کد خبر: ۴۸۵۶
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۱۷:۰۴
به مناسبت 28ارديبهشت سالروز گراميداشت خيام نيشابوري

خيام؛ كمال كامل

آفتاب‌‌نیوز : زندگي خيام
حكيم ابوالفتح غياث‌الدين عمربن ابراهيم خيام يا خيامي بر اساس برخي از اسناد تاريخي در حدود سال 407 هجري در نيشابور و يا اطراف آن تولد يافت. البته محققي هلندي به نام «گليوس» محل تولد خيام را مكاني به نام «لوكر» مي‌داند و سند او هم كتابي به نام«تحفه‌الشاميه في الهيئته» نوشته «قطب‌الدين ابوالثنا محمودبن مسعود شيرازي» است. برخي نيز تاريخ تولد او را 440 هجري و وفاتش را 526 هجري ذكر مي‌كنند. ولي از اينكه خيام عمري طولاني داشته بسياري از تاريخ‌نويسان متفق‌القولند.
روايت زندگي خيام بيشتر براساس «گفته‌اند» و «مي‌گويند» ثبت شده است. برخي تخلص او به «خيام» را به سبب شغل خيمه‌دوزي پدر و اجداد او دانسته‌اند، البته خيام در مقدمة «جبر و مقابله» نام خود را «خيامي» يا «الخيامي» ذكر مي‌كند و ظاهراً خيام تخلص شاعري اوست.
در برخي از تواريخ آمده است كه وي با خواجه‌ نظام‌الملك وزير و حسن صباح همدرس بوده، ولي برخي از مستشرقين اين موضوع را رد مي‌كنند و ايام جواني آنها را مقارن هم نمي‌دانند.
خيام گرچه امروزه با رباعيات خود بيشتر شناخته شده است ولي وي يكي از بزرگترين علماي علم هيئت و نجوم عصر خود بود، ضمن آنكه جايگاه او بعد از قرن‌ها به عنوان عالم نجوم در تاريخ علم محفوظ است. وي رصدخانه‌اي را به دستور ملكشاه سلجوقي بنا كرده كه بعد از مرگ شاه آن رصدخانه نيز ويران شد.
خيام از جمله فيلسوفان و انديشمنداني بود كه بسياري از دوران عمر خود را در حمايت دولتمردان به‌سر برد، ولي برعكس بسياري از شاعران و انديشمندان مداح هيچ شخص حكومتي و دولتي نبود. در هيچ سندي حتي نامي به مدح از ملكشاه و يا اعوان وانصار او توسط خيام به ميان نيامده است.
وي معاصر آلب‌ارسلان و ملكشاه سلجوقي بود. خيام از نادر دانشمنداني بود كه بر علوم زمانه خود چون فقه، اصول، نجوم، علوم فصاحت و بلاغت، فلسفه، طب و رياضيات و... احاطه كامل داشت و در بسياري از اين رشته‌ها صاحب نظر و رأي بود، به گونه‌اي كه قرنها بعد از نگارش و تأليفات او، ديدگاه‌ها و عقايدش مورد استفاده علما و دانشمندان، بخصوص دانشمندان غربي، قرار گرفت.
وي رياضيداني شهير و منجمي آگاه بود. به سبب توانايي‌هاي علمي او، در سال 467 به دستور ملكشاه سلجوقي با هفت نفر منجم ديگر به اصلاح تقويم پرداخته كه به تقويم جلالي موسوم است.
وي كتاب«جبر و مقابله» را در دوران جواني، حدود 22 تا 24 سالگي به رشته تحرير در آورد و همچنين در اين ايام رسائلي در حساب و جبر و موسيقي را تأليف نمود.
نظامي عروضي از شاگردان او بود كه در كتاب خود به نام«چهار مقاله عروضي» در سال 506 از ديدار خود باخيام سخن مي‌گويد.
خيام براساس منابع و نقل‌هاي تاريخي تأليفات فراواني داشت كه در حدود 15 اثر او را خيام شناسان تأييد مي‌كنند. اين آثار عبارتند از:
-رساله جبر و مقابله
- رساله در شرح مشكلات مصادرات كتاب اقليدس
- زيج ملكشاهي
- رساله في طبيعيات
-لوازم الامكنه
- رساله‌اي در كون و تكليف
-رساله في‌الوجود
-صحيفه بر زبان فارسي
- رساله ميزان‌الحكمه
- رساله‌اي در صورت و تضاد در جواب سه مسئله از حكمت
- ترجمه خطبه ابن‌سينا
- نوروز نامه(برخي از خيام شناسان بر صحت انتساب اين اثر به خيام ترديد دارند، ولي افرادي چون مينوي و هدايت اين كتاب را متعلق خيام مي‌دانند)
-رساله نظام‌الملك راجع به حكومت
- و آثار ديگر كه در برخي منابع فقط نامي از آنها آمده است.

بررسي انديشه‌هاي خيام
يكي از وجوه شعرا و فلاسفه ايراني در ادوار گذشته آگاهي و احاطه آنها بر علوم عصر خود بود، افرادي مانند ابن‌سينا، رازي و چهره‌هاي علمي ديگر گاهي همزمان در چند رشته و علوم صاحب‌نظر بوده و تأليفاتي نيز از خود به جا گذاشتند؛ خيام نيز از زمره اين عالمان است كه دانشمندانی چند وجهي است. وجه رياضي‌داني و يا نجوم او چنان رفيع و شگرف است كه آثار به جا مانده از او در زمره قوي‌ترين آثار علمي است.
وي را پيشگام «آناليز رياضي» دانسته و همچنين از بزرگترين آغازگران جبر مي‌دانند.
در نجوم، تدوين «تقويم جلالي» شاهكاري است كه دقيق‌ترين تقويم تاريخ بشريت ناميده شده و بنا به گفته يكي از نويسندگان معروف غرب به نام«جورج سارتون»، از تقويم ميلادي 796بار دقت بيشتري دارد. اين اعتراف سارتون را بايد جدي گرفت و به مطالعه آثار نجومي او بيشتر پرداخت. غربي‌ها معمولاً كمتر لب به تعريف و تمجيد از انديشمندان شرق، بخصوص ايران باز مي‌كنند، ولي اين سخن سارتون ريشه در توانايي‌هاي بي‌چون‌وچراي خيام دارد وبه هيچ وجه هم نمي‌توانند به انكار آن بپردازند.
اما تفكرات فلسفي خيام نيز حاوي انديشه‌هايي بكر و خاص است كه آنها را مي‌توان بيشتر در آثار به‌جا مانده يافت و تجزيه و تحليل كرد و يا در برخي از اشعارش به مشرب و تفكر او نزديك شد.
خيامِ شاعر با خيامِ فيلسوفِ منجمِ رياضي‌دان نبايد چندان تفاوت داشته باشد، اما اشعاري كه به خيام منتسب است گاهي دنياي تفكر اين شاعر را از هم متمايز مي‌سازد. واقعيت اين است كه در برخورد با اشعار خيام بايد جانب احتياط را پيمود، نمي‌توان به يكباره همه اشعاري را كه به او نسبت مي‌دهند نمايانگر مشرب ومنش او دانست و يا اينكه شعرهاي او را هم كاملاً به كناري نهاد.
شعر خيام با تمامي فرازهايش ، فرودهايي نيز دارد كه با تفحص و تحقيق آن مي‌توان منحني آن را يافت و درك كرد.
امروز خيامي كه در بين اكثر ايرانيان شناخته شده است، بي گمان همان خيام شاعر است. يا وجه شاعرانگي عمر خيام براي قاطبه مردم مفهوم‌تر و دست‌يافتني‌تر است. شكي نيست مطالعه توانمندي‌هاي علمي او در حوزه رياضي، نجوم و يا فلسفه براي همه ممكن و ميسور نيست، پس آن بخشي كه راحت‌تر وساده‌تر است انتخاب مي‌شود وگويا بخش شعر خيام راحت‌تر و سهل‌تر درك مي‌شود و چه بسا افراد فراواني فقط مجموعه اشعار يا ديوان اشعار خيام را در خانه دارند.
اگر تند نرويم ومحتاط‌تر با زندگي، تفكر و آثار خيام برخورد كنيم شايد به حقايق جديدي دست يابيم، و وجوه ناشناخته اين گرامي مرد و انديشمند بزرگ ايراني را بازشناسيم.
شايد بررسي روند نام‌آوري و توجه ويژه مردم به شعر خيام در دهه‌هاي گذشته حداقل اين شبهه را رفع نمايد كه چون شعر خيام بي پيرايه، ساده و بي‌تكلف بوده و زباني فهما و روان داشته و در عين حال مضامين آن فضاي بي قيدي‌، خوشباشي‌هاي لحظه‌اي و يا گاهي عيش‌هاي مداوم را ترويج مي‌داده بسياري ذوق‌زده شده و آرمان‌ها و آمال خود را در فضاي شعرهاي او ديدند و به اين علت به تبليغ و ترويج آن پرداختند.
پر بيراه نيست كه بگويم در وهله اول اين متفكرين و مستشرقين غربي بودند كه با ترجمه اشعار خيام به زبان‌هاي خارجي نقش مهمي در ترويج افكار و اشعار خيام داشتند. شايد قديمي‌ترين ترجمه اشعار خيام در اروپا توسط «ادوارد هرن آلن» در سال 1898 انجام شد كه برخي از رباعيات را به صورت نثر به زبان انگليسي برگرداند.
البته نقشي را كه «فيتز جرالد» انگليسي در شهرت خيام داشت نبايد فراموش كرد. بسياري از محققين اروپايي و يا انگليسي كم و بيش تحت تأثير افكار «جرالد» قرار داشته و مجموعه رباعيات ترجمه او را گاه و بيگاه مورد استناد قرار مي‌دهند.
وي ابتدا 75 رباعي خيام را كه مضمون آنها در باب «فاني بودن زندگاني بشري» بود با ترجمه‌اي فصيح و زيبا به زبان انگليسي ترجمه كرد كه حتي مي‌توان گفت خود با آن به شهرتي جهاني دست يافت. «جرالد» حتي در ترجمه برخي از رباعيات سعي مي‌كرد كه قافيه و وزن رباعي را حفظ كند كه در زبان ترجمه بسيار دشوار و سخت است. البته «فيتز جرالد» گاهي با استفاده از مضامين درون‌بيتي، خود دست به خلق معاني و مفاهيم جديد و نويي مي‌زد.
علاوه بر او كساني چون«رس»(مستشرق انگليسي)، «كريستين زن»، «والنتين ژوكوفسكي»(روس)، «فريدريش روزن»آلماني، يان ريپكا وده‌ها نفر ديگر پيرامون اشعار خيام و ديدگاه‌هاي او تحقيقات و پژوهش‌هاي مبسوطي كردند.
بعضي از اشعار او را پژوهشگران غربي دسته‌بندي كرده و براساس داشته‌هاي مكتوب خيام اشعارش را از هم جدا كرده و بر صحت و سلامت برخي از رباعيات ترديد كردند. اينان شيوه‌هاي فراواني را براي شناخت اشعار واقعي خيام جسته تا به شكل اصولي‌تر به انديشه‌هاي شاعرانه خيام دست يابند.
اما بعد از آنكه آوازه شهرت خيام اروپا را درنورديد، روشنفكران و ادباي ايراني به تفحص و تحقيق پيرامون اشعار خيام همت گماشتند و به نوعي از دريچه‌هايي تازه و نوتر رباعيات او را به چند قسمت تقسيم كردند. عده‌اي از اين پژوهشگران بيشتر براساس تفكرات و ذهنيات خود خيام را معرفي مي‌كردند تا واقعيات انديشه او. برخي او را يكسر بي‌دين و ملحد دانسته و برخي نيز او را ميگساري قهار كه جز به عيش و نوش وعشرت‌طلبي به چيز ديگري نمي‌انديشيد. اين در حالي است كه خيام در عهد خود از القاب و عناويني چون امام و... برخوردار بود كه بعيد است وي در چنان وضعيت و فضايي ميگسار و عشرت‌طلب بود. وي ضمن آنكه از تمكن مالي برخوردار بود و در كنف زمامداران وقت قرار داشت، اما اينها نمي‌تواند دليلي بر خوش‌باشي‌هاي خيام باشد.
تصويرهايي كه از خيام ارائه شد او را همچنين شاعري پوچ‌گرا و دنياپرست و لاابالي كه گويي جهان فقط براي عشرت‌جويي است و آدمي هم رسالتي جز رسيدن به چنين آمال و آرزوهايي ندارد، معرفي كرد. اين افراد رباعياتي را مستمسك قرار مي‌دادند كه معاني و مضامين آن به ديدگاه‌هايشان مقرون به يقين بود، مانند اين رباعي:
خيام اگر ز باده مستي خوش باش
با لاله‌رخي اگر نشستي خوش‌باش
چون عاقبت كار جهان نيستي‌ست
انگار كه نيستي چو هستي خوش‌باش
اين «خوش‌باشي»هاي خيامي طرفداران فراواني پيدا كرد و از طرف ديگر كساني بودند كه خيام را فقط از ديدگاه نفي‌گري پديده‌هاي هستي و اينكه او جهان را كاملاً حسي و لمسي مي‌بيند و هيچ اعتقادي به مولفه‌اي ديني ندارد، مي‌ديدند.
به نظر من اين چندگانگي براي شناخت و يا حتي تفسير اشعار خيام، نه از ضعف، بلكه از قدرت خيام و جامعيت انديشه او حكايت مي‌كند كه «هر كسي از ظن خود» يار او مي‌شود و تفكرات او را به ديدگاه‌هاي خود نزديك مي‌بيند، حال آنكه همة اشعاري كه به او نسبت مي‌دهند علاوه بر آنكه خود جاي ترديد دارد، حتي در برخي از نسخه‌ها رباعي ابوعلي سينا را به خيام نسبت مي‌دهند، مانند:
ماييم به لطف تو تولا كرده
وز طاعت و معصيت تبرا كرده
آنجا كه عنايت تو باشد، باشد
ناكرده چوكرده، كرده چون ناكرده
مضاف بر اين گاهي رباعيات چنان متناقض و نافي هم هستند كه نمي‌تواند نشاندهنده تفكر يك شاعر باشد، و اين چندگانگي و تناقض بيانگر اين معني است كه خيام نمي‌تواند شاعر همه آن ابيات و رباعيات باشد. خيامي كه در برخي از آثارش راه رسيدن به معبود و معشوق را تصوف مي‌داند، اما در برخي از رباعياتي كه به او نسبت مي‌دهند هر چه تفكر صوفيانه را به باد استهزاء مي‌گيرد.
در برخي از نسخ رباعيات خيام را 185 و برخي 250 الي 300 و برخي نيز 101 رباعي دارد و يا در مونس‌الاحرار حدود 13 رباعي به او منتسب است، ضمن آنكه «فروغي» در تحقيقات خود 178 رباعي او را انتخاب مي‌كند و صادق هدايت دركتاب «ترانه‌هاي خيام» 142 رباعي را جمع‌آوري كرده است كه معتقد است از اين تعداد 20 رباعي احياناً سروده خيام نيست.
هدايت در عين حال مدعي است كه چون در برخي از اشعار ناهماهنگي فراواني ديده مي‌شود، نمي‌توان باور داشت فردي مانند خيام كه متفكر و رياضي‌داني با روش و اسلوب منظم است چنين اشعار ناهماهنگي سروده باشد.
هدايت در كتاب خود بيشتر اشعاري را مصداق قرار مي‌دهد كه به ادعاي او«گويندة آنها يك فلسفه مستقل وطرز تفكر و اسلوب معين داشته و نشان مي‌دهد كه ما با فيلسوفي مادي و طبيعي سروكار داريم.»كه در عين حال نمي‌تواند صوفي‌مشرب باشد، زيرا وي اساساً مخالف تصوف است. در مقابل اين سخن صادق هدايت، «فريدريش روزن» محقق آلماني در سال 1928 در مقدمة كليات رباعيات خيام با استناد به قسمتي از كتاب«روضه‌القلوب» خيام كه در حكمت اولي نوشته است، نتيجه مي‌گيرد كه «خيام مذهب تصوف را بر ديگران ترجيح داده و تهذيب اخلاق و تصفية باطن را براي نيل به كمال مطلوب بشر راه نزديكتري مي‌داند.»
برداشت هدايت از خيام چنان است كه گويي وي جزء تعابير و تفسير خود بر اشعار خيام هيچ‌گونه تعبير ديگري را نمي‌پسندد. با توجه به اشعار بر جاي مانده از خيام و نوشته‌هاي فراوانش در كتاب‌هايي چون «مصادرات كتاب اقليدس» نمي‌توان تفكرات فلسفي او را فقط در اشعارش جست و آنگاه حكم صادر كرد كه «خيام يك جبرگراي مطلق است.»
اما تنوع در مضامين رباعي‌ها اين اجازه را به ما خواهد داد كه خيام را با لايه‌هاي ديگر فكري نيز به تماشا بنشينيم. ترديدي نيست كه وي تعصبات كوركورانه و بي‌دانشي اطرافيان خود را نفي مي‌كرد و با وجودي كه كمابيش در كنف حمايت سلاطين بود، ولي جو اختناق و آزار انديشمندان او را مي‌رنجاند.
به گواهي تاريخ القاب فراواني كه به خيام داده‌اند – با وجود تعصبات شديد عصر – نمي‌توان چندان هم خوش‌باور بود كه وي شراب خواري قهار و كفرگويي بي‌مثال بود، بلكه در برخورد با اشعار او مي‌توان آنها را از زواياي ديگري بررسي كرد. به جاي داستانهاي كودكانه طرح كردن، مبني بر اينكه جام شرابش هنگامي كه داشت شراب مي‌نوشيد افتاد و او شعر:
ابريق مي مرا شكستي ربي
بر من در عيش را ببستي ربي
سروده است. اگر چه اين شعر را نيز به او نسبت مي‌دهند، با اين وصف برخورد و تفسير و تأويل‌هايي چنين در حقيقت مقام علمي و انديشگي خيام را به زير مي‌كشد. اشعار خيام هيچ نمايه‌اي از تملق، خودخواهي، بذله‌گويي‌هاي بي‌جا و مدح حكام و افراد ندارد. اشعار او را مي‌توان از زاويه‌اي خواند و تعبير كرد كه سرشار از تعابير عاشقانه و بيان‌هاي سمبليك فيلسوفانه است:
هنگام سپيده‌دم خروس سحري
داند كه چرا همي كند نوحه‌گري
يعني كه نمودند در آينه صبح
از عمر شبي گذشت و تو بي‌خبري
فاصله معنايي و مضموني اين رباعي با بيت پيش از آن چندان زياد است كه هر اهل فن و شعرشناسي در خواهد يافت كه در اين رباعي شاعر بيش از آنكه پوچ‌گرا باشد و گذران هستي را بي‌معنا و بي‌فايده بداند، در حقيقت سعي دارد به خواننده نهيب بزند كه عمر به خبري گذراندن كاري عبث و ناداني و نادرست است، نه آنكه بخواهد بر هيچ‌انگاري و بيهودگي تاكيد كند.
و يا در رباعي زير خيام نوعي نگاه تربيتي و تأديبي را با زبان شعر بيان مي‌دارد:
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخيز و به جام باده كن عزم درست
كاين سبزه كه امروز تماشاگه تست
فردا همه از خاك تو برخواهد رست
در واقع خيام اصل از خاك بر آمديم و برخاك شديم را مدنظر دارد تا باده‌خواري و مستي را. عبرت‌آموزي و پندگرفتن از نمادهاي طبيعي خاص آدمي است و به همين دليل خيام مي‌خواهد به خواننده يادآور شود كه خود را پايا و هميشگي نپندارد:
جامي است كه عقل آفرين مي‌زندش
صد بوسه زمهر بر جبين مي‌زندش
اين كوزه‌گر دهر عجب جام لطيف
مي‌سازد و باز بر زمين مي‌زندش
در بسياري از اشعار خيام، شاعر پرسشگري انديشمند است كه در پس پرده گفت‌وگوهايي را مي‌شنود و اگر پرده برافتد، حجاب چهره جان آنها دريده خواهد شد. برخي از افراد در جامعه ادبي گاهي همان كاري را كه با خيام مي‌كنند با حافظ هم انجام مي‌دهند و اشعار فراواني از اين شاعر را به عنوان نمونه آوردند كه حافظ چون خيام لاادري، طبيعت‌گرا و يا نهيليست بوده، در حالي كه درياي اشعار حافظ چنان عميق است كه با يكي دو غزل نمي‌توان به ساحلش رسيد. خيام نيز همين ويژگي‌ را دارد، وي در دانش عصر خود به كمال كامل رسيده است و اگر بتوان اشعارش را به اين سادگي تعبير كرد به نظر من بايد آنگاه به همه رباعيات او شك كرد؛ شك به اينكه مبادا خيام شاعر نبوده است و برخي به دليل جايگاه علمي او ديدگاه‌هاي خود را با امضاي خيام تحويل جامعه مي‌دادند، با اين حال رباعياتي وجود دارند كه با دقت بيشتر خيام فيلسوف را با خيام «باده‌پرست» متمايز مي‌سازد. به جاي آنكه اشعار او را كاملاً زميني و سطحي تعبير و تفسير كرد مي‌توان با استفاده از بار معنايي هر بيت و يا هر واژه به انديشه خيام بهتر و راحت‌تر دست يافت.
رباعيات خيام را با هر زبان مي‌توان خواند، اما با زبان خيام شيرين‌تر و واقعي‌تر است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین