دکتر صفابخش ،از محققان موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ،در این رابطه می گوید: « برخی از نیازهای جوانان بی پاسخ مانده و فرصت های تحصیلی ،اشتغال ،ازدواج و .... به صورت مساوی در اختیار همه جوانان نگرفته است .این مسائل باعث ایجاد سرخوردگی و ناکامی در جوانان می شود که این ناکامی خود به خشم منجر می شود .از سوی دیگر جوانان ایرانی با این سرخوردگی های عدیده ،جایی برای تخلیه خشم و یا انرژی های مخرب ناشی از شکست و ...ندارند .پس جوانی که نتواند خشم خود را تخلیه کند مجبور آست آن را به درون خود بریزد .»
وی با استناد به تئوری مرتون ،ریختن این خشم در درون را عاملی برای کناره گیری از هنجارهای اجتماعی موجود و روی آوردن به اعتیاد و سایر آسیب های اجتماعی و یا حتی خودکشی ذکر می کند و می افزاید :«طبق این تئوری وقتی در جامعه ،فرصت های دسترسی به اهداف برای همه به صورت مساوی و یکسان وجود نداشته باشد عده ای ممکن است آن اهداف را طرد کنند و یا از طریق دیگری بخواهند به اهداف خود برسند. این افراد انزواطلبی را پیشه می کنند ،از نظام اجتماعی کناره گیری می کنند و سعی می کنند خشم را در درون خود بریزند و مسلما در این حالت به اعتیاد و سایر آسیب های اجتماعی روی می آورند . »
صفابخش با اشاره به بحران هویت جوانان ایرانی می گوید : «ریشه این موضوع را باید در دوران نوجوانی که دوران هویت یابی افراد است ،جستجو کرد .همراه با تغییرات جسمی دوره بلوغ ،نوجوانان در جستجوی هویت خویش هستند و اگر نهادهای جامعه پذیر مانند خانواده و آموزش و پرورش بتوانند کارکرد خود را به درستی ایفا کنند و بستر مناسب را برای هویت بخشی به فرد نوجوان مهیا کنند ، فرد دچار بحران هویت نخواهد شد . »
وی می افزاید : «اما اگر این نهادها نتوانند نقش خود را به خوبی ایفا کنند ،احتمال این که فرد برای یافتن هویت خویش به گروه همالان یا همسالان روی بیاورد بسیار زیاد است.»
این محقق اجتماعی ادامه می دهد : «نهادهای جامعه پذیر در گذشته کارکرد بیشتری داشتند ولی هم اکنون به دلیل تفاوت های جدی بین دو نسل ، تمام پل های موجود بین نوجوانان و والدین از بین رفته است و زبان گفتگو و تفاهم بین آنان تضعیف شده است .در مدارس ایران هم که مبحث آموزش ضعیف است و به پرورش نوجوانان هم پرداخته نمی شود .اما رسانه های گروهی به عنوان سومین نهاد جامعه پذیری تا حدودی
توانسته اند در آگاهی رساندن به نوجوانان نقش داشته باشند .
با شرایط ذکر شده نوجوان به چهارمین نهاد جامعه پذیری یا همان گروه همالان روی می آورند که معایب این گروه ذکر شد اما اکنون مشکل از این هم فراتر رفته و این گروه که قبلا قابل مشاهده بود بدلیل استفاده نوجوانان از اینترنت و گپ های اینترنتی به گروه همالان مجازی تبدیل شده است و نمی توان در این رابطه ها به صداقت و درستی طرفین اعتماد کرد . »
این استاد جامعه شناس می افزاید :«یکی دیگر از ویژگی های دوره بلوغ،هیجان طلبی است در حالی که چنین مجاری ای در جامعه ما پدید نیامده است .بعد از انقلاب هم یک سری مجاری که قبلا برای تخلیه هیجان های دوره جوانی وجود داشت ،مسدود شده و دیگر وجود ندارند . از سوی دیگر هیچ برنامه ریزی صحیحی برای اوقات فراغت نوجوانان مهیا نیست.پس گرایش روزافزون به ارتباطات مجازی، نوجوانان را از دنیای واقعی به دنیای مجازی و هیجانی می کشاند در حالی که در دنیای واقعی جامعه ایرانی جایی برای تخلیه این هیجانات اندیشیده نشده است .پس به همان میزان که افراد وقت خود را برای روابط مجازی صرف می کنند از تعامل آنان با دیگران در محیط کار و خانواده کاسته می شود و مسلما وقتی ارتباط تعاملی به صورت مستقیم باشد آسیب های اجتماعی هم کمتر می شود ولی روابط مجازی و فاصله دار،آسیب پذیرتر هم می شوند.»
صفابخش با استناد به تحقیقاتی که بر جامعه ایرانی و همچنین رفتار تماشاگران ایرانی در مسابقات فوتبال انجام داده می گوید :« در فرهنگ ما شادی های دسته جمعی به درستی تعریف نشده است و نسل جوان ما امکان شادی ندارد .تمام اتوبوس هایی که بعد از مسابقات شکسته می شوند خون بهایی است که مسئولان حاضرند برای تخلیه جوانان بپردازند تا به آشوبهای شهری منجر نشود . »