آفتابنیوز : خيلي ها معتقدند پرونده هسته اي، سياست خارجي ايران را به طور جدي به چالش كشيده است و از سوي ديگر برخي تحليلگران مي گويند سرنوشت پرونده هسته اي به شدت با انتخابات رياست جمهوري گره خورده است. نظر شما در اين خصوص چيست؟ فكر مي كنيد آيا واقعا براي غرب مهم است كه چه كسي در ايران رئيس جمهور شود؟ به طور كلي موضوع اساسي اين است كه به هرحال ايران درخصوص مسائل هسته اي در مظان اتهام است. البته ايران قبل از اين كه امضاي پروتكل را به تصويب برساند عملا با بازديد بازرسان آژانس از تأسيسات هسته اي نطنز، اراك، اصفهان و بوشهر موافقت كرده بود. بنابراين اروپايي ها در گزارش نهايي خود ضمن تشكر از همكاري ايران تأكيد كردند كه تقريبا مشكلات اساسي ما با ايران حل شده است اما ايران بايد از غني كردن اورانيوم چشم پوشي كند و رويه شفاف تري را در پيش گيرد. لذا پرونده ايران از لحاظ آنها كماكان بازخواهد بود. البته گزارش آنها قابل ارجاع به شوراي امنيت سازمان ملل نبود. ايران ضمن اين كه در بخش حقوقي مذاكرات و تعاملات با آژانس پيشرفت هايي كرد به موازات آن وارد يك سري تعاملات سياسي هم با اروپا شد به انتظار اين كه توافق در چارچوب تعاملات سياسي در اروپا زمينه اي براي يك نوع تفاهم هايي در زمينه هاي سياسي، امنيتي، هسته اي، تكنولوژيكي باشد به همين دليل هم داوطلبانه اعلام كرد پروژه غني كردن اورانيوم را به حال تعليق درمي آورد اما بعد اروپايي ها خواستار تغيير مسأله تعليق موقت به يك تعليق دائمي شدند.
خوب در اين تعاملات سياسي مسائل جديد و خواسته هاي تازه اي مطرح شد كه قضيه را از چارچوب قبلي دور كرد و جريان حقوقي را به تعاملات سياسي مرتبط كرد. بنابراين شكست در تعاملات سياسي به موفقيت هاي حقوقي هم لطمه شديد وارد مي كند و نهايتا اگر مذاكرات به يك نتيجه قابل قبولي منتهي نشود زمينه براي ارجاع پرونده به شوراي امنيت فراهم مي شود.
آيا مصوبات اجلاس بازنگري NPT را هم مي توان به عنوان اهرم فشاري عليه ايران ارزيابي كرد؟
در گزارش دبيركل سازمان ملل پيش بيني شده كه كشورهاي عضو NPT داوطلبانه از غني كردن اورانيوم چشم پوشي كنند و چرخه سوخت مورد نيازشان را از آژانس تأمين كنند البته به قيمت بازار روز. از طرفي هم آمريكايي ها در اين اجلاس به دنبال طرح پروتكل بودند كه البته به نتيجه نرسيد و عبارت بود از اين كه كشورهاي عضو NPT به هيچ وجه حق غني كردن اورانيوم و حق خروج از NPT را نخواهند داشت و فراتر از همه مسأله منع گسترش تكنولوژي سلاح هاي هسته اي است يعني موشك هاي ميان برد و دوربرد هم بايد با اين كنوانسيون ارتباط پيدا كند. درچنين شرايطي خطاب عمده به سوي ايران و كره شمالي است. بنابراين درچنين جوي عدم توافق با اروپايي ها كه ما خودمان آنها را وارد تعاملات سياسي كرديم در تنگنا قرار گرفته است. ما راهي جز نوعي تفاهم با اروپا نداريم. البته ايران پيشنهاد كرده كه به صورت محدود بتواند غني كردن اورانيوم را صرفا براي مقاصد صلح جويانه انجام دهد كه اخيرا آقاي سولانا سخنگوي سياسي اتحاديه اروپا پس از تأخير و تعلل تلويحاً اعلام كرده كه ممكن است اتحاديه اروپا اين پيشنهاد را درخصوص ايران مورد بررسي مثبت قرار دهد. فعلا هم كه در حد يك نظريه است. بنابراين من بر اين باورم كه از نظر زماني اروپايي ها و آمريكايي ها سعي كردند اعلام مواضع شفاف خود را به بعد از انتخابات موكول كنند. بنابراين انتخابات تا حدودي براي آنها در خور توجه است چون اروپايي ها معتقد بودند به جاي سياست تهديد و تحريم شايد بتوان از سياست تحبيب و گفت و گو بهتر به نتيجه رسيد. چون اين خط مشي را اتخاذ كردند و وارد مذاكرات با ايران هم شدند آنها فكر مي كنند براي اين كه بتوانند به آمريكايي ها بقبولانند اين روش قرين موفقيت خواهد بود بايد تغييراتي در ايران صورت پذيرد. يعني معتقدند امور خارجي و سياست خارجي ايران به نحوي ارتباطي تنگاتنگ با امور داخلي اين كشور دارد و بنابراين جريان انتخابات اگر به صورت آزاد انجام بگيرد، مؤيد اين باشد كه مردم ايران مشاركت گسترده دارند و تنوع كانديداها وجود داشته باشد براي آنها خيلي مهم است. لذا تصميم گيري هاي نهايي يا اعلام مواضع اساسي خودشان را به بعد از انتخابات منوط كرده اند. البته هر كدام از يك زاويه خاص.
گفتيد خود ما مسير پرونده هسته اي را از سمت حقوقي به سياسي كشانديم. مي خواستم نظرتان را در اين مورد هم بدانم كه اگر ما مذاكرات را به همان صورت حقوقي ادامه مي داديم زودتر به هدف مي رسيديم يا الان كه سياسي شده است؟ ببينيد وقتي مذاكرات حقوقي بود با شما بر مبناي مذاكرات و اصول مندرج در NPT و پروتكل رفتار مي شد. وقتي كشوري طبق مقررات كنوانسيون منع گسترش و پروتكل، تعهداتي را انجام مي دهد ديگر زمينه اي براي بردن مسأله به شوراي امنيت وجود ندارد. ولي وقتي مسأله وارد تعاملات سياسي شد نكات جديدي في مابين مطرح مي شود كه به ناچار آن بعد حقوقي را هم مختل مي كند. يعني تصميمات آتي بعد حقوقي منوط شده به توافق هاي سياسي و اگر توافق هاي سياسي صورت گيرد آن كانال حقوقي كه شما تا اينجا رفته ايد گويي كه راه عبثي بوده است. در آنجا هيچ زمينه اي براي بردن به شوراي امنيت وجود نداشت. ولي در اينجا به محض اين كه به توافق نرسيدند امكان اين كه قضيه را به شوراي امنيت ببرند وجود دارد يعني همه چيز حتي آن توافق هاي نسبي كه قبلا در بعد حقوقي صورت گرفته بود هم در هاله تعاملات سياسي قرار گرفته است.
حالا كه مذاكرات وارد حساس ترين مرحله شده و حتي مقامات اروپايي و آمريكايي تهديد به ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت كرده اند ايران تا كجا بايد و مي تواند به غرب امتياز بدهد؟
من فكر مي كنم نهايتا كار به جايي كشيده مي شود كه يا ايران پيشنهاد دبيركل سازمان ملل متحد را مي پذيرد و اجازه مي دهد چرخه سوخت مورد نياز براي مقاصد صلح جويانه را آژانس برايش تأمين كند و يا اين كه برنامه مشتركي با اروپا خواهد داشت تا هم نگراني هاي آنها برطرف شود و هم مقاصد ما براي اهداف صلح جويانه تأمين شود. البته در اين صورت ما آن آزادي عمل را براي تأمين چرخه سوخت نخواهيم داشت. مسأله سومي هم به اين صورت است كه كشورها زير نظر و كنترل مؤثر آژانس مي توانند غني سازي را انجام دهند كه به نظر من اين مقوله فعلا با رأي ضعيفي كه ما در جهان به دست آورديم امكان پذير نيست. من فكر مي كنم در يك برنامه مشترك با اتحاديه اروپا نهايتا توافقي در اين زمينه صورت مي گيرد.
يعني بدون اين كه ما با آمريكا وارد مذاكره يا تبادل آرا شويم با اروپا به نتيجه مي رسيم؟
اگر ما برنامه مشترك با اروپا داشته باشيم نگراني ها برطرف مي شود. در عين حال بهره برداري از رقابت نسبي بين اروپا و آمريكا را هم بايد در نظر گرفت. در ساير مقاصد موردنظر كه آقاي روحاني هم اشاره كرده بودند يعني از لحاظ همكاري در زمينه تكنولوژي امنيتي و تضمين هاي سياسي هم خوب ما اقداماتي كرده ايم. ماحصل اين توافق كوتاه مدت خواهد بود چون مسائل ديگر مرتبط با اين مسأله يعني حقوق بشر، مسأله عدم حمايت از تروريسم و تعديل مواضع ايران در مسأله خاورميانه و اعراب و اسرائيل هم مطرح است. اتحاديه اروپا هم بارها در قطعنامه هاي خود به اين چند عامل اشاره كرده و حتي در فرآيندهاي تجاري و اقتصادي هم خواستار رعايت اين نكات از سوي ايران شده است. البته آنها براي تجارت در ايران مشكلي ندارند ولي از سرمايه گذاري هاي كلان كه مورد نياز ايران است خودداري مي كنند. بنابراين انتخابات تا حدودي با اين مسائل هم ارتباط پيدا مي كند.
حالا اگر ايران با اروپا به يك توافق نسبي برسد و به قول شما نگراني ها تا اندازه اي رفع شود ايران براي توافق درازمدت بايستي چه اقداماتي انجام بدهد؟
ماحصل توافق هاي ناشي از تكنولوژي هسته اي ‹كوتاه مدت است. بعد از آن مسائل جدي تري مطرح مي شود كه آمريكا هم خودش را در آن مسائل ذي مدخل مي داند و اروپايي ها را تحت فشار قرار مي دهد تا يا همگام با آمريكا شوند و يا ايران را وادار به تعديلات و تغييرات كنند. در هر حال ضرورت تغييرات در ايران هم گريزناپذير است چون هم خواست اكثريت مردم ايران است و هم بد يا خوب فشارهاي خارجي در ميان است. فكر مي كنم در جهت تأمين منافع ملي و جلوگيري از بحران هاي فاجعه آميز مصلحت اين است كه خود جامعه و نظام در جهت تغييرات مسالمت آميز گام بردارد.
حتماً مي دانيد وزير خارجه سوئد در يك اجلاس بين المللي از مواضع آقاي خرازي و ايران حمايت كرده و گفته كه آمريكا حق ندارد با كشورهايي مثل ايران درخصوص دستيابي به فناروي هسته اي مخالفت كند در صورتي كه خودش بزرگترين سلاح ها را دارد يا درخصوص ژاپن كه بحث حمايت آنها از ايران براي پيوستن به گات مطرح شده است مي خواهم بدانم با اين به اصطلاح امتيازاتي كه در عرصه بين الملل به ما اعطا مي شود چگونه بايد برخورد كنيم؟ آيا بايد خوش بين باشيم يا فقط يك نگاه ابزاري به آنها داشته باشيم؟
ببينيد دو نكته وجود دارد. يك نكته اين كه هر كشوري مجاز به كسب تكنولوژي هسته اي براي مقاصد صلح آميز است و هيچ سازمان و دولتي مجاز نيست ممنوعيت و محدوديتي براي من ايجاد كند نكته دوم اين كه كشورها در خط مشي هايي كه به عنوان اعضاي كنوانسيون منع گسترش سلاح هاي هسته اي انتخاب كرده اند بايد رويه اي شفاف داشته باشند. اما ديپلماسي و سياست خارجي ما همواره با ابهامات بسيار بسيار قوي همراه بوده است .نكته بعدي اين كه ماده شش كنوانسيون مي گويد كشورهاي دارنده سلاح هسته اي بايد تدريجا در جهت خلع سلاح هسته اي گام بردارند خوب البته اين كشورها مي دانند فشار جامعه بين المللي نسبت به آنها توانايي را ندارد كه آنها را وادار كنند ممكن است مثل قضيه ايران به عنوان يك دادوستد مطرح شود. بنابراين سوئد و كشورهاي ديگر معتقدند كه فشار مبالغه آميز است و درخواست ها فراتر از آن چيزي است كه در اصول مندرج در كنوانسيون و پروتكل آمده است ولي همان طور كه اشاره كردم ما خودمان را وارد يك طيف سياسي كرديم كه در يك مباني ديگري قضاوت ها و ارزيابي هاي نهايي شكل خواهد گرفت. كشورهايي مثل سوئد و ديگران الان از اين موضع گيري آمريكا و حمايت هاي دستوري آنها هم نگراني هايي دارند و تا آنجا كه امكان دارد مي خواهند مسائل در يك مجموعه تا حدودي واقع بينانه و بي طرفانه و نه موضع گيري هاي دشمنانه حل و فصل شود. الان آمريكايي ها هم نسبت به كنوانسيون و رويه آژانس ايراد دارند و خواهان يك نوع تجديدنظر نسبي در آژانس هستند. البته در جهان امروز هم علي رغم موضع گيري هاي اوليه همه كشورها و قدرت ها نهايتا دنباله رو نظرات قدرت برتر مي شوند و در عمل هم به كرات اين اتفاق افتاده است. بنابراين ما بايد با اين واقعيت به وضع جهان نگاه كنيم. اروپا در رابطه با آمريكا و حتي روسيه ملاحظات را رعايت مي كند در اين مسأله هم كه ايران نبايد برنامه غني كردن اورانيوم داشته باشد هم روسيه و هم اتحاديه اروپا با آمريكا همسو هستند منتهي در نحوه ميل به اين مقصود از نظر روشي با يكديگر كم و بيش تفاوت دارند. به همين دليل هم هست كه اگر شكستي در مذاكرات با اروپايي ها ظاهر شود دست آمريكايي ها براي اقداماتي كه مدنظر دارند باز مي شود.
با اين روندي كه گفتيد مي توانيم اميدوار باشيم كه سرنوشت پرونده هسته اي ايران به رودررويي با آمريكا منتهی نشود؟
من فكر مي كنم واقع نگري، اتخاذ خط مشي خردمندانه و توجه به منافع حياتي و اساسي مردم و مملكت سه نكته اي است كه در مذاكرات بايد مدنظر باشد. ا حالا كه مسأله را به سمت سياسي كشانده ايم بايد سعي كنيم براي غني كردن اورانيوم و تأمين چرخه سوخت آن، راه حل قابل قبول پيدا كنيم. من فكر مي كنم اروپايي ها با كنترل و نظارت مؤثر آژانس و خودشان قبول خواهند كرد كه ما به فعاليتمان ادامه دهيم. ايران بيشتر براي رفع نيازهايش به اروپا نگاه كرده است و اين راه را خود ما انتخاب كرده ايم كه اگر به نتيجه برسد فشار آمريكايي ها لااقل در اين رابطه خود به خود افت خواهد كرد ولي باز هم تكرار مي كنم چون تنها اين مسأله در تعاملات ايران با غرب و اروپا مطرح نيست آمريكا سعي مي كند از طريق ساير مسائل مطروحه پيگير برنامه خاص خودش در قبال ايران باشد.
با توجه به مسائلي كه مطرح شد فكر مي كنيد رئيس جمهور آينده ايران بايد از ويژگي هاي خاصي برخوردار باشد كه بتواند اين پرونده را حل كند؟ در اين مورد دو نكته مهم وجود دارد. يكي تنوع و تعدد نامزدها و دوم حضور گسترده مردم در انتخابات. براي نظام، كميت و جمعيت خيلي مهم است تا بتواند به دنياي خارج بگويد كه پايگاه و مشروعيت مردمي دارد. واقعيت اين است كه براي آنهايي كه در انتخابات شركت مي كنند از لحاظ ارزيابي كانديداهاي موجود تا اين لحظه به سه دليل تمايل به سوي يكي از كانديداها بيشتر است. يك طبقه مرفه، صاحب مكنت و ثروت كه داراي خصوصيات بوروژواسي هستند، طرفدار كانديدايي هستند كه موافق اقتصاد آزاد باشد. دوم برخي معتقدند ايران دارد به يك نقطه بحراني در سياست خارجي اش كشيده مي شود و چون هيچ كدام از كانديداها توانايي و استقلال رأي ندارند توجه به يكي از آنها بيشتر است و سوم اين كه خود مشاركتي ها كه در انتخابات كانديدا دارند به طور خصوصي ترجيح مي دهند كارگزاران بر سر كار بيايد. مسأله مهم ديگر اين كه اگر در انتخابات دست برده شود ممكن است يك بحراني ايجاد شود. همان طور كه در ديگر كشورها تمام بحران هايي كه اتفاق افتاده از دست بردن در انتخابات آغاز شد. به هر حال اگر جريان انتخابات به صورت آزاد انجام نگيرد و دست اندركاري هاي خاصي در امر انتخابات شود بدون ترديد اثرات نسبي خاص خودش را در موضع گيري و تصميم گيري طرف هاي مذاكره كننده خواهد گذاشت.