کد خبر: ۵۶۳۷۰۱
تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۳۹۷ - ۲۲:۳۳

یلدا در قلمرو شعر و ادب پارسی

هزاران سال پیش، دستیابی ایرانیان به گاه شماری خورشیدی و آگاهی از آنکه اولین شب زمستان بلندترین شب سال است آنان را بر آن داشت تا به انتظار طلوع خورشید و سپیده دم بنشینند و از پس شبی سیاه، شاهد دمیدن دوباره خورشید باشند.
آفتاب‌‌نیوز :
دکتر بابک صدرنوری از نویسندگان جایگاه یلدا در قلمرو شعر و ادب پارسی نوشت: 

ای سایه سحر خیزان دلواپس خورشیدند                        زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم

یکم: هزاران سال پیش، دستیابی ایرانیان به گاه شماری خورشیدی و آگاهی از آنکه اولین شب زمستان بلندترین شب سال است آنان را بر آن داشت تا به انتظار طلوع خورشید و سپیده دم بنشینند و از پس شبی سیاه، شاهد دمیدن دوباره خورشید باشند.

خورشید ایزد مهر و دوستی که تاریخ ستایش آن به سال ها قبل از ظهور زرتشت بر می گردد همواره نزد ایرانیان گرامی بود. با ظهور زرتشت، باورهای " مهر دینی" با آئین اهورایی ادغام شد. خورشید از ایزدان اهورایی قرار گرفت و در کنار اهورا مزدا به نبرد دائمی با اهریمن پرداخت.

دوم : یلدا واژه سریانی "زبان باستان مردم کلده و آشور" است به معنی زاده شدن پارسی و ایرانیان باستان اعتقاد داشتند مهر یا خورشید از دوشیزه باکره ای بنام آناهیتا در این شب زاده شد. به همین دلیل این شب را جشن گرفته و سده های متمادی ان را گرامی داشتند.

سوم: ایرانیان تا تماشای طلوع خورشید بیدارند. آنان از ایزد مهر طلب برکت کرده و آرزو دارند تا زمستان به خوشی پایان یابد. پرتو روشنایی آتش، فرصت تباهی و دروغ را از اهریمن گرفته است. 
میوه هایی به رنگ خورشید چون انار و به و سیب و هندوانه سفره را تزئین کرده اند. سفره مخصوص شب یلدا "میزد" گسترده شده و میوه های تر و خشک و آجیل مخصوص لرک بر آن قرار دارند. ایرانیان چون همیشه تیرگی اهریمنی دیرپای شب یلدا را به صبح روشن "اورمزد روز" می رسانند.

چهارم: آیین های ملی ایرانیان با شعر و ادب پارسی آمیخته و کنایات شیرین و تشبیهات و استعارات دل انگیز آن همواره جاودانگی خود را حفظ نموده است. استعاره در لغت به معنای عاریه خواستن لغتی به جای لغتی دیگر است. در اصطلاح فارسی بکار بردن واژه ای است به جای واژه دیگر به علت شباهت یا وجود قرینه – شاعر در تشبیه ادعای همانند دو پدیده را دارد، اما در استعاره ادعای یکسانی آن دو را. این دو ویژگی استعاره  را هنری تر و خیال انگیزتر از تشبیه می کند. اما تشبیه در علم بیان مانند کردن چیزی است به چیز دیگر. تشبیه ماننگی مبتنی بر کذب است یا با اغراق، یعنی دو چیز را که به یکدیگر شبیه نیستند یا لااقل شباهتی آشکار ندارند، به هم مانند کنیم. در تشبیه شاعر یا نویسنده شباهتی را ادعا و برقرار می کند و کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح ادب پارسی ترکیب یا جمله ای است که مراد گوینده معنای ظاهری آن نباشد. بنابراین کنایه ذکر مطلبی و دریافت مطلب دیگر است. در استعاره به دلیل وجود قرینه در کلام بکار گرفتن معنای ظاهری عبارت جایز نیست ولی در کنایه خواست شاعر معنای باطنی عبارت است اما معنای ظاهری هم قابل پذیرش است. 

پنجم: "شب یلدا" در بسیاری از دست نوشته های ایرانی الهام بخش بوده و به عنوان آرایه ای ادبی بکار رفته است. 1- بسیاری از سخنوران بلندی گیسوی یار را به شب یلدا مانند کرده اند: 
روز رویش چون بر انداخت نقاب از سر زلف / گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست – سعدی 
2 – اما ادیبانی دیگر دوران فراق و دوری از معشوق را طولانی و جانفرسا چون شب یلدا دانسته اند.
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست / شب فراق تو هر شب که هست یلداییست – سعدی 
3 – در متون ادب و شعر پارسی گاهی شب یلدا استعاره ای است از دوران جور و ستم و دوران جدال روشنایی و ظلمت که البته در پس آن چون همیشه پیروزی اهورا بر اهریمن قرار گرفته است . 
صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جوی  بو که بر آید – حافظ 

ششم : واضح ترین خطی که سیمای حافظ را از قیافه سایر متفکرین ایرانی متمایز می کند، آزادی فکر است " بزرگترین امتیاز بشری " حافظ  در عصری می زیسته که ریا و تزویر و بی ایمانی جامعه را فرا گرفته بود. اشعار حافظ سراسر مبارزه با عوام فریبی – تعصب و خرافات است. در این میان گیر و دارهایی برای رسیدن به قدرت از سوی صاحبان دنیا صورت می گیرد و اخلاق به منتهای درجه انحطاط و آشفتگی می رسد در این میان حافظ با صفای باطن پاکیزه از تعصبات جاهلانه در افق ایران طالع می شود. اندیشه حافظ بسیار فراتر از جامعه خود است . این اندیشه بیزاری و نفرت و حتی طرد از جامعه را برای او به همراه دارد . حافظ در بسیاری موارد به خود سانسوری دست زده است و شاید بی دلیل نیست که اشعارش پس از مرگ او جمع آوری و عرضه گردیده است. در دوران حکومت امیر مبارزالدین که با عوام فریبی و در چهره یک محتسب جلب رضایت ارباب ریا و سالوس را به همراه دارد، حافظ از رنج نداشتن همفکر و هم نفس منزوی می گردد. هر چند با روی کار آمدن شاه شجاع هنر دوست حافظ روحیه خود را باز می یابد اما دیری نمی پاید که غرور بزرگ و فکر کوچک این حاکم بار دیگر حافظ را دل خسته و پریشان می کند . حافظ در مدت زیادی از عمر خویش به مخفی نمودن و یا حتی معدوم نمودن اشعار خود پرداخته تا از دست زاهدان ریاکار در امان باشد.

اما در مورد غزل " برسر آنم که گر ز دست برآید " با توجه به ابیات و معنای آن می توان دریافت که حافظ پس از رانده شدن شاه شجاع از شیراز و تسلط شاه محمود این غزل را سروده است. حافظ در بیت سوم این غزل "  صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جوی  بو که بر آید" دوستی و هم نشینی با حاکمان ظالم را به فرو رفتن در تاریکی شب یلدا و یا به سختی و درازی آن تشبیه می کند اما به خود می گوید که امید به خورشید و روشنایی ما را در گذر از تاریکی یاری می کند. ترس از شاه محمود و اطرافیانش و محدودیت های شدید آزادی عقیده حافظ را مجبور می کند ابیاتی از این غزل را حذف نماید. بیت مشهوری که اکنون دردیوان انجوی شیرازی است بسیاری از ادیبان متعلق به حافظ و این غزل می دانند.

" بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر / بار دگر روزگار چون شکر آید" 

توجه به معنای ابیات غزل نشان می دهد که حافظ همواره در انتظار تغییر و فرا رسیدن روزگاری نو بوده است. 

هفتم: در پایان گزیده ای از ابیاتی که شاعران ایران زمین در آن از "شب یلدا " الهام گرفته اند تقدیم می گردد:
روز روشن ببرم چون شب یلدا تاریک / آب شیرین به مذاقم چون می تلخ حرام – ادیب الممالک فراهانی 
رویت ز جنت آیه ای مویت ز شب پیرایه ای / بر صبح رویت سایه ای از شام یلدا ریخته  - ادیب الممالک فراهانی 
اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع / با شب یلدا در آویزم چو شمع – اقبال لاهوری 
کس نداند غم خسرو مگر آن کس که مباد / بی چراغی بود اندر شب یلدا مانده – امیر خسرو دهلوی 
بر رخ تو کآفت جان من است / از شب یلدا سپه آورده ای – امیر خسرو دهلوی 
چون هوا را تیره گرداند غبار لشکرش / روز روشن بر ممادی چون شب یلدا بود – امیر معزی 
دور است کاروان سحر زاینجا / شمعی بباید این شب یلدا را – پروین اعتصامی 
ای خوش آن آتش رخشنده کز آینه صبح / می برد شعله آن رنگ شب یلدا را –  جامی   

گر آن کیخسرو ایران و تور است / چرا بیژن شد اندر چاه یلدا – خاقانی شروانی 
آری که آفتاب مجرد به یک شعاع / بیخ کواکب شب یلدا برافکند – خاقانی شروانی 
در زرد و سرخ شام و شفق بده ام کنون / تن را به عودی شب یلدا برآورم  - خاقانی شروانی 
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی / پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد – خواجوی کرمانی 
مهره مهر چو از حلقه مینا بنمود/ ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود – خواجوی کرمانی 
هنوز با همه دردم امید درمان است / که آخری بود آخر شبان یلدا را – سعدی 
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود – سعدی 
بر ای ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد / که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم – سعدی 
شب یلدا است هر تاری ز مویت وین عجب کاری / که من روزی نمی بینم ، خود این شب های یلدا را – سلمان ساوجی 

هر چه داری در دل از مکر و رموز / پیش ما یلدا بود مانند روز – شیخ بهایی
آه ما رعنا تر است از آه ماتم دیده گان / آنچنان کز جمله شب ها شب یلدا یکی است – صائب تبریزی 
روزی دل گشت از زلف دراز اومرا / آنچه بر بیمار از طول شب یلدا گذشت – صائب تبریزی 
می کند زلف دراز توبه دل های حزین / آنچه با خسته روانان شب یلدا نکند – صائب تبریزی 
شد دام زیر خاک ز گرد و غبار خط / زلفی که بود از شب یلدا بلندتر – صائب تبریزی 
با زلف تو قصه ای است ما را مشکل / همچون شب یلدا به درازی مشهور – عبید زاکانی 
چو مشک ناب ، معطر ، چو زلف خوبان جعد / به روی روز در آورده چون شب یلدا – عماد الدین نسیمی 

چون از خم زلف چهره بنمایی / خورشید بر آید از شب یلدا – قاآنی 
دلم به زلف وی از هر طرف که روی نمود / سیاهی شب یلدا ورا  زمام گرفت – قاآنی 
زلفش به چهره چون شب یلدا بر آفتاب / با عکس پر زاغ بر اوراق یاسمین – قاآنی
بر من و یاران شب یلدا گذشت / بس که ز زلف تو سخن رفت دوش – قاآنی  
بس دراز استی ای شب یلدا / لیک با زلف دوست کوتاهی – قاآنی 
مرا خورشید بنماید وصال او شب یلدا / بروز پاک بنماید فراق او مرا جوزا – قطران تبریزی 
منت زلف تو طوق گردنم بادا کزو / حال دلها بر تو در شب های  یلدا روشن است – کلیم کاشانی 
شگفت نیست اگر داده ای عنان خرد / به روی روز خوش و طره شب یلدا –مجیدالدین بیلقانی
به سعی مشعله داری که دست منتهاست / ز نور شعله او بر سر شب یلدا – مجیدالدین بیلقانی  
چه عجب گر دل من روز ندید / زلف تو صد شب یلدا دارد – محسن فیض کاشانی 
گر نیابد خوی ایشان در نیابد خلق را / روز روشن در بر دانا شب یلدا بود – ناصر خسرو 
بی تو دوشم در درازی از شب یلدا گذشت / آفتاب امروز چون برق از سرای ما گذشت – نظیری نیشابوری 

ما حال خویش بی سرو بی پا نوشته ایم / روز فراق را شب یلدا نوشته ایم – نظیری نیشابوری 
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد / در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد – وحشی بافقی 
رتبه عرفان شود شام فنا روشنت / قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب – وحشی بافقی 


منابع : جشن آتش – هاشم رضی 
نوروزنامه – رضا مرادی غیاث آبادی 
فلسفه زرتشت – دکتر فرهنگ مهر 
دیوان شاعران ایران 
تارخ تمدن – ویل دورانت 
نقشی از حافظ – علی دشتی 
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان 
اینترنت

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین