آفتابنیوز : مهسا تقدمی با یک متر و نود و پنج سانتیمتر قد، بلند قامتترین دختر و همچنین یکی از بهترین بازیکنهای تیم بسکتبال بانوان ایران است، اما این فقط یک طرف ماجراست. تقدمی در این گزارش از مصائب قد بلندی میگوید که سالها پیش باعث شد افسردگی بگیرد و حتی تصمیم گرفت ترک تحصیل یا مهاجرت کند. اما تقدمی در برابر همه این مشکلات ایستاد و این روزها برای حل مشکلات افرادی مثل خودش قدم بر میدارد، افرادی که به خاطر شکل ظاهریشان از جامعه گریزانند.
30 سال پیش در شهر مشهد به دنیا آمد. وقتی پدر و مادرش دیدند قد دخترشان بسرعت رشد میکند زیاد نگران نشدند. آنها زمانی به فکر درمان رشد قد دختر خود افتادند که قامت او میانگین اندازه قدی را میان دختران همسن و سالش رد کرده بود.
مهسا تقدمی تنها عضو خانوادهاش است که قامتی یک متر و نود و پنج سانتیمتری دارد.
برادرش 185 سانتیمتر و خواهرش نیز 170 سانتیمتر قد دارد.
او خیلی وقت است که به خاطر روبهرو نشدن با نگاههای متعجب مردم بدون ماشین در خیابانها تردد نمیکند. اگر روزی مجبور شود از مترو استفاده کند خودش را برای نگاه خیره برخیها آماده میکند. او میگوید: مشکل من فقط تردد نیست، بلکه بارها پیش آمده است به خاطر خندههای تمسخرآمیز فروشندهها از کالایی که انتخاب کرده بودم گذشتم و بدون اینکه چیزی را که دوست داشتم بخرم با ناراحتی از مغازه یا بوتیک بیرون آمدم. به خاطر همین رفتارها که هر روز ناراحتکنندهتر هم میشود گاهی اوقات به فکر مهاجرت از مشهد به تهران یا حتی خارج از کشور افتادم. مردم ما یک میانگین قدی خاصی دارند به همین خاطر قدبلند من همیشه برایشان عجیب و غریب بود و این تعجب باعث میشد مسخره شوم و حرفهای کنایهآمیزی بشنوم. به همین خاطر همیشه به خودم میگویم شاید اگر در کشوری دیگر زندگی میکردم کمتر در دوران نوجوانی درگیر مشکلات و قضاوتهای دیگران میشدم. البته باید بگویم همیشه همه چیز برای ما آدمهای خاص تیره و کدر نیست. من بارها از طرف مردم خوب و مهربان انرژیهای مثبت زیادی گرفتم. یک روز سوار مترو شده بودم که یک خانم بسختی خودش را نزدیک من رساند و گفت خوش به حالت که چنین قدی داری.
یکی از خندهدارترین حرفهایی که این دختر جوان تاکنون شنیده این است که با این قد و قامت هرگز شوهر پیدا نمیکند: «من بارها از دوست و آشنا شنیدم که با این قد همسری مناسب پیدا نخواهی کرد، در حالی که این مساله تا امروز برای من زیاد مهم نبوده است، اما انگار برای دیگران این موضوع مهمتر از خود من است.»
فقط 9 سال داشتم
فیلم زندگیاش را برمیگرداند به سالها پیش. همه چیز تا قبل از ورود به مدرسه خوب بود، اما به محض ورود به مدرسه او متوجه شد با بقیه دختران فرق دارد: من فقط 9سال داشتم که متوجه شدم از لحاظ ظاهری با همه فرق دارم. دخترها در آن سنین خیلی حساس هستند. کافی است از طرف اعضای گروه دوستان یا کسانی که با آنها هر روز معاشرت دارند مسخره شوند یا در کوچه و خیابان طعنه و کنایه بشنوند آن وقت است که اعتماد به نفسشان کم میشود و از همه چیز بدشان میآید حتی از قد خودشان. من با تمام وجودم این احساسات بد را لمس کردم. خیلی از همکلاسیهایم فکر میکردند من چند سالی از آنها بزرگتر هستم و این موضوع را اصلا دوست نداشتم. فکرش را کنید مجبور باشید هر روز چند بار به سوال «تو چند سال مردود شدی؟» پاسخ دهید. خب معلوم است کلافه میشوید.
درمان فایدهای نداشت
از کلاس درس میگوید و از آخرین نیمکت که همیشه در دوران مدرسه به نام او ثبت شده بود: «در آن دوران همیشه میگفتند نیمکت آخر کلاس جای دانشآموزان تنبل و مردودی است. من اهل شیطنت کردن نبودم و همیشه درسهایم را خوب میخواندم و نمرات بالایی هم میگرفتم حتی تجدید هم نشده بودم، اما باید روی نیمکت آخر کلاس مینشستم چون قدم باعث میشد شاگردان دیگر نتوانند تختهسیاه را ببینند. بارها به خاطر همین موضوع گریه کردم و مشکلاتم را به مادرم گفتم چون من خانواده قدبلندی داشتم. در ابتدا والدینم زیاد این موضوع را جدی نگرفتند تا اینکه نه ساله شدم. آن زمان بود که کاملا نگرانی را میشد در چهره مادر و پدر دید.»
همین نگرانیها باعث شد او و والدینش سالها به دنبال دوا و درمان برای بلندی قدش باشند. او حتی بارها در یک روز به مطب چند پزشک میرفت و معاینه میشد، اما هیچکدام از دکترها موفق نشدند با تجویز دارو جلوی رشد قد او را بگیرند. روایتش از این اتفاق شنیدنی است: «فکرش را بکنید نه ساله هستی و زیاد قدرت تشخیص خوب و بد را نداری اما میبینید که قدبلند خصوصیتی است که باید درمان شود و همچنین توسط دیگران به سخره گرفته میشود. همین مشکلات کافی است تا از مدرسه و حضور در اماکن عمومی اجتناب کنید و من این کار را کردم. من به خاطر همین برخوردها افسرده و گوشهگیر شده بودم. زمانی که در خانه بودم کسی مسخرهام نمیکرد به همین خاطر تصمیم گرفتم ترک تحصیل کنم و تا دوران دبیرستان این موضوع ادامه داشت. من دوست نداشتم به مدرسه بروم چون گاهی حتی والدین دانشآموزها به دخترانشان میگفتند که من را در جمعشان راه ندهند. من دلیل این موضوع را هیچ وقت نفهمیدم.»
یک پیشنهاد، یک وسوسه
مهسا تقدمی تا سال دوم دبیرستان با انواع و اقسام فراز و نشیبها دست و پنجه نرم کرد. او دوست داشت هر چه سریعتر دوران مدرسه تمام شود تا دیگر تحصیلاتش را ادامه ندهد، اما درست زمانی که یکسال مانده بود دیپلمش را بگیرد یکی از مربیهای ورزشی به او پیشنهاد جالبی داد.
در آن زمان ورزش در مدارس شهر مشهد اصلا به صورت تخصصی و حرفهای پیش نمیرفت: «در دوران ما ورزش بیشتر به صورت بازیهای دخترانه جلو میرفت مانند بازی وسطی. یک روز زمانی که بچهها وسطی بازی میکردند و من در گوشهای از حیاط ایستاده بودم مربی ورزش به من اشاره کرد و گفت تو با این قد بهتر است وارد رشته بسکتبال یا والیبال شوی. حرف او در ذهن من ماند، اما تا مدتی اعتماد به نفسی برای ورود به این رشته نداشتم.»
17 ساله بود که عزمش را جزم کرد تا برای یک بار که شده مسیر زندگیاش را تغییر دهد: «با خودم گفتم چرا که نه، من باید به همه ثابت کنم قد بلند همیشه هم بد نیست، از چند نفر پرسوجو کردم و در نهایت به یک باشگاه بسکتبال رفتم. مربی پرسید قد تو چقدر است؟ گفتم یک متر و 81 سانتیمتر. او گفت اشتباه میکنی تو قدبلندتر از این هستی. متر را آورد و قد من را اندازه گرفت. آن روز بود که من تازه متوجه شدم با 17 سال سن یک متر و 91 سانتیمتر قد دارم. بعد از اندازهگیری هم خودم و هم مربی و شاگردان دیگر تعجب کردیم، اما یک چیزی فرق کرده بود، من دیگر نمیخواستم به خاطر قدم خجالت بکشم، بلکه قصد داشتم از این نعمت در جهت موفقیت استفاده کنم. این تصمیم باعث شد در گروهی قرار بگیرم که بیشتر آنها قدبلند بودند. تمرینهایم شروع شد و من خیلی زود موفق شدم اولین توپ را وارد حلقه بسکتبال کنم و صدای تشویق مربی و همتیمیهایم را شنیدم. هر وقت تیم ما با یک تیم قدرتمندتر بازی داشت مربی رو به من میکرد و میگفت امیدمان تویی و باید هم امتیاز بگیری و هم با قد بلندت نگذاری کسی سمت حلقه بیاید. خیلی زود اعضای تیم از من بهعنوان یک ناجی یاد کردند و میگفتند تا مهسا را داریم میتوانیم امتیاز بگیریم.»
قدم به قدم تا موفقیت
عملکرد مهسا تقدمی در زمین بسکتبال آنقدر خوب بود که خیلی زود به تیم بسکتبال بانوان مشهد دعوت شد و بعد هم بازی در لیگ و سوپر لیگ را تجربه کرد. او حالا سالهاست برای شهر مشهد و برخی دیگر از شهرها مانند ساری بازی میکند. در کارنامه کاری خود حضور و امتیازگیری در رقابتهای چهارجانبه زیادی را ثبت کرده است.
او در حال حاضر از تیم بسکتبال بانوان بوشهر و شهرکرد پیشنهاد بازی دارد، ولی هنوز تصمیم نگرفته است که برای کدام تیم بازی کند. مهسا تقدمی بجز بازی در زمین بسکتبال، کارهای دیگری نیز انجام میدهد. او سالهاست در مدارس و باشگاههای مختلف به عنوان مربی فعالیت میکند: «در دانشگاه حسابداری خواندم چون پدرم اعتقاد داشت تربیتبدنی بازار کار ندارد. فوقدیپلمم را که گرفتم رفتم سراغ رشته مورد علاقهام و مدرک کارشناسیام را در رشته تربیت بدنی گرفتم. در همان دوران دانشگاه بود که یکی از تصمیمهای بزرگ زندگیام را گرفتم. کمک به افرادی شبیه خودم همیشه دغدغه من بود، به همین خاطر در مقطع کارشناسی ارشد باز هم تربیت بدنی خواندم، اما این بار با گرایش آسیبشناسی تا شاید بتوانم به کودکانی که بهخاطر مشکلات فیزیکی، داشتن قد کوتاه یا بلند مانند خود من منزوی و گوشهگیر میشوند، کمک کنم.»
ثریا
در ضمن فكر ميكنم تيمهاي خارجي زيادي هم باشن كه شما رو بخوان
والله من حاضرم با ايشون ازدواج كنم و خودم بدنسازم و ١٨٠ هم قدم هست و ساكن شهرستان ساري هستم اگه مايل به ازدواج باشند خوشحال ميشم.
برد و مات ما ز توست ای خوشصفات
خواهر خوبم؟ ما در دستان پرتوان خداوند فقط یه مهرهایم که اختیاری از خودمون نداریم. پس خودتون را همانطور که خدا خواسته،قبول کنید و سعی کنید استعدادهای خودتون را به منصهی ظهور برسونید. وبه جای توجه به حرف مردم،سعی در جلب رضایت خدا داشته باشید.
اونه که مهمه.بنده چیکارهست؟
انشاءالله خوشبخت بشید.
یا حق
منم دقیقا مثل شما بودم الان ۲۷ سالمهو ۱۷۶ هستم
مسخره کردن و تعنه زدن همه جا هست و کلا از زبون نمیفته.
ولی حرف دیگران برات مهم نباشه چون حرف حرف زندگی کن بابا افتخار کن قدت از همه بالا تره
من که کیف میکنم از قد خودم کسیم که مسخره میکنه خندم میگیره چون میدونم حرسش میگیره قد کوتاهی از من داره
خیلی ناراحتم خانوادم بهم میگن خیلی بلندی.....
من خواهرم دوساال از من بزرگتر ولی قدش از من کوتاه تره
و همین من را عذاب میده.
هر کس من را میببنه میگه ماشالا از خواهرت بلند تری
و من خیلی خجالت میکشم.
و همش میگم کاش میشد که قدم کوتاه میشد.
و خیلی ناراحتم و کمتر توی مجالس میرم چون میگم زشته
و قدم بلنده
ولی الان یه کم کنار اومدم.
تازه آدم برای حرف مردم زندگی نمیکنه