آفتابنیوز : اتفاقات و اعتراضات هفته گذشته بسیاری را حیرتزده کرد. هرچند در تمام سالهای اخیر همه نسبت به گسترده شدن فاصله طبقاتی از یک سو و فشار زندگی و وضعیت معیشتی مردم از سوی دیگر هشدار داده بودند٬ اما فراگیر شدن اعتراضاتی که عمدتا هم اقتصادی بودند٬ همه را متعجب و شگفتزده کرد.
مردمی که به حزب و جناحی وابسته نبودند این بار به خیابانها آمدند و فریاد اعتراض علیه بیعدالتی سر دادند و هرچند که برخی شعارها به سمتوسوی دیگر رفت اما میتوان دلیل اصلی اعتراض و خشم آنها را مسائل اقتصادی و بیعدالتی اجتماعی دانست.
در این راستا برخی از اصلاحطلبان از ابتدای آغاز تظاهرات این اعتراضات را سازماندهی شده از سوی مخالفین دولت حسن روحانی و حتی از سوی کشورهایی مانند عربستان خواندند و شاید همین امر هم بر آتش خشم معترضین افروخت.
در همین خصوص به سراغ محسن صفایی فراهانی نماینده مجلس ششم و از شخصیتهای اصلاحطلب رفتیم.
هفته اخیر شاهد اعتراضات و تظاهرات گستردهای در شهرهای مختلف بودیم. اعتراضاتی که یکباره گسترده شد و بسیاری از فعالین سیاسی را حیرتزده کرد. تحلیل شما از شرایط کنونی و دلایل این اعتراضات چیست؟
تلنباری از خشم فروخورده مردمی است که سیاسی نیستند، به هیچ جناحی بدهکار نیستند، طلبکار هستند، آنها سر من داد میزنند! آنها سر من و همنسلان من و یا یک نسل بعد و قبل که نزدیک چهل سال است به آنها امید شرایط زندگی بهتر دادیم و میدهیم، ما که در سطوح مختلف مدیریتی کشور، بخشی یا تمام این سالها٬ مسئولیتی را به عهده داشتیم فریاد میزنند و هر که بامش بیش برفش بیشتر! مایی که به آمارهایی که خود ارائه میکردیم هیچ توجهی نکردیم، وقتی آمارها گفتند جمعیت شاغل در سال ۱۳۸۴ برابر ۲۳/۲۷۳ میلیون نفر است و در سال ۸۸ برابر ۲۳/۸۶۴ میلیون و در سال ۹۲ اعلام شد ۲۳/۸۳۵ میلیون نفر، هیچ مدیری در هیچ سطحی فریاد نزد که وقتی سطح اشتغال تغییر نکرده پس سالانه نزدیک به یک میلیون فارغالتحصیل دانشگاهها چه شدند؟ این جوانهای تحصیلکرده چه میکنند؟! تا کی آنها دست در جیب پدرشان باید بکنند و هر دو لب فرو بندند! وقتی در رادیو و تلویزیون دولتی رسانهها گفته میشود بعضی شرکتها نزدیک به ۶، ۸ و ۱۰ ماه و بعضاً بیش از یک سال است حقوق کارکنان خود را نپرداختند، چه کسی صدایش در آمد که پس این جماعتی که حقوق نگرفتند؟ از کجا ارتزاق میکنند؟ چقدر بازنشستگان جلوی مجلس آمدند و از تنگی معیشت نالیدند؟ چقدر مردم کوچه و بازار جلوی بانک مرکزی جمع شدند که این موسسات اعتباری که بعد از سال ۱۳۸۰ مثل قارچ روییدند٬ اندک پسانداز آنها را از بین بردهاند!
ما که ادعای وزیری و نمایندگی و مدیریتهای بالاتر و پایین داشته و داریم، کسانی که سیاستهای کلان و ریز را در این سالها برای بهبود شرایط مردم تصویب کردیم٬ حالا این نتایج تمامی آن سیاستهاست!
وقتی برای انجام پروژهها دست در جیب بانکها برده شد٬ وقتی با سیاستهای غلط٬ صندوقهای بازنشستگی درگیر بحران شدند٬ آیا توجه کردیم که تصویب سیاستهای بلندمدت، به حافظه و فهم تاریخی نیاز دارد تا افقهای دوردستتر را بهتر ببینیم؟ آیا به فهم مشترک از کشورداری، اقتصاد کلان و جایگاه کشور در منطقه و جهان رسیدیم؟ آیا در تمامی این سالها روحیه بحث جدی و تضارب آرا و خرد جمعی را ملاک کار برای اتخاذ این سیاستهای خرد و کلان قرار دادیم؟!
اگر این اتفاقها نیفتاده که واقعاً نیفتاده٬ بازخورد آنها این خشم فروخورده است که در ایذه و تویسرکان و … نیشتر خورد و دهان بازکرده است!
اینها جامعه متوسط شهرهای بزرگ نیستند، این فریادها با گذشته تفاوت ماهوی دارد، یکبار قبول کنیم که ما و از ما بالاترها باعث این فریادها شدیم.
بایستی توجه شود که بیتوجهی به تمامی آنچه در این سالها در اثر بیمدیریتی و فقدان توان مدیریتی ارکان حکومتی بر سر این بخش از جامعه آمده و تلنباری از خشم شده است، حال فوران کرده است.
اکنون راه برخورد با آنها٬ برخوردهای خشونتآمیز نیست! وقتی یک بچه مدرسهای با بیانصافی و ناحقی در مدرسه از طرف مدیران مدرسه مواجه میشود. چه کار میکند؟ ممکن است او سنگی هم به سمت مدرسه پرتاب کند و شیشهای را بشکند. او این کار را از روی عصبانیت کرده٬ نه اینکه کسی او را تحریک کرده باشد! سنگ پرت کردن خوب نیست کسی هم او را تشویق به پرتاب سنگ نکرده اما باید فهمید بچه عصبانی شده در حال عصبیت هم نمیتوان انتظار عقلانیت از او داشت. ممکن است اتفاقات بزرگتری هم بیافتد که ناشی از عصبانیتش باشد!
دادستان تهران هم در مصاحبهای گفت که در صحبت با بازداشتشدگان آنان گفتهاند هنگامی که عصبانی شدیم این کارها را هم کردیم!
این موضوع طبیعیست. وقتی آدمها کنترل خود را از دست میدهند اتفاقات بسیاری میافتد.
نباید به خشمی که اینگونه ایجاد شده انگ بزنیم. این انگ زدن هم از جنس همان بد مدیریت کردن ماست! وقتی انگ میزنیم شرایط را بدتر میکنیم و بایستی درک و گوش شنوا داشته باشیم
سالها به آمارها، نگاه گذرا داشتیم و امروز نتیجه آن آمارها حرف میزنند. آنچه امروز در خیابان و شهرهای مختلف میبینیم ٬ بیان نتیجه همان آمارهاست٬ پس یکبار هم شده عقلانی مدیریت کنیم!
تجربه شخصیام را مثال میزنم. در اواخر سال ۵۸ سال اول بعد از انقلاب، به ناچار مدیر شرکتی با بیش از ۸ هزار کارگر شدم. محیط کارگری که در ساختمان مرکزی آن شرکت٬ مجاهدین٬حزب توده٬ چریکهای فدایی٬ پیکار و غیره دفتر داشتند. من مدیر آنجا بودم و همه میگفتند خودت را آماده کن که این کارگرها همین روزها اتاقت را اشغال میکنند!
به شهادت تمام مدیران آن دوران که با من همکار بودند نه تنها یک بار چنین اتفاقی نیفتاد که حتی به من توهین هم نکردند. در سیستان بلوچستان کارگاهی داشتیم که نزدیک به ۱۰۰۰ نفر کارگر داشت وقتی کارگران اعتصاب کردند به میان آنها رفتم. استاندار وقت به من گفت نرو چون ممکن است کشته شوی و حداقل با نیروهای مسلح برو٬ اما من قبول نکردم چون میدانستم اگر آنها افراد کمیته را ببینند واکنش تندتری نشان خواهند داد، هفت ساعت با آنها صحبت کردم،
حرفهایشان را گوش کردم، اول فریاد میزدند ولی بعد آرام شدند و آخر هم اعتصاب را شکستند! همین اتفاق در کارگاه چوب و کاغذ مازندران بود با حضور فعال چینیها در آن منطقه باز هم مسئله درون درگیری خاتمه یافت.
بنابراین مدیر بایستی در درجه اول تحمل داشته باشد بایستی درد مردم را حس کند و آنها را بفهمد. وقتی معترضین بفهمند گوش شنوا برای شنیدن حرفهای آنها هست و مشکل آنها درک و لمس میشود، حتماً آرام میشوند!
من در آن زمان میدانستم ممکن است بین کارگران افراد سیاسی تحریککننده هم باشند٬ اما درعین حال میدانستم وقتی نیرویی عصبانی است نباید عصبانیت آنها را به اوج برسانم باید هرطور شده با حوصله اول او را آرام کنم تا حرف همدیگر را بفهمیم.
ما در منطقهای زندگی میکنیم که به اندازه کافی مصیبت و بحران وجود دارد. یک سمت ما عراق٬ سمتی دیگر افغانستان٬ کمی آن سوتر سوریه است. در تمام این کشورها بحران جدی وجود دارد از طرفی هم میدانیم که اسرائیل و آمریکا با کمک عربستان سعودی از هیچ توطئهای علیه کشور ما رویگردان نیستند و از هر فرصتی سوءاستفاده خواهند کرد.
پس بایستی با دقت بیشتر عمل نمود تا بحران کنترل شود. باید این بار عقلانی رفتار کرد! با خشونت و انگ زدن به همه آنها میتوان بر آتش فقط سرپوش گذاشت!
امروز میزان اطلاعاتی که در اختیار مردم قرار میگیرد٬ غیرقابل باور است. همین امروز راننده تاکسی به من میگفت چرا بودجه مدارس علمیه از بودجه محیطزیست کشور بیشتر است؟ من روزی ۱۲ ساعت در این هوای آلوده رانندگی میکنم، این بودجه چرا صرف محیطزیست نمیشود؟!
وقتی فهم مردم در این سطح است٬ نمیتوان پاسخ قانعکننده به او داده نشود.
او حق دارد حرف بزند٬ اعتراض کند و حق دارد بگوید چرا من باید هوای آلوده استنشاق کنم و شما فکری برای حل این بحران نمیکنید؟
به باور برخی از اصلاحطلبان مردم به تحریک برخی از جریانات سیاسی و منتقد دولت به خیابانها آمدند و اعتراض کردند. چقدر این گزاره را قبول میکنید؟
این ادعا را قبول ندارم. در شهرهایی کوچک مثل ایذه و تویسرکان، قهدریجان و … چه کسانی میتوانند این مردم را تحریک کنند؟ شهرهای بزرگ به هر حال دانشگاه دارد یا احزاب فعال هستند.
اما در شهرهای کوچک عموم مردم سیاسی نیستند٬ بلکه دلیل خشم فروخورده تمامی این سالهاست که تلنبار شده است.
حالا چه کار میشود کرد؟ به نظر من باید اجازه تجمع مردم را در مکانهای خاصی داد. و به افرادی که مردم ممکن است حرفهایشان را گوش کنند میدان داده شود تا با مردم صحبت کنند. باید به مردم اطمینان کرد این مردم نزدیک ۴۰ سال روز ۲۲ بهمن راهپیمایی میکنند، نزدیک به ۶۰% آنها در تمامی انتخابات حضور پیدا کردند این مردم همانهایی هستند که آن روز گفته میشد مردم قهرمان ایران! اینها همان مردمی هستند که تمامی این سالها رئیسجمهور و نماینده مجلس انتخاب کردند، پس امروز این ارکان نظام هستند که بایستی پاسخ آنها را بدهند و حرف آنها را با حوصله گوش کنند.
راه برونرفت از این بحران نه خشونت و نه اتهام و انگ زدن است. باید درک کنیم تمامی آمارهایی که در طول دهها سال گذشته مکررا از تریبونهای مختلف از جمله خود حکومت عنوان شدند٬ اکنون نتیجه همانها به صورت عینی دیده میشود.
فکر میکنم خوب است ارکان نظام مجدداً ۱۷ جلدی که سازمان مدیریت برنامهریزی قبل از برنامه چهارم برای مسئولین کشور فرستاد٬ را مرور کنند. ببینید در آن ۱۷ جلد چه مسائلی پیشبینی شده است؟ در آن ۱۷ جلد عنوان شده بود که اگر متوسط رشد اقتصادی کمتر از ۵ درصد باشد٬ بحرانهای گریبانگیر جامعه در زمینه اجتماعی و اقتصادی فراگیر میشود. رشد متوسط اقتصادی تمامی این سالها بگفته وزیر اقتصاد دولت یازدهم نصف رقم فوق بوده است!
شاید این شاخصها برای مردم عادی معنا نداشته باشد اما باید برای مسئولین معنادار باشد. مردم عادی مسئول نیستند، به همین دلیل هم آن گزارشها را برای مسئولین فرستادند و هشدار دادند اگر رشد اقتصادی پایین بیاید٬ جامعه مشکلات بسیار جدی پیدا میکند!
اکنون این رشد پایین آمده و منفی شده است. آقای روحانی میگوید امسال رشد ۶ درصدی داشتیم که قابلقبول است اما این رشد باید دیده و لمس شود. وقتی سالهای زیاد رشد اقتصادی کاهش پیدا کرده و اکنون ۶% شده است ولی مدیران کشور که میدانند این رشدها در کوتاهمدت بر زندگی مردم تاثیر ندارد! مگر اینکه راهحلهای بهتری پیدا شود، چرا بودجه خیلی از جاهای غیر مفید قطع نمیشود تا به بودجه عمرانی اضافه گردد!
پس از نظر شما بهتر است افراد مقبول و مورد اعتماد مردم از هر دو طیف برای تجمع مردم در مکان مشخصی درخواست مجوز کنند؟
باید اجازه جمع شدن به مردم را داد تا در محوطههای مشخصی مطالبات خود را بگویند، ممکن است فریاد بزنند، شعار بدهند، اگر تحمل شود بعد به حرفها گوش میدهند!
معاون سیاسی وزارت کشور و چند استاندار گفتهاند در صورت درخواست مجوز٬ این درخواست را با دیده مثبت ارزیابی میکنند. چرا کسی پیشقدم نمیشود؟
باید دقت شود که قبلاً هرکسی این کار را انجام داده و پیشقدم شده با دیده منفی به او نگاه کردهاند. وقتی کسی پیشقدم شده، و بعد تندروها به او انگ بزنند٬ افراد با چه اعتمادی پیشقدم شوند و با مردم حرف بزند؟
بدیهی است اگر امروز فردی که بین مردم محبوبیت دارد٬ مردم هم با او حرف خواهند زد٬ در این صورت حتی ممکن است مردم به همان شخصیت یا افراد دیگر هم تندی کنند. آنجا باید تحمل داشت.
به هرحال صدای مردم را با حوصله باید شنید ممکن است داد بزنند حتی ممکن است توهین هم بکنند، نباید انتظار داشت که آنها بیایند و از اول منطقی حرف بزنند.
نباید برای مقابله با هو کردن و داد زدن مردم از نیروی امنیتی استفاده کرد، باید طوری عمل کرد که مردم بفهمند مسئولین با حوصله به حرفهایشان گوش میدهند.
اما اگر ببیند وقتی میخواهند حرف بزنند و از مشکلاتشان بگویند٬ ماموران از آنها فیلم میگیرند یا صدایشان را ضبط میکنند و ممکن است برایشان مشکلی درست کنند٬ مردم بیاعتمادتر میشوند!
بایستی با عقلانیت با این مسائل برخورد کرد. نباید تجربههای خشونتبار کشورهای دیگر را تکرار کنیم. راهحل مساله بگیروببند نیست، گفتگو و تحمل نمودن مردم است.
هیچ فردی، خشونت و تخریب اموال عمومی از طرف مردم را قبول ندارد و این کار مذموم است.
و بدیهی است که بعضی از افراد ممکن است فریب هم خورده باشند ولی بایستی با این موضوع هم مستند برخورد کرد، نمیتوان با حدس و گمان منفی با آنها مقابله نمود و بدون مستندات آنها را محکوم کرد!
در اینجا نقش نمایندگان مجلس تعیینکننده است
۱- به زندانهای کشور بروند و از نزدیک و با واقعبینی مساله را پیگیری نمایند و از مردم استمالت نمایند.
۲- بایستی از شفافیت بودجه استفاده نمایند و به این مسئله پاسخ دهند که این حرف رئیسجمهور که از بودجه ۲۶۰ هزار میلیارد تومانی فقط ۱۶۰ هزار میلیارد تومان در اختیار دولت است یعنی چه؟!
چرا بودجه کشور چنین سرانجامی دارد؟ چرا این همه بنیاد و موسسه و مراکز آموزشی که تعداد آنها سالبهسال بیشتر شده و امروز به دهها مورد رسیدهاند از بودجه کشور بایستی تغذیه شود؟! اینها مقدمه ایجاد رانت و فساد نیستند؟
جالب است بدانید٬ یکی از این موسسات در سال ۸۴ معادل ۳۵۰ میلیون تومان کمک دریافت میکرد٬ سال ۸۵ یکباره شد ۳٫۵ میلیارد تومان! در سال ۹۰ معادل ۸ میلیارد تومان و حالا ۲۸ میلیارد تومان! این کمکهای هنگفت نجومی برای مردم چه رهاوردی داشته است؟!
آنها که به هیچکس پاسخگو نیستند و دستاوردی هم برای مردم ندارند٬ چرا از این بودجه محدود کشور، بایستی استفاده کنند؟ با آن پولها سهم پروژههای عمرانی اضافه شود که بتوان طرحهای نیمهتمام را به اتمام رساند و اشتغال ایجاد کرد!
اینها را حل کنید و به مردم بگویید، نتیجه آن را همه خواهند دید!
جامعه نو