آفتابنیوز : دکتر بابک صدرنوری - در اساطیر ایران باستان «اهورامزدا» شش تن از ایزدان نامیرای خود را که «امشاسپندان» نامیده میشوند میآفریند. آنان از ذات خود اهورامزدا هستند. صفاتشان تجلییی از کلیه صفاتی است که اهورامزدا خود، به کمال دارد. آنان، از یاران بسیار نزدیک اهورامزدا و در کنار او هستند و در آفرینش و در رستاخیز به عنوان مشاوران و همکاران او به شمار میروند و نگاهداری و حمایت پدیدههای مادّی را برعهده دارند و از اندیشه و گفتار و کردار نیک هرمزی برخوردارند.
زرتشت از امشاسپندان به عنوان هفت وجود یا جلوهی خدا سخن میگوید که بنابر ارادهی او آفریده شدهاند. اهورامزدا، در بالا و راس این «نامیرایان مقدس» قرار دارد که با شش امشاسپند دیگر که عبارتند از: «بهمن»، «اردیبهشت» و «شهریور» که نرینهاند و در سوی راست، «سپندارمذ»، «خرداد» و «امرداد» که مادینهاند و در سوی چپ اهورا مزدا مینشینند. اینان با هم «هفت امشاسپندان» نامیده میشوند.
امشاسپندان به چه معنی است:«امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است. امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند. در هیچ جای گاتها به واژهی امشاسپند بر نمیخوریم ولی از همهی آنها کراراً به صورت مجردات و صفات اهورامزدا یاد شدهاست. این از خصایص دین زرتشتی است که هر یک از صفات خداوند، یکی از ایزدان نگهبان جنس بشر است (دانشنامهی مزدیسنا، ص123). این واژه به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بیمرگ یا نامیرایان فزونیبخش است که از دو جز اَمِشَه به معنی جاودانی و بیمرگ و سپنته به معنی پاک و مقدس و فزونیبخش تشکیل شده است. در زبان اوستایی نام آنها بصورت امِشَه سپِنتَه آمده است. متون پهلوی نام آنها را امشاسپندان ثبت کرده است.
«امشاسپندان شش فروزهی اهورامزدا هستند که هر کدام دارای مفهومی است که بخشی از عظمت خداوند یکتا را به آدمی میشناسانند و با شناخت و پیروی از این مفاهیم و ایزدان میتوان اهورا مزدا را درک کرد. همچنین گفته شده است به شش ایزد (فرشته)+ اهورا مزدا(خدا) گفته میشود» (لغتنامهی دهخدا، امشاسپند)
مطابق باورهای مذهبی زرتشتی، امشاسپندان، خداوند را در زمین برای گسترش صلح و عدالت یاری میکنند و هر کدام مسئولیت محافظت از چیزی را بر عهده دارند.
شش امشاسپندان عبارتاند از:
1. وهمن یا وهومن یا بهمن که نرینه است: به معنی اندیشه نیک که موکل بر چارپایان سودمند است و هماورد اصلی او اکومن میباشد.
2. وهیشته یا (اردیبهشت) که نرینه است: به معنی بهترین راستی. زیباترین امشاسپند و پاسبان راستی و حقیقت و پشتیبان آتش است. هماورد اصلی او ایندرا میباشد.
3. خشتره وییریه (شهریور) که نرینه است: به معنی شهریاری نیک که پشتیبان فلزات است و رقیب اهریمنی او نیز ساوول است.
4. سپنته آرمیتی (سپندارمذ) که مادینه است: به معنی فروتنی و اخلاص که نگاهبان زمین است و هماورد او ناگهیس است.
5. قرار دارد. هیوروتات (خرداد) که مادینه است: به معنی رسایی و کمال پشتیبان آب بوده و در برابر دیوی به نام تریز.
6. امرتات (امرداد) که مادینه است: به معنی بیمرگی و جاودانگی موکل بر گیاهان بوده و رقیب او زریز است.
لازم به ذکر است که در برخی از ادبیات دینی، امشاسپندان در جهان مادی دارای نقشی به عنوان نگهبان شش گروه از آفریدههای جهان هستند: وهمن نگهبان جانوران سودمند، اشه وهیشه نگهبان آتش، خشتره وییریه نگهبان فلزات، سپنته آرمیتی نگهبان زمین، هیوروتات نگهبان آب، امرتات نگهبان گیاهان است.
همچنین یک روز از هر ماه و یکی از ماههای سال به نام آنها نامیده میشود.
بهمن (وهمن): روز دوم- ماه یازدهم. اردیبهشت: روز سوم- ماه دوم. شهریور: روز چهارم- ماه ششم. سپنته آرمیئتی (سپندارمذ= اسفند): روز پنجم- ماه دوازدهم. خرداد: روز ششم- ماه سوم. مرداد: روز هفتم- ماه پنجم.
امشاسپندان که واسطی بین خالق و مخلوق هستند راهبر نیکوکاران به بهشت نیز بشمار میآیند. ویژگی امشاسپندان به گونهای است که به مجردات معنوی و اخلاقی دلالت داده شده و گاهی مفهومی انتزاعی را در بر میگیرند. گاهی در تفسیرهای جدید دینی امشاسپندان را صفات اهورامزدا دانستهاند. در عقاید امروزی زرتشتیان، امشاسپندان مفهوم اساطیری خود را ندارند و تنها بعنوان صفات و فروزههای اهورامزدا نامشان یاد میشود. «همهی ایزدان بزرگ که پیش از زرتشت معبودان این مردم بوده پس از روزگار او نیز همچنان بر جای مانده و با گذشت زمان در مزدا پرستی زرتشتی راه یافتهاند.» (هاشم رضی، نشر سخن، چاپ اول 1382، ص85)
در دین زرتشتی که بیانگر عرصهای از نبرد اهورا و اهریمن است در برابر امشاسپندان که فروزههای نیک خدا بشمار میروند ردیفی از دیوان نیز وجود دارد که صفات انگره مینو بوده و به جنگ علیه امشاسپندان و کلیهی مخلوقات آفرینش خدایی میپردازند. اهریمن که خالق شر است خلقت زیان بار دارد و گروهی از دیوهای کماره را برای برابری مقابل امشاسپندان از وجود خود صادر میکند. این دیوها که صفات اهریمن هستند وظیفهی مقابله با تمامی آفرینش اهورایی را دارند. پایینتر از دیوهای کماره گروهی دیگر از دیوان نیز وجود دارند که برابر ایزدان دیگر میایستند.
این نامها که در آئین کهن ایران پیش از زرتشت هرکدام نام خدایی جداگانه بودهاند توسط زرتشت به عنوان صفات خدا معرفی شدند. درواقع زرتشت برای بیان صفات اهورامزدا نام امشاسپندان که نامی آشنا برای جامعه آن زمان بود را بکار برد. بهر حال پس از زرتشت که امشاسپندان را تنها به عنوان نیروهای خدا معرفی کرده و در متون متأخر این فروزهها تا حدی شخصیت ویژه گرفته و حالتی اسطورهایتر به خود گرفتند.
هر چند عنوان امشاسپند ممکن است برای هریک از ایزدان آفریدهﻯ اهورهﻣزدا هم بهﻛار رود، ولی این عنوان اختصاصاً برای شش ایزد بزرگ بهﻛار میﺭود و از مینوان کهتر با عنوان ایزد یاد میﺷود. آموزهﻯ شش نامیرای فزونیبخش در تعالیم زردشت جایگاهی اساسی دارد و از پیامدهای روحانی و اخلاقی گستردهﺍی برخوردار است؛ چه، این موجودات مظهر صفات خود اهورهﻣزدایند و به نوبهﻯ خویش میﺗوانند این صفات را به مردمان بخشند. این موضوع که صفات الهی را جدا کنند و سپس آنﻫا را به منزلهﻯ موجوداتی مستقل فراخوانند و بپرستند، از ویژگیﻫای دین ایرانی پیش از زردشت بوده است. از اینﺭو، از پیش، قالبی قدیمی وجود داشت که زردشت آموزهﻫای تازهﺍش را در آن ریخت. وی شش امشاسپند را به منزلهﻯ نزدیکان اهورامزدا در نظر آورد.
همانﮔونه که ذکر شد تعداد اصلی امشاسپندان شش است، در حالیکه معمولاً از هفت امشاسپند سخن به میان میﺁید. این اختلاف از آنجا ناشی میﺷود که در متنﻫای متاخر، ایزد سروش را یکی از امشاسپندان به حساب میﺁورند و تعداد آنﻫا را به هفت میﺭسانند. گروهی نیز خود اورمزد را به عنوان هفتمین امشاسپند در راس آنﻫا قرار میﺩهند و برخی معتقد به آفرینش سپندمینو به عنوان نخستین امشاسپند هستند.
سپندارمذروز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپندارمذ» یا «اسپندارمد» نام دارد.
این واژه که در اوستایی «سْپِنْتَه آرمَئیتی (Spenta-Ârmaiti)» میباشد و نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپنته (Spenta)» یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرمئیتی (Ârmaiti)» به مانک فروتنی و بردباری تشکیل شده است و مانک این دو با هم فروتنی ِپاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت (SpandÂrmat) » و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است. امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است.
جشن «سپندارمذگان» یا «اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام «مرد گیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران» (= هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی بکار رفته است.
سپندارمذ یکی از امشاسپندان جاودانی مادینه است. او مظهر پاکی، فروتنی، محبت، عشق، خلوص، فروتنی و پارسایی اهورامزدا است و در عالم مادی نگهبانی زمین و زنان نیک با اوست. «بیدمشک» گل مخصوص سپنتا آرمیتی است.
«ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است که ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند. در این روز مردان به همسران خود هدیه میدادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی مینشاندند و از آنان اطاعت میکردند و به آنان هدیه میدادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدتها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار میشد همواره این آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد میگردید» (پچواک آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، اکبر دانا سرشت، ص263).
و هاشم رضی میگوید: «این جشن را با نامهای جشن برزیگران هم نامیدهاند. در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی بهخصوص برگزار میشده است. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه میخریدند و از آنان قدردانی میکردند. امروزه نیز بیشترین جنبهی مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته- چنانکه ابوریحان روایت کردهاست- عوام کارهای دیگری هم میکردند چون آیینهای جادویی برای دورکردن خرفستران. اما ابوریحان این آیینها را تازه و نااصیل خوانده است» (گاهشماری و جشنهای ایران باستان، هاشم رضی، نشر فروردین، 1382، ص 687).
«اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کردهاند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی امروز بعضی زرتشتیان آنرا در روز اسفند (سپندارمذ- پنجمین روز) از ماه اسفند (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشماری خورشیدی امروزین برگزار میکنند. اما موبد کورش نیکنام برگزاری جشنها با استفاده از گاهشماریهای سنتی با ماههای ۳۰ روزه را بیتوجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی در جشنها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماههای ۳۱ روزه را یادآور شده است» (بازنگری و هماهنگی در گاهشماری زرتشتی، موبد کورش نیکنام). «هماکنون بعضی از زرتشتیان ایران، روز سپندارمذ (پنجم) از ماه سپندارمذ (اسفند) را روز ۲۹ بهمن و روز جشن سپندارمذگان میدانند که نادرست است چرا که جشنها و فاصلههای میان آنان در نوشتههای کهن ایرانی دارای تعریف و اندازههای مشخصی است که به مانند دانههای یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنان، موجب گسست همه این رشته خواهد شد. این پیوستگی چنانکه در منابع ایرانی آمده به این شکل است که جشن سده پس از ۴۰ روز از شب یلدا یا چله، و پس از ۱۰۰ روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از ۲۵ روز از جشن اسپندگان است» (نوروزنامه، رضا مرادی غیاثآبادی، نشر نوید شیراز، چاپ اول 138، ص109).
سپندارمذ نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان برای گرامیداشت زنان نیکوکار برگزار میگردد. ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر مینامیدند.
سپند ارمذگان جشن زمین و گرامیداشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز گرامی، زنان به شوهرانشان هدیه میدادند و مردان نیز زنان و دخترانشان را بر تخت شاهی مینشاندند به آنها محبت میکردند و هدیه میدادند. آنها را از کار در خانه معاف میکردند و از آنان فرمان میبردند.
زمین و برکات آن نزد ایرانیان کشاورز همیشه جایگاهی والا داشته است. به طوری که در هفت سین برکات زمین را، روییدنیها را گلچین میکردند و بر سفره میگذاشتند. زمین نماد عشق، زن، محبت، برکت، خلوص، پارسایی و قدرت خالق یکتاست که محبت خویش را به صورت روییدنیها در زمین متجلی میکند. سپندارمذ از ریشه "سپنتارمئی تی” نماد "جاودانی مونث” و مظهر محبت خلوص و پارسایی در عالم ماده و نگهداری از زنان نیک کردار است. "مئی تی” به معنی اندیشیدن، محبت، خلوص، فروتنی و در جایی، پارسایی و پرهیزگاری است. "سپنت” به معنی مقدس و "ارم” به معنی درست، مناسب و بایسته که در مجموع، سپنتارمئی تی را تشکیل میدهد.
سپندارمذ مظهر محبت و بردباری و تواضع اهورامزداست و در جهان جسمانی، ایزد بانوی موکل زمین و به همین دلیل، مونث و نماد زنان است.
سپندارمذ موظف است همواره زمین را خرم و آباد و بارور نگه دارد. هر که به کشت و کار بپردازد و خاکی را آباد کند خشنودی سپندارمذ را فراهم کرده است. کلیه خشنودی آسایش روی زمین به دست اوست. مانند خود زمین شکیبا و بردبار است و به ویژه مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است. دیو ناخشنود و خیرهسر "ترومئیتی” دشمن سپندارمذ است.
از دیگر ویژگیهای این جشن پوشیدن لباس نو و کاشتن درخت است. هنوز هم این روز بین زرتشتیان محترم است و آنها به زنان و دختران خود و یا کسانی که دوستشان دارند هدیه میدهند و مانند بسیاری از مراسم ایرانی دور هم جمع میشوند، از میهمانان با تنقلات پذیرایی میکنند و ساعاتی را شادی و محبت به یکدیگر میگذرانند.
«معمولاً آرمئیتی را به معنای «فروتنی و آرامی» میدانند، اما این معنا درست به نظر نمیرسد و بسیاری از پژوهشگران آنرا نمیپذیرند. ل. مولتون در Early Zoroasrianism آنرا در اصل «آرا ماتا» به معنای «مادر زمین» میداند که با واژه سانسکریت و ودایی «اَرامتی» به معنای «زمین» نزدیکی دارد. در «گاتها»ی زرتشت (سرود ۴۵، بند۴)، این واژه در معنای زمین و با توصیف «دختر اهورامزدا» (دوگِدَر) آمده است. همان واژهای که زرتشت برای دخترش «پوروچیستا» هم بکار گرفته است (ترجمههای بارتولومه، دارمستتر و پورداود). همچنین در ترجمهی سانسکریت «نریوسنگ» از همان بند اوستا، آرمئیتی به معنای زمین برگردان شده و در متن پهلوی «زند وهومن یسن» نیز به همین ترتیب بکار رفته است. این نام در زبان و فرهنگ ارمنیان ایرانی نیز تداول دارد. آنان سپندارمذ را بگونهی «سپندارمت» میشناسند و او را «ایزدبانوی باروری» میدانند.
بنابراین، «آرمئیتی» به تنهایی و یا به شکل «سپنته آرمئیتی» در آغاز، نام یا پاژنام «زمین» و به ویژه «زمین بارور» و یا «مادر زمین» بوده و بعدها به فرشته یا ایزد پشتیبان زمین اطلاق میشود و پس از آن به پیکر یکی از امشاسپندان یا یاران اهورامزدا در میآید (همان، ص109).
«از آنجا که در باورهای کهن، زمین را نیز مانند زنان، بارور، زاینده و پرورشدهنده میدانستهاند و همهی موجودات بر پهنهی او و در پناه و آغوش او پروریده میشدهاند، جنسیت او را نیز «مادینه» فرض میکردهاند و از همین خاستگاه است که عبارتهای زیبا و دلانگیز «مام میهن» و «سرزمین مادری» بوجود آمده و فراگیر شده است. پیشینیان ما، همانگونه که زمین را زن یا مادر میدانستهاند، آسمان را نیز مرد یا پدر بشمار میآوردهاند و ترکیبهای «مادرزمین» و «پدرآسمان» از همین جا برخاستهاند. بیگمان آنان شباهتها و پیوندهایی بین زن و مرد از یک سو، با زمین و آسمان، و بارندگی و رویش گیاهان، از سوی دیگر احساس میکردهاند. همچنین این را نیز میدانیم که در باورهای ایرانی، نسل بشر یا نخستین زن و مرد جهان، به نام «مشی و مشیانه» از ریشه دوگانهی گیاهی به نام «مهرگیاه» در دل زمین بوجود آمده و آفریده شدهاند و در واقع زمین یا سپندارمذ، مادر نسل بشری دانسته میشده است» (همان، ص110).
«کارکردهای آرمئیتی یا سپندارمذ در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است. در «گاتها»ی زرتشت، هجده بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرامشبخشی به کشتزاران، چراگاهها و جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک، و برای یاری به دخترش «پوروچیستا» در گزینش شوی خویش، به یاری فرا میخواند. در اساطیر ایرانی، او بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیروکمانی برای آرش کمانگیر را به منوچهرشاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندان خود، فراخناکتر کند. متن پهلوی «صد در بندهش» او را یاریرسان نویسندگان، به عنوان پدیدآورندگان فکر و اندیشه میداند. پلوتارک نقل میکند که اردشیر دوم- پادشاه هخامنشی- بهبودی همسرش آتوسا را از سپندارمذ طلب میکند و او به یاری آنان میشتابد. سراسر اوستا و به ویژه «فروردین یشت» و یسنای ۳۸، آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است» (همان، ص 112).
«نامگذاری آخرین ماه فصل زمستان بنام اسفند یا سپندارمذ نیز از همین ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. چرا که در همین ماه، نخستین جوانهها از خاک سربرمیزند و زایش دوباره زمین را نوید میدهد. از همین رو، مردمان ایرانی این ماه و به ویژه روز پنجم آن که با نام ماه همانند است (یعنی اسفندروز از اسفندماه یا سپندارمذروز از سپندارمذماه) را روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان میدانستهاند و در این روز، مردان آیینهایی برای همسران خود برگزار میکرده و هدیههایی به او میدادهاند که متأسفانه آگاهی بیشتری از این مراسم در دست نیست. همچنین بخاطر آغاز فصل رویش و زراعت، از این روز با نام «جشن برزگران» که خود همیاران سپندارمذ در سبزاندن و باروری زمین هستند، یاد شده است. در گاتهای زرتشت نیز بارها نام برزگران (وَرِزیئَـنت) با آرمئیتی (زمین) در کنار یکدیگر آمدهاند.
منابع موجود نشان میدهد که جشن اسفندگان، مانند بسیاری از دیگر جشنها و آیینهای ایرانی در انحصار هیچیک از اقوام یا ادیان ایرانی نیست و به تمامی از پدیدههای طبیعت و روابط انسانی برگرفته شده و متعلق به همگی مردمان ایرانی با هر گرایش قومی یا دینی است.
امروزه تا آنجا که این نگارنده آگاهی دارد، این جشن هنوز هم با نام «اسفندی» در بسیاری از نواحی مرکزی ایران، همچون اقلید، کاشان و محلات برگزار میشود و زنان در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز میپزند که بنام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده میشود. این آیین در روستاهای پیرامون کاشان، همچون نَـشَـلج، اِستَرک و نیاسر، در نخستین روز اسفندماه برگزار میشود. مری بویس (در تاریخ کیش زرتشتی، جلد یکم) گزارش میکند که تا مدتی پیش در روز اسفندگان، زرتشتیان کرمان به صحرا میرفته و تعداد بیشماری از حشرات و پرندگانی که از نظر آنان آسیبرسان دانسته میشدهاند را میکشتهاند.
جشن اسفندگان، یادمانی بسیار کهن از اسطورههای زایش و باروری است. با توجه به منابع موجود دانسته میشود که اسفندگان در ایران باستان، نه روز زن به مفهوم مطلق و امروزی آن، بلکه روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است» (همان، ص 113).
«در مکتوبهای پهلوی اهورامزدا به شکل یک شاه نموده میشود که بر تخت نشسته و با همسرش سپندارمذ دست در گردن داشته و پسران و دخترانش پیرامون وی قرار دارند .کار اصلی سپندارمذ برانگیختن مهر نسبت به خداوند و ایجاد پرهیزگاری و پارسایی و فروتنی در فرد است» (آیین مغان، هاشم رضی، نشر سخن، چاپ اول 1382، ص153 و 215).
«همچنین در داستان زندگی زرتشت آمده است که پس از زاده شدن زرتشت یکی از کرپنها بر آن شد تا از موقعیت سود برده و نوزاد را بکشد پس سپندارمذ و اردویسور و فروهران به نگهبانی از زرتشت مامور میشوند» (همان، ص322).
«استاد ابراهیم پورداود در سال ۱۳۴۱ خورشیدی، روز پنجم اسفند و جشن اسفندگان را به عنوان «روز پرستار» پیشنهاد داد که پذیرفته شد و در تقویم رسمی نیز ثبت گردید. پورداوود در این مورد نوشته بود: "در میان جشنهای بزرگ ایران باستان، سپندارمذگان جشنی است در پنجمین روز از اسفندماه. همین روز شایسته و برازنده است که جشن پرستاران میهن ما باشد.» (مجموعه مقالات، آناهیتا، ابراهیم پورداود، دانشگاه تهران 1342، ص165).
استاد جلیل دوستخواه با نقل نظر شادروان استاد ابراهیم پورداوود مینویسد:
در چندین دهه پیش از این، به پیشنهاد استاد ِزندهیادم «ابراهیم پورداوود»، روز پنجم اسفند به عنوان روز پرستار شناخته شده بود و به طور رسمی برگزار میشد و در این روز، برای ارجگزاری خدمت ارزندهی پرستاران، آیینهایی به اجرا درمیآمد که در آنها با پیشکش شاخههای گل بیدمشک (گل ویژهی امشاسْپَند بانو اسپندارمذ در اسطورههای کهن)، پرستاران میهنمان را مینواختند.
بدونشک، یکی از دلایلی که در بیشتر اسطورههای جهان «زمین» مادینه تلقی شده و ایزد آن «زن» بوده است همین همبستگی «زن» به «زمین» میباشد. از جمله در اسطورههای ایران باستان که «سپندارمد»، بانو ایزد زمین نامیده شده است.
از مهمترین و بزرگترین کارهای سپندارمذ در اساطیر باستانی ایران، نگاهداری و پاسداری از زمین است. او، که خود به وجودآورنده و زایندهی آفریدگان هرمزیست آنان را در بطن خویش [زمین] نگاه میدارد و پرورش میدهد و پس از گذشتن دوران زندگی آنان و کامل شدنشان دوباره به سوی خویش باز میگرداند.
از دیگر کارهای بسیار مهم و با ارزش سپندارمذ پذیرفتن و نگاهداری «زَر» از تخمهی کیومرث است که سبب به وجود آمدن اولین زوج انسان به صورت شاخهی ریواسی بهم پیچیده از زمین میشود.
«روزپنجم اسپند به نامگانی زمین جای دارد که زن= مادر نمایهی آن شمار میشد. جشنی هم بسته با جمشید و فریدون و هم نهاد با ایزد بانو آناهیتا و زن= زمین که هر دو زاینده و بار آورند و بیش از اینها برخاسته از آیین جهانگیر میتره= مهر است. شاید بهتر باشد سپندارمذ را روز زن بنامیم روزی که مردان= پدران و برادران و همسران به زنان هدایایی ارمغان میکردند و از این راه سپاسداری خود را از سویی و مهرشان را از سویی دیگر به زنان نزدیک خویش نشان میدادند و چه نیکوست اگر به کوشش ایرانیان پاکنژاد این رسم دیرسال باری دیگر در خانوادههای ایرانی بر پا شده و روز سپندارمذ را به نام روز سپاسداری از بانوان بنامیم و به آنان گل بید مشگ ارمغان شود.» (مهره مهر، پوران فرخزاد، نشر نگاه، 1386، ص 546 و 547).
و در پایان، نیایشی اوستایی: «میستاییم این زمین را، میستاییم آن آسمان را، میستاییم روانهای مردان پیرو راستی را، میستاییم روانهای زنان پیرو راستی را، در هر سرزمینی که زاده شده باشند. مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیدهاند میکوشند و خواهند کوشید.» (نیایشهای اوستایی، برگردان هاشم رضی، تهران، 1348، فروردین یشت، بند 153 و 154).
دیگر مراجع:
1. جشنهای آتش، هاشم رضی، نشر بهجت، چاپ دوم 1383.
2. جشنهای آب، هاشم رضی، نشر بهجت، چاپ چهارم 1385.
2. زرتشت در گاتاها، هاشم رضی، نشر سخن، چاپ اول 1382.
3. فرهنگ ایرانی، هاشم رضی، نشر بهجت، چاپ اول 1391.
4. تاریخ نوروز، عبدالعظیم رضایی، نشر در، چاپ دوم 1380.
5. فلسفه زرتشت، دکترفرهنگ مهر، نشرجامی، چاپ هفتم، 1387.
6. آیین زرتشت، مری بویس، نشر نگاه، چاپ اول 1386.
7. زبان فرهنگ اسطوره، ژاله آموزگار، نشر معین، چاپ اول 1386.