آفتابنیوز : نجات دریاچه ارومیه در سطح و طراز اولویتهای دولت یازدهم و دوازدهم قرار گرفته بود اما با وجود تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه و اقداماتی در این زمینه باز هم نتوانســت دومین دریاچه بزرگ آب شور دنیا را نجات دهد. حتی کمپینهای نجات دریاچه ارومیه و امضاهایی که مردم جمعکردند هم کمکی به ادامه حیات ایــن دریاچه نکرده و حالا نفس دریاچه ارومیه به شــماره افتاده است. تمام دوستداران محیطزیست در دنیا نگران این دریاچه هستند اما این نگرانی در کشور بیشتر از خارج از ایران است.
شاید این پرسش مطرح باشد که چرا ستاد احیای دریاچه ارومیــه با وجود اختصاص بودجههای قابل توجه نتوانست به قله موفقیت برسد و حالا مردم ایران زمین دوباره مجبورند برای نجات بخشی از کشورشان دســت به دعا بردارند تا شاید نزولات آســمانی دریاچه ارومیه را نجــات دهد. محمد درویش، عضو هیئت علمی موسســه تحقیقات جنگلها و مراتع کشــور به بررسی احیای این دریاچه توسط ستاد احیای دریاچه ارومیه پرداخته و با بیان این که وضعیت دریاچه ارومیه کاملا نگرانکننده است، میگوید: «آنچه که بر ابعاد نگرانی اضافه میکند این است که رفتار معیشتی مردم ساکن در اطراف دریاچه ارومیه هیچ نوع تغییری نکرده است. انتظاری که از ستاد احیای دریاچه ارومیه میرفت این بود که در طول این ۴سال رفتار معیشتی مردم حوزه دریاچه ارومیه را تغییر دهد، تا آنها بتوانند براساس وضعیت جدید، چیدمان توسعه جدیدی را بر حوزه دریاچه ارومیه حاکم کنند. این چیدمان باید متناسب با شرایط بومشناختی، جغرافیایی و اقلیمی منطقه باشد.»
وی با اشاره به این که ما شاهد هستیم که همچنان مدیریت کشاورزی حاکم بر حوزه دریاچه ارومیه به این افتخار میکند که تولید سیب این منطقه افزایش یافته است، تاکید میکند: «در حالی که میزان ریزشهای آســمانی بیش از ۳۰درصد کم شده است، تولید سیب حوزه دریاچه ارومیه به یک میلیون و دویست هزار تن رسیده و رکورد شکسته است. این نگرانی ایجاد میکند که حتی مدیریت بخش کشــاورزی (که باید بــرای دریاچه ارومیه ساعتها کار کارشناسی انجام داده باشند) متوجه نیستند که محصول ســیبی که به شدت آببر است و دستکم یک پنجم آن به ضایعات تبدیل میشــود و فروشی ندارد. بخشــی از سیبهای برداشت شده به فروش میرود اما قیمت آن حتی کفاف پرداخت حقوق کارگر باغهای سیب را هم نمیدهد. شیوه نگهداری سیب هم در ارومیه واقعا وحشتناک اســت. یعنی سیب را رها میکنند تا شــرکتهایی بیایند و محصول را به صورت دپو شده بخرند. اگر یک بارندگی اتفاق بیفتد یا چند روز بیشتر بماند ســیب هم میگندد و چیزی از آن نمیماند.»
درویش با اشاره به مسائلی که مطرح شد، میگوید: «اینهاست که نشان میدهد ما به شدت کمکاری کردیم و خودمان را درگیر سازه های فیزیکی کردیم تا دوباره از رودخانه زاب و ارس به دریاچه ارومیه آب انتقال دهیم. این دوپینگ و تزریق مرفین است اما ریشه درد همچنان وجود دارد. ریشه درد هم این است که این نوع کشاورزی به هیچ وجه متناسب با اکولوژیک منطقه نیست و علتالعلل خشک شدن دریاچه ارومیه این اســت که ما در طول کمتر از دو دهه اجازه دادیم که وسعت زمینهای کشاورزی بیش از دو برابر افزایش پیــدا کند و به ۱۸۰هزار هکتار برسد.»
به گفته این هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور: هنر ستاد احیای دریاچه ارومیه این بود که با برنامه ریزی منسجم شرایطی را فراهم کند تا عرصه هایی که به غلط از حالت طبیعی به ویژه مرتعی به زمین های کشاورزی تبدیل شده اند دوباره به شرایط طبیعی خودشان برگردند و ما شاهد استمرار کشاورزی های ناپایداری که برای کشاورز هم سودی ندارد یا شاهد صدور آب مجازی (آبی که برای محصولات کشاورزی مصرف می شود) نباشیم. چرا باید محصولاتی کاشته شود که مازاد نیاز اهالی منطقه است و مجبور باشند آن را صادر کنند؟ این حوزه که خودش آب ندارد و از حوزه های دیگر دریافت می کند، چگونه می خواهد همچنان با صادرات محصولات آببر به حیات خودش ادامه دهد؟
وی به یکی از اقدامات موثر ستاد احیای دریاچه ارومیه اشاره کرده و می گوید: این ستاد وزارت نیرو را موظف کرد که حقآبه دریاچه را از سدها رهاسازی کند و از ۳.۱ میلیارد مترمکعب حقآبه سالانه دریاچه ارومیه چیزی حدود ۲میلیارد مترمکعب رهاسازی شد و همچنین برخی از مسیرهای رودخانه های منتهی به دریاچه ارومیه را لایروبی کرد. آب زرینه رود (که مهم ترین رودخانه سرریز به دریاچه ارومیه است) در مسیر دریاچه ناپدید می شد و کسی متوجه نبود که آب این رودخانه چه می شد یعنی بعد از سد در میاندوآب در بستر رودخانه کشاورزی کرده بودند و رودخانه را عملا کشته اند. عین همین عمل برای ۱۰ رودخانه دیگر هم افتاده بود، این اتفاقات خوب بود که حریم رودخانه مشخص شود.
درویس باز هم به انتظاراتی که میتواند در احیای دریاچه ارومیه بسیار موثر باشد اشاره کرده و می افزاید: انتظار ما این بود که چاه های غیرمجاز حوزه دریاچه ارومیه پلمپ شود و معیشت های جایگزین در این حوزه تعریف شود تا وقتی از کشاورز می خواهیم که باغداری ناپایدار خودش را تعطیل کند بتواند معیشت پایدار دیگری را داشته باشد، اما ما این نشانه ها را نمی بینیم.
وی با بیان اینکه تخصص های موجود در ستاد احیای دریاچه ارومیه عمدتا تخصص های آب یا کشاورزی است، تاکید می کند: این همان دو حوزه است که مسبب نابودی دریاچه ارومیه شدند. برای احیای دریاچه ارومیه نیاز داریم که حوزخ دریاچه ارومیه به قطب اقتصاد انرژی های نو تبدیل شود و ویژگی های تجاری و بازرگانی منطقه که همجوار با ۴ کشور همسایه است، تقویت شود. نیاز داریم به این که ویژگی های طبیعی و بوم گردی های مسئولانه استفاده کنند. ولی این اتفاق نیافتاده است. تنوع زیستی دریاچه ارومیه می تواند محفوظ شود که خود این تنوع زیستی باعث درآمد شود و به دامداری های پرخطر (سبب کاهش پوشش گیاهی منطقه و افزایش نرخ فرسایش شود) نیازی نباشد. هیچ کدام از این اتفاقات رخ نداده است. در حالی که حدود ۲میلیارد تومان در این ستاد هزینه شده که به زعم مسئولان محیط زیست سهم سازمان محیط زیست کمتر از ۲ درصد بوده است.
با توجه به همجواری این حوزه با ۴ کشور همسایه اگر این منطقه به عنوان آزاد اعلام شود، بسیاری در این منطقه سرمایه گذاری خواهند کرد، ایا این موضوع می تواند به نجات دریاچه ارومیه کمک کند؟
درویس در پاسخ به این سوال می گوید: ما چاره ای نداریم که این حرکت را انجام دهیم وقتی متوجه هستیم که نزدیک به ۳میلیارد مترمکعب در حوزه دریاچه ارومیه با کمبود آب روبهرو هستیم باید سراغ آن دسته از گزینه های معیشتی برویم که کمترین وابستگی را به آب و خاک داشته باشند، اگر این اتفاق نیافتد با بحران جدی تری روبهرو می شویم. دریاچه ارومیه مانند یک بیمار است که اگر جراحی نشود و حاضر نباشد خونی از بدنش برود، کل حیاتش را از دست می دهد. این جراحی ها دردناک است و خیلی های به این شیوه معیشتی عادت کرده اند و مقاومت هایی (همانطور که الان این مقاومت ها وجود دارد) ممکن است رخ دهد.
اما این هنر ستاد احیای دریاچه ارومیه است که می توانست با تقویت تشکل های مردم نهاد حلقه حد واسطی ایجاد کند که مردم و جامعه محلی را به خود همراه کند، اما این مسئله شگفت آور است که نه تنها در این راه قدم برنداشتند، بلکه اغلب مدیرانی که در حوزه دریاچه ارومیه هستند بر طبل کشاورزی ناپیدار می کوبند.
منبع: آفتابیزد
می دانید که یک کسب و کار پردرآمد در آذربایجان این است که یک عده باغ ها را بیمه می کنند و با آشناهایی که در اداره های بیمه دارند وقتی بارندگی و تگرگ می شود خسارت می گیرند در حالی که باغدار محصولش را دارد و می فروشد و نصیبی از این مبالغ که بیمه پرداخت می کند نمی برد؟
می دانید که در آذربایجان شرقی چقدر اعتیاد به مواد مخدر از بابت پول بی حسابی که در دوران احمدی نژآد وارد روستاها شد زیاد است؟
می دانید که بیشتر این باغ ها آن قدر آب مصرف می کنند که در حوضچه های آب ماهی هم پرورش می دهند؟ یعنی جایی که رودخانه وجود ندارد آنقدر از چاه های غیر مجاز آب می کشند که ماهی هم می شود پرورش داد؟
می دانید که حاضر نیستند تحت هیچ شرایطی کمی خرج کنند و از سیستم آبیاری قطره ای استفاده کنند؟ اصلا در این منطقه آبیاری قطره ای وجود ندارد؟
می دانید که هنوز باغدارانی در آذربایجان هستند که فکر می کنند درخت سیب نر و ماده دارد؟