آفتابنیوز : در ایران سالانه بیش از 41 هزار ازدواج زیر 15 سال صورت میگیرد که با در نظر گرفتن مصلحت از سمت پدر یا ولی قهری کودک به خانه بخت فرستاده میشوند. اینکه تا چه میزان بتوان نظری قطعی داد که ازدواج زودهنگام و رابطه کودک با همسر بزرگسالش میتواند نوعی از پدوفیلیا باشد همچنان مسکوت مانده است. اما جامعه جهانی به دلایل متعدد، ازدواج زودهنگام را نوعی کودکآزاری و محروم نگهداشتن کودک از تمام امکانات اجتماعی میدانند. انحراف پدوفیل نوعی بیماری روانی است که فرد منحرف به جای انتخاب شریک جنسی متعارف، ازکودکان کمسال اعم از دختر و پسر استفاده میکند.
در برداشت و نگاه اول، این سوال پیش میآید که چرا ما باید با افشای اطلاعات شخصی کودکی که به شکل فجیعی مورد جنایت قرار گرفته، یک موج خبری درست کنیم و آینده او را تحت تاثیر اتفاقات امروز قرار دهیم. اما حقیقت تلخ جامعه، روزگار و مردم و ما این است که تا «موج خبری» درست نشود، تا در حول و حوش یک اتفاق ناگوار هیاهو نشود، تا بهطور دقیق و با جزئیات به جنایت پرداخته نشود، گویا احساسات انسانیمان تحریک نمیشود یا حتی گوشمان نمیشنود. در مورد «رها» برای دیده و شنیده شدن رنجش، چارهای جز این هیاهوی خبری نبود. در این مورد حتی نگرانی در مورد آیندهاش هم بیهوده است؛ رها به هر حال از دست رفته است و آنچنان که روانکاوان معتقدند چنین کودکانی به ندرت میتوانند یک زندگی عادی داشته باشند؛ آسیبهایی که به جسم و روان آنها میخورد چنان سهمناک است که معمولا به سختی و بهندرت درمان میشود.
این مشکل، تنها مشکل رها نیست. چند سالی است دختران ریزنقش و کم سن و سال ما، تحت پوشش ازدواج، مبادله و خرید و فروش میشوند و هر چه لایحه و طرح و... در این مورد به مجلس میرود، دست از پا درازتر برمیگردد. برای رد لوایح و طرحهایی در مورد منع ازدواج با کودکان زیر 13 سال (حتی زیر 13 سال و نه دیگر 15 سال یا 18 سال!)، توجیهها و دلایل شرعی و سنتی بسیاری آورده میشود. به هر حال بنیانهای سنتی و عرفی و گاه حتی قانونی و یا دورزدنهای قانونی یک جامعه مردسالار، متکی بر تصمیمهای مردانه است و صدای بلند، که بحمدلله و المنه در این مورد ما هیچ کم نداریم.
داستان رها و دخترانی مثل رها، دوبارهخوانی ندارد. فقط اینبار رها از این منظر مطرح شد، آن هم با جزئیات، تا شاید آقایانی که اصرار بر ازدواج کودکان دارند و آن را تشویق هم میکنند و حتی معتقدند هیچ شرط و حد سنی برای آن وجود ندارد، کمی... فقط کمی به خود بیایند تا شاید جزئیات ماجرای دختربچه 11 سالهای که هنوز به بلوغ جسمی هم نرسیده تحت پوشش ازدواج در قبال 15 میلیون تومان به مردی 50 ساله که خودش هفت فرزند دارد، فروخته میشود و هر شب... دقت کنید «هر شب» مورد تعرض و تجاوز قرار میگیرد و حالا با مشکلات روانی و جسمی عجیب و غریبی دست به گریبان است؛ کمی موجب تکان و لرزش روح و قلب شود و بعضیها را کمی به فکر وادارد.
البته که با همین هیاهوها، بالاخره رها، رها شد. دادستانی ایلام به این ماجرا ورود کرد و برای پدر و شوهر! رها قرار قانونی صادر کرد و گویا این ورود با اطلاع معصومه ابتکار، معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده انجام گرفته است. و حالا رها به بهزیستی سپرده شده تا مورد بازپروری قرار بگیرد. البته این ورود با تکیه بر ماده 50 قانون حمایت خانواده صورت گرفته که بیان میدارد: هرگاه مردی برخلاف مقررات ماده (1041) قانون مدنی ازدواج کند، به حبس تعزیری محکوم میشود. ماده 1041 قانون مدنی تصریح دارد: عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح. و خوب از آنجا که جای «تشخیص دادگاه صالح» در این نکاح خالی بوده، ورود دادستان ممکن شده است.
خارج از دایره احساسات!
اتفاقاتی از این دست چه بهصورت رسمی و با نام ازدواج و چه به اشکال غیررسمی تحتعنوان «کودکآزاری» به شکل عجیبی در جامعه ما در حال افزایش است. 8 درصد تماسهای سال گذشته (سال 96) با اورژانس اجتماعی به موارد کودکآزاری مربوط بوده است.حسین اسدبیگی، رئیس اورژانس اجتماعی بهزیستی کشور با اشاره به آخرین وضعیت کودک آزاری در کشور میگوید: «طبق آمار گرفته شده در سطح کشور در شش ماه ابتدایی سال 96 در حوزه کودکآزاری، تعداد تلفنهای ثبت شده از طریق (خط 123) هشتهزار و 478 تماس، سایر خدمات پنج هزارو672 و مرکز مداخله در بحران یکهزار و 193 بوده است.» طبق آماری که اسدبیگی ارائه میدهد در سال گذشته 86 درصد کودکآزاریها توسط والدین صورت گرفتهاست، در مراکز مداخله در بحران، 1642 مورد کودک آزاریها یعنی 60 درصد آن توسط پدر اتفاق افتاده است.
اما برگردیم سر داستان اصلی خودمان؛ رها و ازدواج کودکان. ازدواج کودکان که اغلب با تمایل، رضایت و حتی اجبار والد اتفاق میافتد هم مصداق کودکآزاری است. این که پدری به هر دلیل و مصلحت شخصی، خانوادگی یا قبیلهای، دختر خردسال خود را در ازای بدهی که در مورد رها چندان زیاد هم نیست، دراختیار مرد جا افتاده و حتی پیری میگذارد، نوعی کودکآزاری است که البته براساس قانون ما، پدر بهعنوان ولی و تصمیم گیرنده نهایی صاحب اختیار فرزند خود است و میتواند بهخصوص در مورد دخترانش هرطور که دلش خواست تصمیم بگیرد. اما ماجرا سوی دیگری هم دارد؛ مردی که برای ازدواج به سراغ دختر بچهها میرود کیست؟ او چرا ترجیح میدهد با دختر خردسالی ازدواج کند و با او رابطه جنسی داشته باشد؟ از اینجا به بعد با شیوع یا شاید هم افشای یک بیماری رو به افزایش در جامعه خود مواجهیم. این مردان، بیمارند و قانون و شرع بر بیماری اینان صحه میگذارد!
** کودکخواهی یا پدوفیلی
احتمالا این روزها و با داغ شدن بحث «کودکهمسری»، در مورد «پدوفیلی» چیزهایی شنیدهاید. پدوفیلی (Pedophilia) یا میل جنسی به کودکان امروزه بهشدت مورد بحث است. پدوفیلی یک ناهنجاری روانی است و عبارت است از تمایل جنسی به کودکان معمولاً 13 سال و جوانتر. مبتلایان به پدوفیلی در اکثر مواقع مرد هستند و غالباً به هر دو جنس دختر و پسر جذب میشوند. آمارها نشان میدهد دو سوم قربانیان آنها دختران بین 8 تا 11 سال هستند.
متاسفانه برخی از پدوفیلیها در حرفههایی فعالیت دارند که در آن آموزش و یا حفظ سلامت و رفاه کودکان و افراد خردسال را به عهده میگیرند و عدهای از آنها نیز با کودکان قربانی خود رابطه فامیلی و یا حتی ژنتیکی دارند. حسین ملکی، پژوهشگر حوزه آسیبهای اجتماعی در این مورد چنین توضیح میدهد:«از آنجا که افراد مبتلا به اختلال pedophilic disorder یا تمایل جنسی به کودکان، به دلیل غیرمجاز بودن رفتارشان و سخیف دانستن این عمل از سوی جوامع انسانی به ندرت برای درمان مراجعه میکنند؛ شیوع جمعیتی این اختلال نامعلوم است.» این پژوهشگر آسیبهای اجتماعی در ارتباط با افراد پدوفیلی میگوید:«پدوفیلیا یک بیماری است؛ این بیماران نشانههای روانی خاصی ندارند و بهراحتی قابل شناسایی نیستند و حتی ممکن است در میان خانوادهها و نزدیکان کودک چنین بیمارانی حضور داشته باشند.
اکثر افرادی که مرتکب این اعمال میشوند مرد هستند، چنین مردانی علاوه براینکه برای لذت جنسی اقدام به ارتباط جنسی با کودک میکنند برای ارضای سلطهجویی، آزار و پرخاشگری این کار را انجام میدهند.» ملکی با اشاره به اینکه احتمال ازدواج فرد پدوفیلی با کودکان وجود دارد، از قانونگذاران تقاضا میکند از ازدواج کودکان (حتی با اجازه والدین و دادگاه) جلوگیری کنند تا چنانچه فردی با چنین نیتهایی تصمیم به ازدواج با کودکی میگیرد، نتواند به هدف خود برسد. شواهد آماری نشان میدهد کودکان قربانی افراد پدوفیل، شانس بسیار کمتری دارند که در بزرگسالی زندگی معمولی داشته باشند و معمولا تبدیل به افرادی مشکلدار میشوند. پدوفیل بودن علاوه بر بیماری، یکی از جدیترین جرایم جنسی است و افرادی که به این بیماری مبتلا هستند، باید سریع مورد شناسایی قرار گرفته و در برنامههای درمانی خاصی شرکت کنند.
احتمالا این روزها و با داغ شدن بحث «کودکهمسری» در مورد «پدوفیلی» چیزهایی شنیدهاید. پدوفیلی یک ناهنجاری روانی است و عبارت است از تمایل جنسی با کودکان معمولاً 13سال و جوانتر. مبتلایان به پدوفیلی در اکثر مواقع مرد هستند
** پدوفیلی از منظر حقوقی
به موجب اعلامیه جهانی حقوق کودک که مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اجلاس مورخ بیستم نوامبر1959 به تصویب رسانده است و کشور ما نیز به این اعلامیه پیوسته است در خصوص پدوفیلی و مجازات آن اینگونه مطرح شده است : تمام کشورهای جهان موظفند درمبارزه و جلوگیری از بیتوجهی، سهلانگاری، بدرفتاری یا استثمار، سوءاستفاده جنسی به وسیله هر کس اعم از اولیاء، قیم، سرپرست مدرسه و یا هر شخص دیگری که با امکان بهرهگیری جنسی از کودک به هر طریق کودک را مورد ایذاء و آزار قرار میدهد و تلاش کنند و از هر نوع عملی که موجب اضرار و ایذاء و آزار کودک در جهت سودجویی جنسی کودک میشود اعم از تماسهای شهوتانگیز، لواط و هر نوع آمیزش غیرقانونی، استفاده از کودکان در روسپیگری، ربودن کودکان، قاچاق کودکان و معامله آنها، ... و سوء استفاده جنسی از طریق شکنجه و آزارهای جنسی، جلوگیری کنند و با شدت و بدون هرگونه ملاحظه اجتماعی یاسیاسی از این مجرمین آنان را مجازات نمایند.
در قانون مجازات اسلامی ایران نیز با تصریح و باور براین موضوع که جرایم علیه اطفال که قطعاً منجر به ایذاء و آزار کودکان به هر طریقی میشود، دارای ارکان سه گانه قانونی، مادی و معنوی است.رکن مادی جرایم علیه اطفال در سه بخش است، مرتکب جرم یعنی هر شخصی که با قصد آزار و ایذا علیه اطفال به ارتکاب این جرم مبادرت ورزیده است، موضوع جرم، که بهطور اعم هر نوع تجاوز و تعرض و ارتکاب عملی بر علیه اطفال است و فعل مرتکب که انجام خلاف علیه طفل و به طور اخص انجام عمل جنسی به هر صورت علیه طفل مجنی علیه می باشد.
** رها و این دست به دست شدنها!
شوهرِ رهای 11 ساله!، عضو شورای روستای خودش است. شوهر رها!، مردی است که مردم روستا به او اعتماد کرده و تصمیمهای مهم جامعه روستایی خود را به او سپردهاند؛ اما همین مرد، در ازای طلبی که از پدر رها داشته، دختر خردسال را از او خریده. میگوییم خریده چون هیچ اسم دیگری نمیتوان روی این معامله گذاشت. او، دقیقا از مقام و موقعیت خود سوءاستفاده کرده است و بنابراین عمل او از دو جنبه باید مورد بررسی قانونی قرار بگیرد؛ خریدن کودک در قبال طلب و سوءاستفاده از موقعیتی که در شورای روستا داشته. حالا البته طبق گزارشها، پدر و شوهر رها! تحت تعقیب قضایی قرار گرفتهاند و رها در اختیار بهزیستی است. اما رها، یک خواهر 13 ساله هم دارد که پدرش او را به مردی پیر از همین روستا واگذار کرده است. چه خوفانگیز و سزاوار سوگواری است ماجراهایی که در آنها دختران خردسال سرزمینمان مثل پول خرد خرج میشوند!
منبع: روزنامه توسعه ایرانی