آفتابنیوز : از زمانی که دوباره وارد وزنه برداری شد لبخند به لب داشت و انگار با گرفتن مدال نقره جهان این لبخند پر رنگ تر هم شده است. در تمام مدت حضورش در خبرگزاری ایسنا از تلاشش گفت برای اینکه گذشته را از ذهن مردم پاک کند. می خواهد مردم همه آن اتفاقات و آن اشک هایی که ریخت را فراموش کنند و از این به بعد فقط و فقط لبخندهایش را به یاد بیاورند. اکنون هم سعید علی حسینی دیگری روبروی ما قرار دارد که به گفته خودش چیزی از گذشته به همراه ندارد و دنیای وزنه برداری برایش به رنگ سفید درآمده است. او اکنون هدف دیگری دارد و اگر بخواهد خودش را تعریف کند می گوید، "سعید علی حسینی ، کسی که می ماند."
در ادامه گفتگو با سعید علی حسینی را می خوانید:
* هشت سال پیش که به ایسنا آمدید فقط اشک ریختید اما الان که دوباره به خبرگزاری ایسنا تشریف آورید فقط لبخند می زنید. چقدر سختی پشت این لبخند قرار دارد؟
نمیتوان توصیف کرد. تصور کنید قرار است به قله برسی، اما اتفاقاتی رخ میدهد که باعث میشود خیلی خیلی پایین بیایی. دوباره بلند شدن و تلاش کردن خیلی سخت است. سالهای اول بعد از محرومیتم خیلی تنها بودم، اما خدا را شکر با تغییر مدیریت فدراسیون اوضاع عوض شد و آقایان باقری و مرادی پیگیر بازگشت من شدند.
* در مورد سختیهایی که کشیدید بیشتر صحبت می کنید. شاید بهتر بتوانیم آن را درک کنیم.
من از ۱۲ سالگی ورزش را شروع کردم و تلاش کردم به موفقیتهایی برسم و زندگیام ورزش شده بود، اما اتفاقی افتاد که باعث شد آن زندگیام از دست برود. باید در یک مسیر دیگر زندگی جدیدی را آغاز میکردم و این از هر لحاظ سخت بود به ویژه این که تنها هم بودم. درست است که مردم به من لطف داشتند، اما به آن صورت جایگاهی در جامعه نداشتم و باید خودم را ثابت میکردم. از لحاظ مالی هنوز به جایگاهی نرسیده بودم که تامین باشم، از طرفی شغل دیگری نداشتم و حرفهای هم به آن صورت بلد نبودم، چرا که شغل من ورزش بود. در آن شرایط تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم چون مجبور بودم. در مقطع کارشناسی شاگرد اول شدم و به صورت استعداد درخشان وارد مقطع کارشناسی ارشد شدم و بعد در آزمون دکترا شرکت کردم و قبول شدم. در کل از هر جنبه نگاه کنیم واقعا سخت بود که بخواهم از صفر کاری را آغاز کنم.
* زمانی که متوجه شدید دیگر قرار نیست وزنه بزنید به نوعی زمین خوردید چه کسی دست شما را گرفت و بلندتان کرد؟
بدتر از زمین خوردن بود. اوایل محرومیتم کسی نبود به آن صورت کمکم کند. فقط من و خانوادهام و دوستان نزدیکم بودیم. پس از این که لیسانسم را گرفتم به کشور جمهوری آذربایجان رفتم. در آنجا دوستان خوبی پیدا کردم. یکی از دوستانم که از قهرمانان آذربایجان بود به من گفت میتوانم در آنجا مربیگری کنم و خودم هم در کنارش ورزش کردم تا آمادگیام حفظ شود. او مسابقات وزنهبرداری و پاورلیفتینگ را با هم برگزار میکرد و من گاهی اوقات که بدنم آماده بود در آن مسابقات شرکت میکردم . همان موقع بحث تغییر قوانین محرومیتها پیش آمد و به من گفتند اگر پیگیری کنم احتمالا بتوانم دوباره به وزنهبرداری برگردم. آقایان مرادی و باقری مساله را پیگیری کردند و در جام فجر به من اطلاع دادند که میتوانم دوباره به وزنهبرداری برگردم. وقتی با دوستان و خانواده در مورد بازگشتم صحبت میکنم می گویم خدا پازلها را برای من کنار هم گذاشت. البته این را هم بگویم اصلا نمی خواستم به مسابقات جهانی بروم چون خیلی تمرین نداشتم، اما خدا عنایت کرد فدراسیون هم واقعا خیلی هوای من را داشت، فکر کنید خیلی تمرین نداشتم و نفراتی مانند محسن بهرام زاده و همایون تیموری پشت بهداد سلیمی بودند. با این حال فدراسیون بر پایه تجربه و تمرینات کوتاه مدتی که در آذربایجان داشتم، به من اعتماد کرد، من وارد اردوی تیم ملی شدم و از صفر تمرینات را شروع کردم و در سه ماه توانستم خودم را به مسابقات جهانی برسانم
* فکر می کردید روزی قوانین تغییر کند یا آن را یک معجزه می دانید؟
واقعیت را بگویم ، تمریناتم برای بازیهای آسیایی ۲۰۲۲ شروع کردم. چون دوستانم در آذربایجان از همه لحاظ حتی مالی حمایتم کردند. باشگاه بدنسازی و وزنهبرداری هم داشتم و کم کم تمرینات را شروع کردم به این فکر میکردم که به بازیهای آسیایی ۲۰۲۲ برسم و حقم را بگیرم و ثابت کنم ورزشکار با استعداد و خوبی هستم و اتفاقاتی افتاد که باعث شد از ورزش دور شوم.
* در همه این سالها که شاهد موفقیت بقیه وزنهبرداران بودید چه حسی داشتید، برای خودتان ناراحت می شدید یا ایجاد انگیزه میکرد؟
برای موفقیت دوستانم خوشحال می شدم و در یک برهه زمانی تمام هم دورهایهای من مدال گرفتند. سجاد انوشیروانی، بهداد سلیمی ، نواب نصیر شلال مدال هایشان را گرفتند. سهراب مرادی هم در المپیک ریو مدالش را گرفت. با توجه به رکوردهایی که داشتم ناراحت می شدم که چه موقعیتهایی را از دست دادم. من در ۲۰ سالگی ۲۱۵ یک ضرب و ۲۶۰ دو ضرب را در تمرینات زدم. در مسابقات جوانان آسیا هم ۲۰۶ یک ضرب و ۲۴۵ دو ضرب را زدم. اگر فقط همین رکوردها را از سال ۲۰۰۹ تاکنون تکرار می کردم در سال ۲۰۰۹ قهرمان و بعد از آن دوم بودم. ببینید چقدر مدال را از دست دادم.
* غیر از دوستانت در آذربایجان، شخص دیگری بود که بخواهد تشویقتان کند تا تمرینات را ادامه بدهید؟
واقعیتش نه. چه کسی فکرش را میکرد یک نفر بعد از ۱۲ سال بخواهد دوباره برگردد. فقط من و پدرم بودیم. البته زمانی که تمرین میکردم نمی خواستم پدرم درگیرش شود و وانمود میکردم فقط برای سلامتی تمرین میکنم.
* برعکسش چطور، نمی گفتند بی خیال تمرین کردن شوید؟
نه. چون من را میشناختند. شاید در دل خودشان می گفتند، اما برای این که ناراحتی پیش نیاید کسی به من چیزی نمیگفت. شاید در همان اردوی تیم ملی هم با خودشان میگفتند برنامهام چه چیزی است و چرا دارم تمرین می کنم. چون در سه ماه تمرین را شروع کردم که ماه اول کمرم درد گرفت. سه هفته در بابلسر خوب تمرین داشتم و سه هفته آخر زانویم ملتهب شد.تیم که ترکمنستان رفت تا ۱۰ روز اردوی تیم ملی نیامدم و آقا محسن یک مقدار دلخور شده بود که واقعیت را به او گفتم زانویم التهاب دارد و اگر به اردو می آمدم نمی توانستم تمرین کنم. اعصاب او و خودم به هم میریخت، حداقل در خانه ماندم و درمان را پیگیری کردم. حتی یکی، دو نفر از بچهها به من گفتند که فکر کردند دیگر بر نمیگردم.
* با توجه به این که در سن پایین باید از وزنهبرداری جدا میشدید، تصمیم اشتباهی که زندگیتان را تحت تاثیر قرار دهد، در آن زمان نگرفتید؟
من در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم و دوستانم هم همین شرایط را داشتند. از این رو بعد از محرومیت در یک محیط مذهبی قرار گرفتم و محیط واقعا تاثیر میگذارد. لطف خدا بود که بعد از محرومیت در محیط خوبی بودم و دیدم نسبت به زندگی عوض شد و صبرم بیشتر شد. درست است پدرم از من بزرگتر است اما خیلی مواقع او را آرام میکردم و خدا را شکر در مسیر اشتباهی قرار نگرفتم.
* خیلی مواقع اتفاقی در زندگی می افتد شاید آن لحظه متوجه نشوید، اما سالها بعد میفهمیم خیری در آن بود. در مورد اتفاقی که برای شما افتاد این نظر را دارید؟ الان قدر موفقیت را بیشتر نمیدانید؟
سوال سختی است. ابتدا این را بگویم که مدال بزرگسالان جهان را گرفتم، اما در دید من به زندگی هیچ تفاوتی ایجاد نکرد، وقتی از این دیدگاه نگاه میکنم که درسم را ادامه دادم، ازدواج کردم و خداوند یک پسر به من داد اکنون هم خانواده خوبی دارم، این موارد همه خیر است. شاید اگر در وزنهبرداری بودم فرصت نمی کردم درسم را ادامه بدهم.
* کسی بود که از محرومیت شما خوشحال شده باشد؟
ـ نمی دانم، خدا می داند (با خنده). احساس میکنم شخصیتم طوری نیست که محروم شوم، کسی را خوشحال کند. حالا در دلشان چه چیزی میگذشت را نمی دانم (با خنده).
* از زمانی که دوباره به وزنهبرداری برگشتید چرا همیشه سعی کردید در مورد گذشته و حسین رضازاده صحبت نکنید؟
چون هیچ فایدهای نداشت در مورد آن صحبت کنم. ماجرای گذشته برایم اذیت کننده است. تمام آن اتفاقات دوباره در من زنده میشد و جلوی چشمانم می آمد و واقعا اذیت می شدم. از طرفی حواشی خاص خودش را داشت و نمی خواستم همیشه من را با آن اتفاق ببینند. یعنی تا وقتی اسم سعید آمد همیشه بگویند هشت سال پیش چه اتفاقی رخ داد. آن اتفاقات اول خودم را ناراحت میکند، چون خیلی فرصتها را از دست دادم. واقعا واژه "ای کاش" خیلی اذیتم میکند. میخواهم فصل جدیدی در زندگیام باز شود خودم و مردم گذشته یادمان برود و به چیزهای خوب فکر کنیم.الان مهم این است که برای ایران مدال گرفتم و امیدوارم تاثیر خوبی در زندگیام داشته باشد. از گذشته چیزی جز تجربه به همراه ندارم.
* در این چند سال غیر از وزنهبرداری و تحصیل دیگر در چه زمینه ای فعالیت داشتید؟ بیزینس هم داشتید؟
لیسانس گرفتم و به باکو رفتم ، پس از بازگشت دوباره به تحصیل و وزنهبرداری پرداختم. برای بیزینس باید تجربه و پول داشته باشی، اما من هیچ کدام را نداشتم. پدرم هم کارمند دانشگاه علوم پزشکی بود و صنعت خانوادگی هم نداریم از این رو بیزینس کلا تعطیل بود (با خنده)
* به مسابقات جهانی برگردیم. پشت عنوان نایب قهرمانی جهان که کسب کردید انگار خیلی حرف ها گفتید. در مورد یک دقیقه قبل از این که آخرین وزنه را بزنید و یک دقیقه بعد از آن صحبت کنید؟
خیلی سخت بود بعد از هشت سال دوباره تمرینات را شروع کنم و عضو تیم ملی شوم و خودم را در سطح جهان مطرح کنم. خود بچههای تیم ملی هم فکر میکردند فقط آمدهام که حضور داشته باشم و قرار است برای بازیهای آسیایی آماده شوم. البته به خود من مستقیم چیزی نمی گفتند. حتی ۱۰ روز مرخصی گرفتم و به خانه رفتم. زمانی که دوباره به اردو برگشتم. یکی، دو نفر از بچهها گفتند که فکر میکردند دیگر بر نمی گردم. من به خاطر دانشگاه دیر به اردو آمدم و آمادگی خوبی نداشتم از این رو به من گفتند تصور این را داشتند چون فشار اردو زیاد است نتوانم تحمل کنم و برگردم، اما من مبارزه کردم تا حداقل بگویم استعداد زیادی در وزنهبرداری دارم و درک وزنهبرداری من بالا است. زمانی که مدال گرفتم به این فکر کردم که من میتوانستم در این هشت سال هم باشم و افتخار آفرینی کنم ، اما نشد. اتفاقاتی افتاد که دست من هم نبود. به مردم فکر کردم که الان باعث خوشحالی آنها می شوم و حتی شده برای چند ثانیه.
* آن لحظه که وزنه را دوبار انداختید به چه چیزی فکر می کردید، توان مهار کردن آن را داشتید؟
سه هفته آخر، تمرینات را کاملا رها کرده بودم و فقط به دنبال این بودم که زانویم خوب شود و تنها در مسابقات فشار بیاورم. در تمرینات آمریکا همه سنگین تمرین میکردند ، اما من نشسته بودم. حتی آقا محسن از من پرسید برنامه ات چه چیزی است؟ گفتم انشاءالله خوب میشود. آقای مرادی تحمل نکرد که آقای بیرانوند به او خبر دهد خودش آمد و از من پرسید در چه وضعی هستم. به او گفتم انشاءالله خوب میشوم. می دانستم دارم چه کار میکنم. درست است که در این چند سال نبودم، اما درک وزنهبرداری در من بیشتر شده است. حرکت اول و دوم را بد انداختم. حرکت اول لیفت شد. در وزنهبرداری وقتی کسی وزنه را لیفت میکند یعنی اوضاعش خراب است. در حرکت دوم اصلا زیر وزنه نرفتم دستم فیکس نشد و وزنه با من فاصله داشت. وزنه سوم را می دانستم که میزنم.
* خیلی ها می گویند استرس زیادی داشتید؟
اگر استرس داشتم حرکت سوم باید میافتاد. در مورد استرس نداشتن و جو مسابقات قبلا روی خودم کار کرده بودم. حتی وزنه افتاد سرم را خاراندم و تعجب کردم، چرا وزنه افتاد. تنها استرسم مربوط به زانویم بود و این که روز خوبم هست یا نه. وقتی فشار تمرینات را قطع کنی بدن از آن حالت خوب خارج میشود. از این رو در مسابقه تا بدنم به خودش بیاید یک مقدار ناهماهنگی وجود داشت که باعث شد حرکت اول و دوم بیفتد. ولی مطمئن بودم حرکت سوم را میزنم و با خودم گفتم این وزنه خیلی اذیت کرد بروم و تمامش کنم. الان تجربه و انگیزهام بیشتر شد. اگر شش، هفت ماه خیلی خوب تمرین کنم، نتیجه بهتری خواهم گرفت.
* در صحبت هایتان به خوشحالی مردم اشاره کردید، آن زمان که محروم شدید عکس العمل مردم باشما تغییر کرد؟
مردم تا حدودی اسم من را شنیده بودند چون رکورد جوانان جهان را شکستم. بعد از آن اتفاقات مردم تا حدودی فهمیدند چه چیزهایی پیش آمد و با محبت با من رفتار کردند. ناراحت این بودند که چرا من در صحنه نیستم.
* بعد از کسب مدال جهان، کسی وجود داشت که از او توقع تبریک گفتن داشتید، اما نگفته باشد؟
نه. توقع آن چنانی نداشتم. من به فکر شهرت و محبوبیت آن چنانی نبودم. ای کاش هایی که در زندگی هست فقط می خواستم آنها رفع شود. خانوادهام و مردمی که چشم انتظار من بودند شاد شوند و به این مسائل فکر میکردم.
* ولی خیلی اشک ریختید؟
اینکه بعد از این همه سال که باعث خوشحالی خانواده شدم و ای کاشهای زندگی ورزشیام هم تا حدودی برطرف شد خیلی خوشحال کننده است. آدم بغض میکند. یاد آن لحظه افتادم که با خیلی موانع روبرو بودم .همه از جلوی چشمانم رد شد.
* در صحبت هایتان اشاره کردید با سه ماه تمرین به مسابقات جهانی رفتید، واقعا دانش وزنهبرداری ما بالا است یا استعداد زیادی داریم که وزنهبرداری ایران حرفی برای گفتن دارد؟
دانش وزنهبرداری در ایران بالا است. من الان که وارد اردوها شدهام متوجه شدم کسانی که الان وزنه میزنند درک و نگاهشان به وزنهبرداری متفاوت از سالهای ۲۰۰۸ – ۲۰۰۹ است. حتما شما هم متوجه شدید بچههای دهه ۵۰ – ۶۰ با دهه ۹۰ متفاوت هستند. در مورد وزنهبرداری همین مساله وجود دارد.
* وزنهبرداری بین مردم این طور جا افتاده که به زور بستگی دارد و تکنیک و تاکتیک در آن جایی ندارد؟
تکنیک خیلی ربط دارد. ورزشکار باید در عین حال که از قدرت و سرعت برخوردار باشد، باید تکنیک هم داشته باشد چرا که اگر یک سانتیمتر وزنه از بدن جدا یا کمتر از آن لیفت شود، وزنهافتاده است و این در یک لحظه اتفاق میافتد.
* البته بعد از اتفاقاتی که برای بهداد سلیمی در المپیک ریو و مسابقات جهانی افتاد بحث فنی وزنهبرداری داغتر شده است و مردم میخواهند بدانند آن وزنه خطا بوده یا نه؟
بهداد از سال ۲۰۱۲ که اوج کارش بود تا الان به همین شکل وزنه میزند. فقط داوران روی او حساس شدهاند و سخت گیری میکنند. در همین مسابقات خیلیها بودند که همین طور وزنه زدند، اما کاری با آنها نداشتند. شاید به خاطر المپیک حساسیتهایی به وجود آمده و برای او سختگیری میکنند.
* در مورد ارتباطتان با بهداد سلیمی هم بگویید. زمانی که قرار شد شما به اردو بیایید خیلیها می گفتند شاید کری خوانی بین شما دو نفر به وجود میآید؟
به رفتارهای دوطرف بستگی دارد که چه ذهنیتی به وجود آید. رفتار من به گونهای نبود که بهداد این طور تلقی کند میخواهم با او رقابت کنم. ما قبلا هم رفیق بودیم. درست است در این مدت ارتباطها کم شده بود که شاید از طرف من بود، چون مسیر زندگیام کلا عوض شده بود و بیشتر مواقع وزنهبرداری را دنبال نمی کردم. برای نمونه المپیک لندن مصادف با شبهای قدر بود، اصلا وزنهبرداری را نگاه نمی کردم و مسجد بودم. زمانی که به اردو آمدم، طوری رفتار نکردم که فکر کند دارم با او رقابت میکنم و خود بهداد هم می دانست بعد از هشت سال برگشته ام تا شرایط و موقعیت زندگیام را عوض کنم. اوایل و اواخر اردو که آسیب دیده بودم بنابراین رقابتی نداشتم. در رکوردگیری بابلسر هم انتخاب وزنههایم طوری نبود که نشان دهد دارم با بهداد رقابت میکنم، داشتم کار خودم رامی کردم و این طور نبود که بخواهم او را به چالش بکشانم. ما در صحنه مسابقه رقابت داریم، چرا که هدفمان این است بهترین وزنهها را برای ایران بزنیم.
* به نظر شما جای کرسی تاثیر گذار بین المللی در وزنه برداری ایران خالی نیست؟
برای گرفتن ارتباطات، وزارت ورزش و جوانان هم باید کمک کند. البته من خیلی موافق این نیستم که باید با آیان لابی کنیم. خودم درگیر خیلی مسائل بودم، اما هم چنان معتقد بودم داخل درست باشد، بیرون کسی به ما کاری ندارد. کیانوش ، بهداد و سهراب طلای المپیک گرفتهاند. آیا با لابی این مدالها به دست آمده است؟ البته داشتن ارتباطات مهم است، اما به این صورت که حتما باید لابی گری باشد ، قبول ندارم.
* پس خیلی حرفها مثل تقسیم مدال در وزنهبرداری را قبول ندارید؟
آن موقع که خوب مدال می گیریم حقمان است. آن زمان که بد مدال می گیریم تقسیم بندی شده است؟ به نظرم خوب و قوی کار کنیم، فکر نکنم کسی بخواهد مانع شود.
* چقدر مراقب هستید تا دوباره درگیر مسائل دوپینگ و محرومیت نشوید؟
قبلا که به اردو میآمدیم کسی آزمایش نمیگرفت که پاک هستیم یا نه. الان وقتی میخواهیم به اردو بیاییم اول باید آزمایش بدهیم. دیگر این که بخواهند رحم کنند هم نیست و تست مثبت شود اعلام میکنند. مراقبت از داخل شروع شده است. نادو خوب کار میکند. دکتر باقری هم با آنها تعامل خوبی دارد. در اردوی تیم ملی چندین مرتبه از وزنهبرداران تست دوپینگ گرفتند. به طور کلی سیستم خوب کار کند برای هیچ کس اتفاقی نمیافتد. ۹ نفر بودیم تستمان مثبت شد، بنابراین اتفاقاتی داخل افتاد که آن شرایط پیش آمد.
* برای بازیهای آسیایی برنامهتان چیست؟
بازیهای آسیایی خیلی مهم است و برنامهریزی دارم که باشم. البته انشاءالله اردو دعوت شوم (با خنده). وقتی شادی بعد از گرفتن مدال را در چشمان مردم میبینم، دوست دارم باز هم در صحنهها باشم. حالا من نقره گرفتم ، اما مردم به اندازه طلا خوشحال شدند، همین انگیزه میدهد. با توجه به آمادگی و تجربهام می دانم که میتوانم به رکوردهای جهان هم برسم.
* جای شما در فهرست رکوردداران بزرگسالان خالی نیست؟
به امید خدا. حریف گرجستانی رکوردهایی می زند که ما سنگین وزنها با هم جمع شویم نمی توانیم بزنیم (با خنده). اما تلاشم را خواهم کرد. در همین مسابقات جهانی اگر زانویم اذیت نمیکرد و خوب تمرین میکردم، میتوانستم با او خوب رقابت کنم. اگر منظم و خوب تمرین کنم، میتوانم با او به خوبی رقابت کنمـ تالاخادزه، وزنهبرداری با کیفیت است و روی غلتک افتاده است مانند حاج حسین. میخواهد نماد گرجستان شود. رسیدن به اوخیلی هم سخت نیست. من ۲۰ ساله بودم ۲۱۵ یک ضرب و ۲۶۰ دو ضرب زدم. بعد از هشت سال با سه ماه تمرین ۲۵۱ کیلوگرم را مهار کردم. رسیدن به او سخت نیست یک مقدار برنامهریزی میخواهد. برای درمان زانویم نیز با دکتر باقری صحبت کردم، قرار است توسط یکی، دو پزشک معاینه شوم. البته چیز خاصی نیست. فقط التهاب دارد. التهاب ناشی از ضعیف شدن برخی از عضلات است. نامنظم تمرین کردم و عضلاتم خیلی خوب قوی نشد. مهم این است التهاب از بین برود و تمرینات را شروع کنم دیگر منظم جلو بروم.
* باشگاه ورزشی دارید؟
بله. شغل من همین است. باشگاه بدنسازی و وزنهبرداری است که وزنهبرداری را با کمک پدرم جلو می برم. ۲۰ وزنهبردار نوجوان داریم که یکی از آنها به اردوی نوجوانان آمده است. طاها نعمتی هم یکی دیگر از وزنهبرداران است که یکی، دو سال دیگر خیلی حرفها از او خواهید شنید. پدرم واقعا با آنها کار میکند. مطمئنم سه، چهار نفر در سطح تیم ملی خواهیم داشت.
* پدر شما روزی که متوجه شد شما محروم هستید خیلی ناراحت بود. اکنون او هم همه چیز را فراموش کرده است؟
روز آخر که می خواستم به آمریکا بروم پدرم خیلی استرس داشت ، چون نمی دانست اوضاع من به چه صورت است. البته خودم اطمینان داشتم موفق می شوم. وقتی در یک ضرب می خواستم برای زدن وزنه سوم روی تخته بروم با خودم فکر کردم پدرم الان استرس زیادی را دارد تحمل میکند، بنابراین بروم و کار را تمام کنم. نکته جالب این که حرکت سوم را اصلا نگاه نکرده بود و در حیاط خانه قدم میزده است. من با او خیلی صحبت کردم و گفتم تا دلمان را بزرگ نکنیم و از بعضی مسائل خالی نکنیم، خدا راه را برایمان باز نمیکند. پدرم هم به جز خوشحالی من به چیز دیگری فکر نمیکند و وقتی من خوشحالم او هم خوشحال است.
* فکر میکنم غیر از پدرتان تمام اقوامتان خیلی خوشحال بودند و به فرودگاه آمده بودند؟
آنها هم خیلی سختی کشیدند. من جلوی چشمانشان بودم و من را می دیدند و اذیت میشدند. این موفقیت باعث شد خیلی خوشحال شوند. خدا را شکر میکنم که شرمنده نشدم.
* برای آینده پسرتان چه تصوری دارید؟ می خواهید وزنهبردار باشد یا نه؟
از الان نمیتوان گفت وزنهبردار شود یا نه، اما ۱۰۰ درصد دلم میخواهد در ورزش باشد، اما این را می گویم در حیطه دیگر هم فعالیت کند تا اگر در یکی از آنها شکست خورد نخواهد از صفر شروع کند.
فرزند علی حسینی
* وزنهبرداری الان برای سعید علی حسینی چه رنگی است؟
وضعیت سفید است (با خنده). خدا را شکر همه چیز خوب است.
*راستی عروسک مسابقات به چه کسی رسید؟
پسرم مسابقهام را نگاه کرده و همین که عروسک را دست من دیده گفته "بابام برام عروسک خریده". برای همین عروسک را به پسرم دادم.
*از کسی درخواستی دارید؟
وزنه برداری قهرمان جهان شده است و ان شاءالله بتوانیم دیداری با رییس جمهور داشته باشیم.
* سعید علی حسینی را در یک جمله تعریف کنید؟
یک جمله در مورد خودم در صفحه شخصیام در اینستاگرام نوشته بودم، اما احساس کردم در مسابقات جهانی مدال می گیرم، آن را پاک کردم تا این طور برداشت نشود که خودم را می گیرم. آن جمله این بود، "سعید علی حسینی، کسی که میماند".
ایسنا