جهانبگلو در این مقاله چنین نوشته است:
در جهانی به سرعت در حال تغییر زندگی می كنیم. جهان بسیار بی ثبات و متزلزل. حتی می توان گفت كه امروز جهان به سوی بحران پیش می رود.
مردم كشورهای مختلف نظم نوین جهانی را پذیرا نیستند، معتقدند معیارهایی تحمیل شده بر آنان یكسره نقض تنوع فرهنگی در جهان است. تكثیر و تنوع فرهنگی از جمله خصوصیات سده 21 است. تنوع فرهنگی عنصری است شكننده كه باید با نهایت دقت با آنها مواجه شد. جهان امروز نیازمند همزیستی سازگار میان گروههای متفاوت است. حال پرسش این است كه چگونه می توانیم از نظر سیاسی پس از تنوع فرهنگی برآئیم؟ و بعد درآینده نزدیك كدام اصول اخلاقی خواهد توانست روابط بین المللی را رهنمود گردد و دیگر این كه چگونه می توان ارزشهای گوناگون ماخوذ از فرهنگهای گوناگون را بنیاد نهاد كه جوابگوی مجموعه ای از قواعد و ضوابط باشد كه همه ما را در برگیرد نه این كه " برخورد تمدنها " را برپا سازد؟ همه این پرسشها نهایتا" به یك پرسش اشاره دارد : معماری جهانی نوین فارغ از شكل تحمیلی آن چگونه خواهد بود؟ آیا رشد دموكراسی فارغ از سلطه «نظم نوین جهانی» امكان پذیر خواهد بود؟ دور از موقعیت نوید بخش بشریت پس از پایان جنگ سرد در حیطه سیاست خارجی امریكا؟
باید در نظر داشت همچنان كه جامعه جهانی مشكل می گیرد، ارزشها و معیارها نیز از اهمیت بیشتری برخوردار می گردند. اصول اخلاقی و ارزشها، و بسط دادن گفت و گوی میان فرهنگی قطعه های مهمی در معمای جهانی ما خواهند بود. شكی نیست كه فرهنگ جهانی تساهل و مدارا، تفاهم و گفت و گو یگانه شیوه ای است كه تضادهای اجتماعی و سیاسی این عصر را التیام می بخشد و امنیت جهانی را تضمین خواهد كرد. مهمترین مسئله امنیت است، اما بدست نخواهد آمد مگر آن كه جست و جوی امنیت با حركت به سوی دموكراسی همگام گردد. مردم این روزگار بیش از گذشته با مفاهیم آزادی، عدالت و برابری آشنا هستند. ولی باید پرسید كه چگونه می توان حركت به سوی دموكراسی را از برقراری امریكایی در جهان جدا ساخت و مستقلا" به آن دست یافت؟ مطرح ساختن حمله به عراق به منظور برقراری دموكراسی بزرگترین عامل مشكل آفرین در طرح مسئله دموكراسی در حال حاضر است. این ادعا كه قدرتی خارجی می تواند برای ملت های دیگر دموكراسی صادر كند خود نمایانگر این واقعیت است كه در وسوسه بنا ساختن امپراتوری نوین ایجاد ستونهای اخلاقی و مراجع جهانی قاطع برای اداره این امر تا چه حد اهمیت دارد. این گونه نگرش در بردارنده طرز فكری است كه امپراتوری سازی و روند امریكایی شدن جهان عرضه دموكراسی را كلا نامربوط می سازد.
روشن است كه این گونه برنامه ها به انقیاد كشیدن دولتها و فرهنگهاست به دست قدرتمندان سیاسی و نظامی دولتهای دیگر - و نه دموكراسی. اما درباره دموكراسی در این سوی جهان : بركسی پوشیده نیست كه مردم خاور میانه طالب دموكراسی و آزادی هستند - اما در حالی كه خواهان دموكراسی اند - به هر مفهومی كه در ذهن دارند - بسیار نیز طالب امنیت فرهنگی خوداند. وضعیت كنونی عراق آنان را به هراس انداخته است، هراس از این وضعیت بیش از نگرانی از غیبت دموكراسی است. اشكال در درك نادرست دولت كنونی امریكا از تكثر فرهنگی در خاورمیانه است در تعریف مفهوم دموكراسی بر مبنای رهیافت استحاله شده برنا لوئیس.
او مسلمانان را «بیماران» خوانده است كه دنیا باید بدون اتلاف وقت در یك " طرح بزرگ " با تزریق دوز بالایی از دموكراسی آنها را مداوا كند. ایده گسترش دموكراسی در خاورمیانه بزرگ بخشی از همان " طرح بزرگ " است كه نمونه آن را در اشغال عراق دیده ایم. با این همه مباحثه پیرامون خاورمیانه بار دیگر نشان داد كه دموكراسی قبل از هر چیز امری ملی و مقدم بر همه به عوامل داخلی بستگی دارد.
باید گفت كه واژه كلیدی برای ورود به روند برقراری دموكراسی در هر كشور «كنش مسئولانه روزانه» است. شهروندی دموكراتیك قضیه مسئولیت هاست و تعهدات مدنی، نه تحمیل و زور و اجبار. آنان كه از اشاعه خشونت در خاور میانه حمایت می كنند باید بدانند كه زبان " تحمیل دموكراتیك " دیگر كارساز نیست. مردم خاورمیانه زیر بار اشغال نخواهند رفت، آن هم به نام دموكراسی.
هشدار جی. اف. كندی را در 1961 به خاطر بیاورید كه خطاب به امریكائیان گفت: «دنیای آینده امریكایی تحمیلی نخواهد بود. یا صلح برای همه است یا نبود صلح برای همه ". بد نیست این نقل قول به نو محافظه كاران كنونی یادآوری شود : به كسانی كه فكر می كنند و موقعیت خود را خودشان تعیین كنند». اینجا قضیه خوش بینی و بد بینی مطرح نیست. مسئله تمرین خود جوش در مقابل روند امری تحمیلی كه صرفا امریكایی است. صلاح در این است كه محتوای نیكوكارانه و صلح دوستانه اراسموس را مد نظر داشته باشیم كه به وضوح بر این امر تاكید نهاد كه : جنگ بی وقفه جنگ بر پا می كند. انتقام لجام گسیخته انتقام در پی دارد. اما مهر فراوان مهر و محبت فراوان به بار می آورد. الطاف به وفور لطف های دیگری را باز می گرداند و آن كس فروتنانه شریف جلوه می كند كه همواره حقوق دیگران را مقدم بر خود شمارد.