آفتابنیوز : بابک صدرنوری - جشن سده بزرگترين جشن آتش و يكي از كهنترين آيينهاي گروهي و اشتراكي مردم ايران زمين است. در ميان عناصر چهارگانه (آتش- آب- خاك- باد) آتش از ديرباز در ميان آرياييان اعتبار ديگري داشته است. در باور ايرانيان آتش فرزند اهورامزدا و سپندارمذ (= زمين) است از اين رو ايرانيان باستان آن را هميشه فروزان داشته و جلوه اهورا ميدانستند. شعلهاش نماد فروغ ازلي و آتشكدههاي هميشه روشن، هستيبخش زندگيشان بود. در ستايش و بزرگداشت آتش به هر شيوه و راهي اقدام ميكردند. در اوستا سرودههاي ستايش آميز دربارة آتش و خورشيد در شمار نمازهاي معمول و مهم آمده است. آتش ميان همه تيرهها و اقوام آريايي از احترام و ستايش ويژه برخوردار بود و امروزه اثرات آن در همه اديان و مذاهب و سنن قومي و جشنهاي ويژة مردم سراسر زمین آشکار است. از ديدگاههاي مختلف پيدايش جشن سده قابل بررسي است:
سده واژهاي فارسي است در پهلوي به اشكال سَت (sat) یا سَتَگ (satag ) و یا سَزَك (Sadhag ) بوده است. در فارسي ميانه و فارسي باستان و اوستا واژه سَتَ Sata به معني سد يا عدد سد ميباشد. چنانكه در فارسي سَدَه به معني قرن به كار ميرود. در ايران باستان سال را به دو فصل تقسيم ميكردند، تابستان بزرگ = هَمَه hama كه هفت ماه بود ( از آغاز فروردين تا پايان مهرماه ) و زمستان بزرگ = زَيَنَه Zayana كه از اول آبان شروع و در پايان اسفند به انتها ميرسيد.
گويند چون سد روز از زمستان بزرگ سپري ميشد «آبان ـ آذر ـ دي و 10 روز از بهمن» در ايران در روز دهم بهمن جشن سده برپا ميگشت. اوج شدت سرما كه از كردار اهريمن است، در اين روز قرار دارد. پس همگان در دشت و صحرا گرد آمده و تلي بزرگ از خار و خاشاك و هيزم فراهم كرده و با فرا رسيدن شب ميافروختند و معتقد بودند كه اين جلوهگاه و فروغ اهورايي، بازماندههاي سرما را نابود ميسازد. از ويژگيهاي جشن سده تعاون و همكاري مردم بود. گردآوري هيزم و خار و خاشاك كرداري درست به حساب ميآمد و هر كس به اندازة توانايياش هيزم و چوب گرد ميآورد. اين همدلي و نيروي همگاني باعث نابودي و ضعف اهريمن ميگشت. ابوريحان بيروني در كتاب التفهيم ياد كرده است «و اما سبب نامش چنان است كه از آن (=جشن سده) تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب» يعني بيست روز از بهمن و سي روز از اسفند كه پنجاه شبانهروز و يك سدهگاه است.
از ديدگاه اسطورهشناسي پيدايش آتش به هوشنگ شاه از شاهان پيشدادي ايران زمين منسوب ميشود. فردوسي در داستانی پرمعني دو عمل اساسي و متضاد از جهت فكري ايرانيان را به روشني تصوير كرده است. مار سياه مظهر مرگ و نيستي و جلوهگاه اهريمن است و پيدايش آتش كه فروغ ايزدي و هديهاي اهورايي است. هوشنگ در هنگام شكار با گروهي همراه بود، مار سياه بزرگي بر سر راه ميبيند. سنگي با شدت به سويش پرتاب ميكند در اثر اصابت سنگ بر سنگ جرقه ميجهد و خار و خاشاك اطراف آن به آتش كشيده ميشود مار ميگريزد و شاه و همراهان به گرد آتش به جشن و سرور پرداخته و از خاموش شدن آن جلوگيري ميكنند.
آنگاه آن جشن را سده نام نهاده و هر سال به پاس حرمت آتش و يادگار آن برپايش ميكنند. در اين داستان لطيف و پرمعني، به نظر ميآيد كه روشني و آتش والاترين مظهر وجود و هستي و عمق دانش و خرد و كمال است و هر جايي كه به وجود آيد خرد و سلامت فراگير ميگردد. به همين جهت ايرانيان در دعاهاي خود و سرود آتش مرتب تكرار ميكنند «افروخته باد آتش» . شادي و شادماني و روشني از خواستهاي خداوند و تاريكي و سوگ و اندوه از مظاهر اهريمن است و تنها با آتش و نور ميتوان به مبارزه با اهريمن جهل و ناداني پرداخت.
اما از منظر انگيزههاي داستاني همچون بسياري از حوادث بزرگ تاريخ داستاني ما جشن سده به كيومرث و فريدون و جمشيد منسوب شده است. كيومرث «انسان اول» چون شمار فرزندانش به سد رسيد جشن ساخت و آن را سده نام نهاد.
و در كتاب گرديزي آمده است: چون فرزندان مَشَيه و مشيانه «نخستين زوج بشري» به سه رسيدند جشن ساخته آن را سده ناميدند.
اما دليل ديگر براي برپايي جشن سده داستاني است مربوط به فريدون و پيكارش با ضحاك.
ارمائيل وزير ضحاك مردي پاك سرشت بود. دژخیمیان ضحاک هر روز دو مرد را گرفتار کرده تا از مغزشان براي ضحاك و مارهاي شانهاش غذا بسازند. ارمائيل براي جلوگيري از كشتن مردم هر روز يكي از دو تن را رها ساخته و در كوه دماوند پناه ميداد. چون فريدون بر ضحاك چيره گشت اين مردم به سد تن رسيدند. ارمائيل نزد فريدون رفت اما فريدون به او روي خوش نشان نداد و او را شريك ضحاك دانست. ارمائیل واقعيت را بيان كرد و براي اثبات گفتههايش براي پناهندگان دماوند پيغام فرستاد. شب هنگام هر يك جداگانه آتش افروخته و آن شب يك سد شعله آتش دماوند را فروزان كرد و فریدون به راستي ماجرا آگاه گشت.
ضحاك در دماوند به بند كشيده ميشود و زنده نگهداشتن آتش در دماوند هميشه او را دربند نگه ميدارد.
در روايتي ديگر بنا بر باور ايرانيان باستان ، خورشيد در شب يلدا متولد ميشود. به همين مناسبت ايرانيان روز دهم بهمنماه «سده» را كه اين نوزاد چهل روزه ميشود جشن ميگيرند، چنانكه آنان روز دهم دي ماه يعني دهمين روز تولد خورشيد نيز جشنی كم و بيش مشابه با سده داشتهاند. ميدانيم كه در ميان ايرانيان رسم بوده كه براي نوزاد ده روزه و چهل روزه جشن ميگيرند و هنوز هم در بسياري از شهرهاي ايران اين رسم ادامه دارد.
جشن سده از جمله آیین های رسمی ایران باستان نبود و در اوستا و نوشته های پهلوی نیز ذکری از آن نرفته است اما می توان باور نمود که خود آیینی بس کهن بوده است.
پيش از اسلام اگرچه فردوسي آن را به هوشنگ و ابوريحان بيروني به فريدون نسبت ميدهد اما رسمي شدن جشن سده به زمان اردشير بابكان برميگردد. ولي به طور كلي در هيچ يك از اسناد تاريخي به چگونگي آن اشاره نشده است.
بعد از اسلام مورخاني چون بيروني و بيهقي و گرديزي و مسكويه از شيوة جشن در دوران پادشاهي غزنويان و سلجوقيان و خوارزمشاهیان و آل زيار تا دوران مغول بسيار نوشتهاند.
مرد آويچ از امیران زياري بود و به فرهنگ ايراني بسيار باورمند. اندیشه رهایی از تسلط اعراب و تشکیل ایران واحد همیشه با او همراه بود. نخست بار در ايران نو جشن سده را باشكوه بسيار در اصفهان برپا داشت اما در يكي از جشنها با تحریک خلیفه عباسی و اختلافنظر و درگيري با عدهاي از سران لشكر خود چهار روز بعد از پايان جشن توسط آنها به قتل رسيد.
سلطان محمود غزنوي نيز جشن سده را برگزار كرده و در شكوه آن نقل است كه فروغ آتش سده از دو فرسخي ديده ميشد. در مراسم جشن سده علاوه بر آتش افروزيهاي عظيم، برپايي مجالس سرور و شادماني چون هميشه با نوای ساز و آواز ایرانی همراه بوده و مردم با صورتكهايي بر چهره به شادماني ميپرداختند.
در زمينه برگزاري جشن اخبار عموماً مربوط به دربار شاهان است و از آيينهاي عامه مردم گزارشي نمانده است.
اما در دوران كنوني جشن سده یا سدهسوزي به صورت پراكنده در بعضي شهرها و روستاهاي ایران در دهم بهمن برگزار ميشود. در گیلان - مازندران ـ لرستان ـ سيستان و... كشاورزان و روستائيان و چوپانها نزديك غروب به روي پشتبامها ـ دامنة كوه يا كنار كشتزارها آتش ميافروزند و بنا بر سنتي ديرين پيرامون آن گرد ميآيند.
پس از ساعت ها که شعله ها فروکش می کند مردم به ویژه جوان ترها از روی بوته های آتش می پرند. در آخرین ساعات پایانی جشن که آتش به خاکستر می نشیند کشاورزان مقداری از خاکستر سده را به نشانه پایان گرفتن سرمای زمستان به کشتزارهای خود می برند.
در باور ايرانيان تقدس خورشيد و آتش با نيروي حياتبخش آن در ارتباط است. آتش نماد باروري است. اين گونه از انديشه باروري را در عمل پراكندن خاكستر بر خاك يا زمين زراعي در مييابيم از آنجا كه خاكستر نماد رستاخيز است، خواست رويش دوباره غلات و گياهان در اين عمل دور از ذهن نيست.
از آداب دیگر جشن سده، چون نوروز و مهرگان ساختن قصيده و اشعاري بوده كه در نشستن و بار عام شاهان و بزرگان به وسيله شاعران در توصيف و بزرگداشت جشن سروده ميشده است. در آثاري چون شاهنامه جشن سده در رابطه با تقدس آتش است اما رسوم كهن را نيز به اشاره در خود دارد.
در داستان كشف آتش توسط هوشنگ:
يكي جشن كرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده كرد
در پادشاهي لهراسب :
به هر برزني جاي جشن سده همه گِـــرد بر گِرد آتشكده
در پادشاهي هما :
به جايي كه دانست آتشكده است وگر زند و اِستا و جشن سده است
در وصيت دارابه اسكندر:
نگهدارد اين فال و جشن سده همان فرّ نوروز و آتشكده
در نبرد اردشير و اردوان:
برآورد بر چشمه آتشكده بر او تازه شد مهر و جشن سده
و در زادن هرمزد شاپور:
به ديبا بياراست آتشكده هم ايوان نوروز و كاخ سده
از پي تهنيت روز نو آمد بر شاه سدة فرخ روز دهم بهمنماه - فرخي
سده آمد كه ترا مژده دهد از نوروز مژده بپذير و بده خلعت كارش بطراز - فرخي
سده جشن ملوك نامدار است زا فريدون و از جم يادگار است - عنصري
سده بهر نويد فصل بهار باز عهد استوار خواهد كرد - سنايي
آن شب كه شب سده بود در كويت آتش دل من باد و چليپا مویت - خاقاني
چون ديدمش كه عيد سده داشت چون مغان آتش زلاله برگ و چليپا ز عنبرش - خاقاني
تو خود همه ساله سدة خوش داري تا زلف چليپا و رخ آتش داري - خاقاني
آن رسم كز او مانده بجاويد بپا داشت و آن جشن كه آن را سده خوانند بياراست - اديبالممالك
فرخنده كرد خسرو مشرق به فر تو نوروز فرخ و سده و مهرگان خويش - اميرمعزي
فرخنده باد بر تو سده تا چنين سده ماهي هزار جشن بگزاري و بگذري فرخي
به نوروز جمشيد و جشن سده كه نو گشتي آيين آتشكده - نظامي
شب سده است بيا اي چراغ رودنواز از آتش مي، غم را بسوز و چنگ نواز - مختاري
آتش جشن سده، آتش مهر وطن است کاندرین ملک نخواهد که شب تار بود - دبیرسیاقی
در گذشته جشن سده در گسترة پهناوري از آسیاي كوچك (آناتولي) تا استان سينكيانگ چين يعني سرتاسر ايران بزرگ در بين همة مردمان ، فارغ از هر قوميت يا گرايش ديني رواج داشته و به مانند نوروز در روايتهاي مکتوب تاريخي به آن اشاره شده است.
جشن سده هيچگاه با هيچ يك از اقوام يا اديان باستان ارتباط نداشته و همواره جشني ملي و برگرفته از شرايط اقليمي و رويدادهاي كيهاني بوده است. خوشبختانه در دوران معاصر اين مراسم در ميان ايرانيان آزاده با هر مذهب و عقيدهاي به ويژه همميهنان زرتشتي رواج دارد.
جشن سده ميان زرتشتيان كرمان از حدود يك سد سال پيش تاكنون برگزار ميشود. اينك حدود 50 سال است كه در محلي به نام باغچة بداغآباد جشن سده باشكوه برپا ميگردد. مقارن با غروب آفتاب، موبدان با لباس ويژه سپيد لاله به دست و زمزمهكنان با سرود آتش نيايش، گِرد پشته هيمه سه بار ميگردند و آنگاه با آتشي كه در لالهها ميسوزد از اطراف آتش ميافروزند و تا هنگامي كه آتش خاموش شود به جشن و پايكوبي ميپردازند.
خانوادههايي كه به محل عمومي جشن نميروند بر بام خانهها آتش افروخته و آن را سدهسوزي ميگويند و معتقدند كه از اين شب به بعد شدت سرما كاهش يافته و هوا رو به گرمي ميرود و اين نشانهاي از پيروزي اهورا بر اهريمن ميباشد.
و در پایان نیایشی اوستایی:
درود و ستایش به تو ای آتش اهورامزدا. می ستاییم این روشنی پاک و درخشان را ، اینک که به ما آشکاری ، توان و نیرویمان بخشای تا بهترین اندیشه و گفتار و کردار را داشته باشیم ، یاریمان ده که با بدی و زشتی و دروغ پیکار کنیم، روان ما را پالوده و پاک گردان از بدی و راه بی فرجام تا شایسته پرستش اهورای بزرگ باشیم.
مراجع:
1 – جشن های آتش – هاشم رضی
2- زرتشت در گاتاها – هاشم رضی
3 – تاریخ نوروز – عبدالعظیم رضایی
4 – نوروزنامه – رضا مرادی غیاث آبادی
5 – شاهنامه – فردوسی
6 – آیین زرتشت – مری بویس
7- فرهنگ ایرانی – هاشم رضی
8-آیین مغان – هاشم رضی
9-گاهشماری و جشن های ایران باستان – هاشم رضی
10-نیایش های اوستایی – هاشم رضی