آفتابنیوز : نه قصد و زبان نيش و کنايه دارم و نه مي خواهم مثل اغلب کانديداهاي اين صندلي داغ در جهت تخطئه و تخريب رقيب برآيم که مرا صندلي خبرنگاري در يک اتاق تنگ و تاريک، روزنامه کافي است تا داعيه قدرت. اين هم بماند که قصد دفاع از هاشمي رفسنجاني را نيز ندارم چرا که معتقدم نه او گودو است و نه جنابعالي و نه هيچ کس ديگر و نيازي نيست که من (که پيش از اين يک خبرنگار حوزه کتاب، انديشه و ادبيات بوده و هستم) به دفاع از يک وزنه سياسي برخيزم.
اما چه دليلي باعث واکنش کسي چون من (که نيم من هم نيست) شده تا در اين نامه که هيچ صبغه نصيحت و پيشنهاد ندارد به پاسخ برخيزد.
به گمانم شبلي بود که در مجلس درس يکي از عالمان زمان! از او پيغام برد براي شيخ ابوالحسن ابوالخير (قدس الله روح العزيز) که به ابوالحسن بگو که تو در برابر ما چون پشه هستي و ابوالخير در پاسخ از شبلي پس از سکوتي کوتاه پيامي فرستاد مبني بر اينکه به آن بزرگ بگو ما هيچ نيستيم آن پشه نيز شما هستيد! کنش جنابعالي نيز واکنشی اين چنين مي طلبد. البته با کمي اغماض!
جناب کروبي!
شايد بسيار گستاخانه باشد اين نامه اما معتقدم که از شما بعيد نبود. چرا که سابقه تاريخي جنابعالي در انتخابات پيش از موعد (با نيم نگاهي به اظهارات جنابعالي در مورد کانديداتوري تان و نوع ادبياتي که در مورد انتخابات برگزيده ايد) خود مويد اين مدعاست.
شما در بخش ابتدايي نامه تان مدعي بوده ايد که "اگر تلفيق مجموعه اظهارات ماه هاي اخير جنابعالي (هاشمي رفسنجاني)، اظهار نظر دوستان شما و بيانيه اخير القاءکننده ضعف همه کانديداها و انحصار همه راه هاي نجات کشور در وجود حضرتعالي (هاشمي رفسنجاني) نبود قطعا پاسخگويي را به پس برگزاري انتخابات موکول مي کردم اما گمان مي کنم امروز مهم ترين گام براي انتخابات دقيق مردم آن است که نقش هر يک از کانديداهاي فعلي در شکست ها و پيروزي هاي سالهاي اخير- که بيانگر ميزان موفقيت هاي آتي آنان نيز خواهد بود- مشخص شود"
اما من به عنوان يک جوان پرسشگر که جنابعالي به حضور آنها در اعتلاي ميهن اسلامي معتقديد چند سوال عمده دارم که اميدوارم اين سوالها مثل سوالهاي ديگر روزنامه نگاران به زباله داني تاريخ نپيوندد.
1. چرا حالا در جهت پاسخ گويي بر آمده ايد؟ و اين که آيا اين پاسخ گويي، زيرسوال بردن يکي از کانديداها در ذهن بيدار! ايرانيان، نيست؟ اين سوالي است که با کمي صداقت مي توانيد به راحتي پاسخ گوي آن باشيد.
2. روژه مارتن دوگار معتقد است که هيچ کس ده سال بعد مثل گذشته نخواهد بود. با اين تفسير آيا مي توان کسي را به خاطر عملکرد گذشته اش توبيخ و تنبيه کرد و تمام خوب و بد او را به يک چوب راند؟ شما نيز وقتي از هاشمي به خاطر تشکر نکردن از خاتمي انتقاد کرده ايد هيچ اشاره اي به خدمات دولت سازندگي نکرده ايد و به طور کل به تخطئه پرداخته ايد تا انتقاد و چرا بايد به جاي محکوم کردن عملکرد يک قوم، شخصي از قوم را به مذبح انتقاد برد؟
3. آيا پذيرفتن اين نکته که امروز تمام کانديداها تنها هاشمي را رقيب جدي خود مي دانند اين قدر سخت است؟ حتما مي گوييد نه! اما آيا اين "نه" افشا آن چه که خود گفته و نوشته ايد نيست؟
يکي از نکاتي که متاسفانه جنابعالي فراموش کرده ايد اين است که تنها فرد قادر به رفع نگراني ها نه شما هستيد و نه آقاي رفسنجاني که اين نگراني ها از پيش از انقلاب بوده و مخصوص امروز نيست و تنها رهيافت موجود در جهت کمرنگ کردن (و نه رفع کامل) نگراني ها تنها و جود عاملي مقتدر در جهت مقابله با جنگ خاموش داخلي است.
شيخ بزرگوار؛
شما از رد صلاحيت هايي سخن گفته ايد که توسط گزارش هاي غيرواقعي وزارت اطلاعت تحت مديريت هاشمي صورت گرفته در حالي که خود حضرتعالي به عنوان يک رجل سياسي از عملکرد کاملاً مستقل وزارت اطلاعات از دولت، آگاه هستيد و متاسفانه طوري وانمود کرده ايد که هيچ اطلاعي از اين موضوع نداريد. البته منظور بنده فرمايشي بودن
وزارت اطلاعات در کابينه نيست بلکه پرسشي از جنابعالي است که چگونه با آگاهي کامل از اين موضوع به طرح پرسشي
پرداخته ايد که پاسخي مشخص و توجيهي عقلاني دارد. و مهم تر از همه اين که خودتان پاسخ را می دانيد؟
شما به عدم اداره جلسه استيضاح مهندس بهزاد نبوي توسط آقاي هاشمي اشاره اي کرده ايد و سکوت وي در مقابل رد صلاحيت نبوي در طي سالهاي 71 و 1369 را مؤيد رفتار شوراي نگهبان طلقي کرده ايد. اين در حالي است که گاه سکوت در برابر يک مساله فرياد است تا تأييد و سرانجام در کدامين مقطع از تاريخ انقلاب با اعتراض به رد صلاحيت هاي شوراي نگهبان گزينه اي مورد تائيد قرار گرفته که اينگونه به نقد مي پردازيد. و البته شما پاداش خود را گرفته ايد و ما نيز تنها به تبريک اکتفا مي کنيم و بس.
جناب کروبي گرامي
شما ممنوع الخروج شدن عبداله نوري را طوري جلوه داده ايد که شائبه ناهماهنگي بين رئيس جمهور و يکي از مهم ترين وزيران کابينه اش در ذهن مخاطبان بوجود آيد در حالي که ممنوع الخروج شدن يکي از وزرا پيش از آنکه به رئيس جمهور مربوط باشد به وزارت اطلاعات مربوط است و مستقل عمل کردن اين وزارت خانه.
شيخ بزرگوار
اصلاً قصد ندارم از عملکرد دولت آقاي هاشمي و تصدي گري پست رياست قوه مقننه توسط ايشان دفاع کنم چرا که معتقدم هر جا که انسان وجود داشته باشد خطاهاي انساني نيز حضوري جدي تر از خود انسان دارند اما باور دارم که اين خطاها زماني که جادوي قدرت انسان را مست خويش گرداند (آن هم پيش از اينکه قدرت به دست آن انسان فرضي بيفتد) بيش از هر چيز چهره تهديدآميز خودش را نشان خواهد داد. چنان که شما در نامه خودتان به اين ادعای من جنبه ای عينی داده ايد.
شما نيز چون هر دولتمرد ديگري از حملات وحشيانه بر تريبون هاي سخنراني برخي از نخبگان انتقاد کرده ايد و منتقد هاشمي هستيد بخاطر سکوت وي در برابر اين حملات اما سوال من اين است که در کجاي اين دنيا دولت و دولتمردان توانسته اند در مقابل حمله يک گروه خود سر و به تعبير اصلاح طلبان "گروه فشار" ايستادگي کنند و آيا اعتراض همه دولتمردان در تشديد اين وضعيت بي تاثير نمي بود؟ اگر هاشمي نيز به عنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به اعتراض مي پرداخت (با توجه به عقده هايي که آقايان پشت پرده گروه هاي فشار از هاشمي داشتند) به تشديد اين وضعيت
نمي انجاميد؟
جناب آقاي کروبي
در بندهاي ششم تا آخر نامه سوالهاي جالبي مطرح کرده ايد که فکر مي کنم نيازمند بازنگري باشد تا توجيه و معتقدم که امروز بجاي وارد کردن اتهام به کسي بايد به شراکت در جرم اعتراف کنيم چرا که اين سوالها (بخصوص از بند ششم تا پايان نامه) بيش از آنکه جنبه پرسش گري داشته باشد، رويکردي است تخطئه گر و در مواردي بي انصافي. چرا که اين سوالها بهتر بود در طي هشت سال گذشته ( و بخصوص از سال 1379 به بعد که همزمان با تصدي گري رياست جنابعالي بر قوه مقننه بود) پرسيده شد نه امروز که شما نيز جزو کانديداهاي رياست جمهوري به ميدان آمده ايد. آيا فکر نمي کنيد خواسته يا ناخواسته به جلب رأي و تخطئه حريف پرداخته ايد تا نقد صريح، بي پرده و سرانجام دلسوزانه!.