آفتابنیوز : برخی از اﻧﺴﺎنﻫﺎ ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺣﻞ مسئله و ﺑﺮﻃﺮف ﮐﺮدن، ﺑﻪ ﺣﺪاﻗﻞ رﺳﺎﻧﺪن و ﯾﺎ ﺗﺤﻤﻞ اﺳﺘﺮس نیستند و ﻣﻌﻤﻮﻻً از ﻣﻘﺎﺑﻠﻪﻫﺎی ﻧﺎﮐﺎرآﻣﺪ، ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر و ﻣﻀﺮی اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺮوز اﺳﺘﺮسﻫﺎی ﺑﯿﺸﺘﺮی ﻣﯽشوند ﮐﻪ اﺛﺮات آﻧﻬﺎ وﺧﯿﻢﺗﺮ و ﻋﻈﯿﻢﺗﺮ از اﺳﺘﺮس اوﻟﯿﻪ اﺳﺖ.
اﻓﺴﺮدﮔﯽ اﺧﺘﻼﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ بسیاری از اقشار مختلف ﻣﺮدم آن را در ﻃﻮل دوره ﻋﻤﺮ ﺗﺠﺮﺑﻪ میﮐﻨﻨﺪ و از طرفی روی ﮐﺎرﮐﺮدﻫﺎی ﻓﺮد اﺛﺮ ﻣﯽﮔﺬارد به طوری که اﻧﺮژی ﻓﺮد ﮐﺎﻫﺶ یافته و از اﺟﺘﻤﺎع گریزان میشود.
ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﺎت ذﻫﻨﯽ اﻓﺰاﯾﺶ و ﺳﻄﺢ ﻋﻤﻠﮑﺮد ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ، اﺣﺴﺎس ﺑﯽﮐﻔﺎﯾﺘﯽ و ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺗﻔﮑﺮ ﺧﻮدﮐﺸﯽ ﯾﺎ اﻗﺪام ﺑﻪ ﺧﻮدﮐﺸﯽ از ﺟﻤﻠﻪ اﺛﺮاﺗﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ اختلال اﻓﺴﺮدﮔﯽ روی ﻓﺮد ﻣﯽﮔﺬارد.
حمزه احمدیان، یک روانشناس کردستانی میگوید: افراد اﻓﺴﺮده ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آﯾﻨﺪه دﯾﺪ اﻧﻌﻄﺎفﭘﺬﯾﺮی ﻧﺪارﻧﺪ، اﺣﺘﻤﺎﻻً ﺑﯿﺸﺘﺮ از اﻓﺮاد ﻏﯿﺮاﻓﺴﺮده، آﯾﻨﺪه ﺧﻮد را ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺷﺎن اﺣﺘﻤﺎل دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﺗﺠﺎرب ﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﮐﻤﺘﺮ اﺳﺖ.
به گزارش ایسنا، وی میافزاید: ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ اﻓﺮاد اﻓﺴﺮده ﺑﻪ جای ﺗﻼش ﺑﺮای دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖﻫﺎی ﺑﺎ ارزش در آﯾﻨﺪه ﺗﻤﺎم ﻧﯿﺮوی ﺧﻮد را ﺻﺮف اﺟﺘﻨﺎب از ﻣﻮﻗﻌﯿﺖﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد ﻣﯽکنند.
این استاد روانشناسی، عنوان میکند: ﻧﻘﺶ دوران ﮐﻮدﮐﯽ در اﻓﺴﺮدﮔﯽ ﻣﺰﻣﻦ از اﻫﻤﯿﺖ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ؛ ﺑﻪ ﻃﻮری ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ از ﺷﮑﻞﻫﺎی اﻓﺴﺮدﮔﯽ ﻣﺰﻣﻦ، ﺑﺎ منشاء رﺷﺪی محسوب میشود.
وی ادامه میدهد: از ﻃﺮف دﯾﮕﺮ ﺗﺄﮐﯿﺪ روﯾﮑﺮد ﻃﺮﺣﻮاره درﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﻃﺮﺣﻮارهﻫﺎی ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر اوﻟﯿﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺑﺎورﻫﺎ و اﻟﮕﻮﻫﺎی ﺛﺎﺑﺘﯽ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ از دوران ﮐﻮدﮐﯽ و ﻧﻮﺟﻮاﻧﯽ ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪه و ﺗﺎ ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﯽ اداﻣﻪ مییابد.
احمدیان با اشاره به اینکه اﯾﻦ ﺑﺎورﻫﺎ در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﻘﺎوﻣﺖ زﯾﺎدی از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﻨﺪ و ﻓﺮد از ﻃﺮﯾﻖ آن ﺑﻪ دﻧﯿﺎی اﻃﺮاف ﻧﮕﺎه میکند، میافزاید: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ ﮐﻪ روﯾﮑﺮد ﺟﺪﯾﺪ ﻃﺮﺣﻮاره درﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﻃﺮﺣﻮارهﻫﺎی ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر دوران ﮐﻮدﮐﯽ و ﻧﻮﺟﻮاﻧﯽ ﺑﺘﻮاﻧﺪ در درﻣﺎن اﻓﺴﺮدﮔﯽ ﻣﺰﻣﻦ ﻣﻔﯿﺪ واﻗﻊ ﺷﻮد.
وی تشریح میکند: ﻃﺮﺣﻮاره ﺷﺨﺼﯽ، اﻟﮕﻮﻫﺎیی ناﻫﺸﯿﺎر از دﯾﺪﮔﺎه ﻓﺮد درﺑﺎره ﺧﻮد و دﯾﮕﺮان اﺳﺖ ﮐﻪ از ﺗﺠﺎرب ﺷﺨﺼﯽ ﺧﺎﻃﺮات ﺑﺎﻗﯿﻤﺎﻧﺪه دوران ﮐﻮدﮐﯽ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. اﯾﻦ ﺗﻌﺮﯾﻒ، ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ﺑﺎ ﻣﻔﻬﻮم طرﺣﻮارهﻫﺎی ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر اوﻟﯿﻪ همپوشی دارد .
این روانشناس میگوید: ﺗﺄﮐﯿﺪ ﻃﺮﺣﻮاره درﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﺑﺎورﻫﺎی ﻧﺎرﮐﺎرآﻣﺪ ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪه در دوران ﮐﻮدﮐﯽ ﺗﺎ ﺑﺰرﮔﺴﺎﻟﯽ اﺳﺖ.
وی ادامه میدهد: ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﯽ، اﻟﮕﻮﻫﺎ ﯾﺎ دروﻧﻤﺎﯾﻪﻫﺎی ﻋﻤﯿﻖ و ﻓﺮاﮔﯿﺮی از ﺧﺎﻃﺮات، ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎ و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺑﺪﻧﯽ هستند که در دوران ﮐﻮدﮐﯽ ﯾﺎ ﻧﻮﺟﻮاﻧﯽ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ، در ﺳﯿﺮ زﻧﺪﮔﯽ ﺗﺪاوم داشته و درﺑﺎره ﺧﻮد و راﺑﻄﻪ ﺑﺎ دﯾﮕﺮان ﻫﺴﺘﻨﺪ و در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﺑﻪ ﺷﺪت ناﮐﺎرآﻣﺪﻧﺪ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ رﻓﺘﺎرﻫﺎ از ﻃﺮﺣﻮارهﻫﺎ ﻧﺸﺎت ﻣﯽگیرند.
احمدیان با بیان اینکه اﻓﺴﺮدﮔﯽ از ﺗﻐﯿﯿﺮات ﻧﻈﺎم ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺎﺷﯽ ﻣﯽﺷﻮد، بیان میکند: ﻓﺮد اﻓﺴﺮده ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﺮﺧﯽ از ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺧﻮد ﺗﺠﺮﺑﻪﻫﺎ و آﯾﻨﺪهاش را ﺑﺎ دﯾﺪ «ﻣﻨﻔﯽ» ﻧﮕﺎه ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻧﮕﺮش ﻣﻨﻔﯽ در ﻫﻤﻪ اﺑﻌﺎد وﺟﻮد او ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺣﺴﺎس، ﺗﻔﮑﺮ و رﻓﺘﺎرش دﯾﺪه ﻣﯽﺷﻮد؛ ﺑﺎ ﺧﻮد ﺑﺮﺧﻮردی ﻣﻨﻔﯽ دارد، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ ﺑﻪ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻫﺪف و ﭘﯿﮕﯿﺮی آن ﺑﯽﻋﻼﻗﻪ ﻣﯽﺷﻮد و آﯾﻨﺪه را ﺗﯿﺮه و ﺗﺎر ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ و اﺣﺴﺎس ﻣﯽﮐﻨﺪ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺣﻘﯿﺮ، ﺑﯽ ارزش و از ﻟﺤﺎظ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﺼﺮی به درد ﻧﺨﻮر ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ.
این روانشناس تاکید میکند: ﺗﻔﮑﺮ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺮ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی اﻓﺴﺮدﮔﯽ، ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻧﺪوه، رﻓﺘﺎر اﻧﻔﻌﺎﻟﯽ، ﺧﻮدﺧﻮری، ﺑﯽﻧﺸﺎﻃﯽ و ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﺧﻮدﮐﺸﯽ، ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ در ﻧﺘﯿﺠﻪ داﯾﺮه ﺑﺴﺘﻪای اﯾﺠﺎد ﻣﯽﺷﻮد و ﺗﻔﮑﺮ ﻣﻨﻔﯽ، روﺣﯿﻪ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ و اﻧﮕﯿﺰهﻫﺎی ﻣﻨﻔﯽ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ را ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
وی خاطرنشان میکند: ﺑﺮای ﮐﺎﺳﺘﻦ از اﯾﻦ اﺧﺘﻼﻻت روﺣﯽ، رواﻧﯽ و رﻓﺘﺎری ﺧﺼﻮﺻﺎً در ﻧﺴﻞ آﯾﻨﺪهﺳﺎز دﻧﯿﺎی ﻧﻮ، ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻮاﻣﻞ و ﻋﻠﻞ از ﺟﻤﻠﻪ ﻃﺮحوارههای ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر اوﻟﯿﻪ را ﺷﻨﺎﺧﺖ و ﺑﺎ ﺗﺪﺑﯿﺮ و ﮐﻤﮏ از اﻫﻞ ﻓﻦ و ﻣﺘﺨﺼﺼﺎن در ﺟﻬﺖ رﻓﻊ و ﭘﯿﺸﮕﯿﺮی اﯾﻦ ﺑﯿﻤﺎری گامی ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮداﺷﺘﻪ ﺷﻮد.