در این بین محمد پروین و احسان خرسندی گزینههای اول به حساب میآمدند. این به خودی خود برای پرسپولیس یك برگ برنده محسوب میشد. دنیزلی راحتتر از هر زمان دیگری نیمكتنشینان خود را میشناخت.
نیمه اول را اگر با همین ذهنیت شروع میكردیم كه قرار است پرسپولیس به خودشناسی كاملتری نسبت به روزهای قبل برسد، مطمئناً سوژه های زیادی برای دیدن وجود داشت.
دراولین اتفاق، شیث رضایی دقایقی به عنوان دفاع میانی كنار پژمان نوری دیده شد. این یعنی گرایش مصطفی دنیزلی به آرایش دفاع خطی چهار نفره... یعنی تكرار یك اشتباه...همان غلط چیدمانی كه سیموئز هم دچارش شد. اما دنیزلی میخواست خودش چنین آرایشی را امتحان كند.
زارعی نقش دفاع راست و نیكبخت دفاع چپ را بر عهده میگرفتند. در زمان حمله این آرایش شكل دیگری میگرفت. نیكبخت جلو میرفت،پژمان دفاع چپ میشد و شیث رضایی مدافع پوششی!اساس حركت، باز هم همانی است كه بود. استفاده از عمق، دل بستن به فرارهای معدنچی و خرسندی و اولادی. به این ترتیب بادامكی هم باید به این جمع اضافه شود.
گلی كه پرسپولیس زد و 2 گلی كه طی دقایق 16 و 39 نزد نیز حاصل همین برنامه بود. ولی وقتی چشم میدوزیم و خیره میشویم، حركت تازه و متفاوتی را نمیبینیم. كاوه یك نمونه ساده است. تیمی كه زمین را میگیرد و توپ را میدهد. عمق را میبندد و فضاها را پر میكند . آن وقت نوبت دویدن است و دویدن!
مصطفی دنیزلی را با یك حرف، یك پیشنهاد و شاید هم بهتر است بگوییم یك راه جدید كه پیش از این در زمان راینر سوبل به عنوانی یكی از اصلیترین برنامهها شناخته میشد روبهرو میكنیم. در پرسپولیس نمیتوان از نیكبخت یا محمد پروین سانتر كردن خواست، چون سرزنی وجود ندارند. مهاجمان دلخواه دنیزلی و البته داشتههای پرسپولیس فنی و دریبل باز هستند.
پس چرا نباید در آستانه 18 قدم حریف از اولادی و خرسندی و معدنچی دریبل زنی درخواست نشود؟! شاید یك خطا در یك سوم دفاعی و آستانه 18 قدم و به دست آوردن ضربه ایستگاهی بتواند درد گلزنی پرسپولیس را علاج كند.یكبار دیگرنیمه اول را میبینیم.
پرسپولیس دچار فقر خودباوری شده است. حتی مقابل كاوه هم ساق یك مهاجم میلرزد، ته دلش میریزد، فكرش آشفته میشود كه اگر این توپ به تور ننشست چطور؟! نیمه اول برای مصطفی دنیزلی كه باید حالا خود باوری را به مردانش هدیه كند درسهای دیگری هم داشت. محمد پروین شاید دقیقاً همان گمشده دنیزلی باشد. پسری باهوش، با فهم فوقالعاده از فوتبال، دریبل زنی قهار كه باید كمی روی ارسالهایش كار كند... دنیزلی، محمد پروین را دید.
حساب و كتاب او درست است. رسیدن حاجیزاده و باقری میتواند شیث را به دفاع راست منتقل كند و محمد پروین را در نقش هافبك كناری نگه دارد. دنیزلی حتماً به او باور داشت كه نیمه دوم فضایی بیشتر در اختیارش قرار داد.
نیمه دوم با هجوم پرسپولیس آغاز میشود و ضد حملات گهگاهی حریفی كه باختن را باور ندارد. كاوه نشان میدهد راههای گل نخوردن مقابل پرسپولیس و تیم دنیزلی چندان هم پیچیده و دشوار نیست. اگر خیلی زود جلو نمیكشید، برای دومین بار دروازهاش باز نمیشد. كاری كه صلاححسن كرد و آب سردی را در آن فضای یخ زده بر پیكره كاوه ریخت.
احسان خرسندی دقایقی بعد تیر خلاص را زد. هر چند كه ادموند اختر نشان داد باز هم راه باز كردن دروازه پرسپولیس را بلد است. معدنچی پنالتیاش را گل كرد و حرفی درگوش اختر گفت... كاری كه ارزشهای او را تنزل میدهد. شاید اگر مربیان كاوه تیم خود را به بازی انتحاری و هجومی دعوت نمیكردند، با همان یك یا حداكثر 2 گل بازی به پایان میرسید.
دنیزلی آنچه باید میدید را دید و آنچه باید باور میكرد را باور كرد. مثل بازی با چهار دفاع خطی و البته میدان دادن و باور كردن محمد پروین و احسان خرسندی و البته شیوههای رسیدن بهتر به دروازه حریف، بازی سادهای بود شاید برای روزهای آینده.