آفتابنیوز : به برگهای تاریخ در مقطع حوادث بزرگ رجوع کنید. کمتر روشنفکر یا نخبهای است ـ اعم از دینی و غیر دینی ـکه وقوع رویدادی بزرگ به ویژه رویدادهای اجتماعی که میبایست نشانههای آن قبل از وقوع، در درون جامعه پیدا شود را پیشبینی کرده باشد. به این ترتیب در کارنامه نخبگانی که خطر کردهاند و از خطوط معوج قابل مشاهده، فال آینده این سرزمین را دیدهاند کارنامهای سرشار از خطا و ناکامی به جا ماندهاست.
بنا بر این، تحلیل رفتار عمومی باید دو ویژگی داشته باشد. اول اینکه «بعد» از وقوع یک رویداد یا انجام یک رفتار توسط مردم صورت گیرد و دوم آنکه باید توجه داشت و تاکید کرد که هر تحلیلی منحصر است به یک مقطع زمانی خاص و هیچ تضمینی برای تداوم منطقی و یا تکرار آن رفتار وجود ندارد.
با این مقدمه این نوشتار قصد دارد به یک موضوع غالبا مغفول بپردازد: چرا مردم تهران و تعدادی از کلانشهرهای کشور در انتخابات 24 آذر بیشتر به چهرههای غیر سیاسی تمایل نشان دادند تا چهرههای سیاسی.
در تهران دو نام حائز بیشترین آراء در لیست برگزیدگان شوراها، اکراه آشکاری برای عدم ورود بیپرده به حوزه سیاسی در سخن و رفتار داشته و دارند. حال آنکه آگاهان میدانند که این افراد خود چهرههایی کاملا سیاسی بوده و از روند قرار گرفتن آنها در لیست مشخص گروههای سیاسی گرفته تا تمامی مراودات روزمره آنان به امر سیاست به طور مستقیم مربوط است. با این همه آنان در گفتار و رفتار در انظار عمومی از «سیاسی انگاشته شدن» پرهیز دارند. از سویی در صدر لیست برگزیدهشدگان شورای شهر تهران نام برخی ورزشکاران به چشم میخورد که خود، نماد دوری از سیاستاند. برگزیدگان اصلاح طلب شورای تهران نیز در اظهارنظرهای آشکار با بیان اینکه «تلاش میکنیم سیاست را در شورا وارد نکنیم» به این طایفه پیوستهاند.
چرا شهرنشینان ایرانی به ویژه ساکنان پایتخت به چهرههایی که تظاهر به فاصلهگیری از عرصه سیاست میکنند اعتماد بیشتری نشان میدهند؟
در پاسخ به این پرسش میتوان سیاههای از ناکامی مردان سیاست را پرداخت. اما مقصود این نوشته نوعی دلیلیابی درون نگرانهتر است. بر همین پایه میتوان به این صورت به پرسش بالا پاسخ داد که:
1ـ سیاست، چهرهای عبوس، آشفته، بی لبخند و بیتحرک و در عین حال نه چندان صادقانه در اذهان عمومی ارائه دادهاست.
2ـ این دسته از رای دهندگان همواره از دالان سیاست وارد شدهاند به امید اینکه در انتهای این دهلیز راهی یا دستکم روزنهای به ورود یا تماشای فضای باز آزادیهای اجتماعی ـفرهنگی گشوده شود.
الف ـ سیاسی شدن در مقاطعی مانند مقطع دوم خرداد 76 درست به این دلیل که حوزه سیاست حوزه تکاپو و مشارکت بود و انتخاب برگزیده آن روز، نوید فعالیت بیشتر و نشستن عبوس زهد به وجه خمار را میداد و مژده به صحنه آمدن و میدانداری دردیکشان خوشخویی را که اتفاقا نخستین رسانهای را که به قصد نمایندگی جنبش اجتماعی تاسیس کردند و بر آن نام «اولین روزنامه جامعه مدنی» را گذاشتند این میل عمومی را درست تشخیص دادند و به راهی رفتند که راه نشاط و شادابی و فعالیت اجتماعی بود و هرچه گزارش و خبر و تحلیل بر گرده حروف سربی سوار می شود و بر پیشخوان تماشای مردم مینشست همه، پیغامی از آزادیهای اجتماعی و پویایی هنری و رونق فرهنگی داشت.
به تدریج اما عرصه سیاست، میدانداری دیگر یافت و چهرهای گرفت آمیخته با اخم و سرشار از عصبیت و عبوسی و درگیری و از همه مهمتر اندوه و جدیت اندوهگینانه و چنین بود که بدنه جنبش اجتماعی سیاست را به میدانداران این عرصه سپرد و از صحنه غایب شد.
ب ـ در ایران برای جریان یافتن انرژی و نیروی انباشته اجتماعی مجراهای زیادی گشوده نیست. در جوامع دیگر شهروندی که روز تعطیل در خانه به سر میبرد، تعداد زیادی گزینه برای گذران اوقات خود دارد. از تفریح تا امور جدی. در ایران اما شهروندان در روز تعطیل انتخابهای بسیاری ندارند که از این معدود، یکی و مهتمرین آنها این است که پای صندوقهای رای بروند. سیاست در ایران نام نخستین تالار هر راهرویی است که هرکه به هر کجا که قصد رفتن دارد باید از آن بگذرد.
به این ترتیب (موقتا و بنا بر رفتار این مقطع زمانی مردم ایران) باید نتیجه گرفت که افکار عمومی وقتی دوباره به سوی صحنه سیاسی جلب خواهد شد و برای آن دست و پا خواهد شکست که از این تالار صدای شادمانی و تکاپو و تلاش و فعالیت و «اکت» سیاسی شنیده شود.
این پیامی است هم به آنها که هستند و هم به آنها که میآیند تا اگر سودای اقبال عمومی را دارند لبخند را از گوشه لب برندارند و «وقار قالبی و غم زده» خود را بشکنند و برای زنده کردن فضای سیاسی فقط و فقط به تزریق نشاط به بدنه اجتماعی بیاندیشند. آن روز است که دیگر هیچکس ـ مانند امروز ـ به «سیاسی نبودن» افتخار نمی کند.