به گزارش آفتاب نیوز به نقل از جام جم، 23 آبان 94، جسد اکرم 78 ساله و نوه 29 سالهاش وحید در یکی از خانههای محله جماران کشف شد.
هر دوی آنها با ضربههای چاقو کشته و عاملان قتل متواری شده بودند. وحید از مدتها قبل با همسرش ناهید اختلاف داشت و همین سرنخ رد پای او را در قتلها فاش کرد. دو هفته بعد نیز ناهید و پسرعموی شوهرش داوود خود را به پلیس معرفی کردند و ارتکاب قتلها را گردن گرفتند.
صبح دیروز، جلسه محاکمه با درخواست قصاص در ملأعام در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی برگزار شد.
ناهید 29 ساله، مشاور ازدواج، با قبول اتهام مشارکت در قتل اکرم و ایراد جرح عمدی به شوهرش، گفت: «یک سال پس از عروسیمان متوجه شدم شوهرم با زنان دیگر ارتباط دارد. قهر کردم و به خانه پدرم رفتم. قصد طلاق داشتم اما وحید راضی نبود. ساعت 8 صبح روز حادثه برای برداشتن وسایلم به خانهام رفتم. شوهرم نبود. به داوود پیامک زدم و از او خواستم بیاید تا درباره اختلافم با وحید با اوحرف بزنم. وقتی آمد، ناگهان شوهرم سر رسید و با داوود درگیر شد. من چاقویی از پشت آینه برداشتم و برای دفاع از خودم یک ضربه به پهلویش زدم. در همین لحظه، اکرم از طبقه بالا آمد. وقتی دست خونی مرا دید، هل کرد. میخواست داد و فریاد کند، سعی کردم دستم را جلوی دهانش بگیرم اما چاقو به او هم خورد.»
ناهید افزود: «داوود روی شوهرم افتاده بود. در این لحظه دو ضربه دیگر به وحید زدم که یکی به چشمش خورد. سپس چاقو را به داوود دادم، سوئیچ ماشین را گرفتم و به کوچه رفتم. من از بیرون دیدم، داوود با چاقو یک ضربه به اکرم زد. بعد با هم از تهران خارج شدیم و دو هفته بعد خودمان را تحویل دادیم. همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد و هیچ رابطهای بین من و داوود نبود.»
سپس داوود 20 ساله در جایگاه ایستاد. او که دانشجوی مهندسی برق بود، اتهام قتل را رد کرد و گفت: «روز حادثه ناهید با پیامک از من خواست به خانهاش بروم. حدس زدم میخواهد درباره اختلافش با وحید حرف بزند. به آنجا رفتم اما وحید سر رسید. ناهید در را قفل کرد و گفت اگر ما را با هم ببیند، خودش سنگسار میشود و من را هم اعدام میکنند. بعد از پشت آینه چاقو آورد و گفت میخواهد وحید را بکشد. من مخالفت کردم و در را باز کردم. جلوی دهان وحید را گرفتم تا داد و بیداد نکند. همان موقع اکرم پایین آمد. برای این که مرا نبیند، پشت در پنهان شدم. وحید گوشی را برداشت و به پدرش زنگ زد. ناهید هم چند ضربه با چاقو به او زد. بعد هم به سمت مادربزرگم رفت و او را هم کشت.»
وی افزود: «سپس چاقو را به من داد و گفت بزن. من ضربهای به وحید نزدم اما یک ضربه کوچک، مثل سیخونک به مادربزرگم زدم تا ببینم زنده است یا نه؛ انگار 50 سال بود که مرده.» متهمان در آخرین دفاع خود اعترافاتشان را تکرار کردند و قضات نیز برای صدور رای وارد شور شدند.