. ارزیابی شما از عملکرد یکساله طیف پیروز انتخابات چیست؟
خب! وعده اصلی رنگین کردن سفره فقرا بود که تا این لحظه دولت موفقیتی در این زمینه نداشته است. سیاست های اقتصادی دولت عملا به گونه ای است که در نهایت دود بحران های آن به چشم همین محرومان خواهد رفت. چون ساختار رانتی و آن شبکه های قدرتمند سیاسی، مالی، تجاری و تولیدی هنوز پابرجاست. این سیاست مبتنی بر صدقه دادن راه به جایی نخواهد برد. از طرفی تولید نداریم و از طرفی شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی می دهیم. این مبارزه هم بدون وجود رسانه ها و احزاب معنی ندارد. 

به عنوان آخرین سوال می خواهم مقایسه ای داشته باشید از فضای امروز ایران در مقابل فضای یکسال پیش.
یک سال پیش در همین ایام فضای اندکی برای فعالیت و امید به کاهش محدودیت ها وجود داشت.چندگانگی در حاکمیت نوعی چتر امنیتی برای حقوق حداقلی ایجاد کرده بود.در مقایسه با امروز فضا کاملا یکپارچه و محدود شده است. مطبوعات خصوصا به طور جدی تری با این محدودیت درگیر هستند و شاهد افت کمی و کیفی این حوزه هستیم.
از طرفی نشر کتاب نیز به طور جدی محدود شده است.
دامنه محدودیت ها به عرصه های علمی و دانشگاهی نیز کشیده شده است. در عرصه های اجتماعی نیز این یکسان سازی ادامه دارد. به نظر من، این حرکت در فضای پر تکثر ایران از نظر اندیشه، اقوام و نظریات تا حدودی خطرناک به نظر می رسد. به هر حال، تغییرات ایجاد شده است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین