آفتابنیوز : دژ بَهستان یا همان قلعه بهِستان در شهرستان ماهنشان در استان زنجان و نزدیکی روستایی به همین نام در کنار رود قِزل اُوزَن جای گرفته است. دژی استوار که سدههای درازی را به سلامت پشت سر گذاشته و همچنان نفس میکشد. هر چند گذشت زمان و عوامل طبیعی همانند باد، باران و برف و تندابهای (سیلاب) فصلی و مهمتر از همه دستاندازیهای انسانی به جانش افتاده و به آن آسیب رسانده است.
از دژ شکوهمند بَهستان، امروزه تنها نمای آن برجای مانده و درون آن آسیب های فراوانی دیده است. اما همین خِشتهای برجای مانده هم با تو سخن می گویند. از روزگاری که در اوج بود و رفت و آمد فرمانروایان و بزرگان را در خود دیده است. گفته شده که این دژ تا روزگار اسلامی و سدههای پنجم نیز پابرجا بوده و کاربرد داشته است. فضای کلی دژ به سه دسته و در برگیرندۀ اتاقها، دالانها و راه پلهها بخش ميشده است که گاه دارای سقفی تیزهدار و دارای جاهایی به شکل سهگوش (مثلث) یا دایرهای روی دیوارها شاید برای جای گرفتن پیهسوز بوده است. این دژ دارای راهپلههای زیگزاگی در گوشه های باختری و خاوری (غربی و شرقی) است که روزگاری از پایینترین بخش گوشه شمالی آن آغاز می شده است. هم اینک به انگیزه فرسایش اشکوبههای (طبقات) زیرین آن، رفت و آمد در این گذر خطرناک و کمابیش ناشدنی است. راه پله های گوشه شمال باختری دژ به عنوان یکی از بخشهای دست نخورده و سالم دژ بَهستان است که بالای این پله ها، اتاقی به شکل طاق مِهرابههای کهن که سپس در مِهراب های (محراب) مسجد دوران اسلامی آذین بندی شده وابسته به دوره اسلامی وجود دارد و راه پله های زیاد با پهنای یک متر نیز شاید برگرفته از این شیوه مِهرازی است. اما هم اکنون به انگیزه نابودی بیش از اندازه آن تنها با عملیات کوهنوردی میتوان بر بالای دژ دست یافت. بخش بالای دژ با گچ اندود شده و گفته شده است که درون آن حوضی بزرگ و از جنس سنگ و ساروج جای دارد که با بهره از لوله های آب سفالی نیم متری به نام «گنگ»، آب آن فراهم میشده است.
اما قاچاقچیان اموال فرهنگی به دژ بَهستان یورش برده و در بیرون و درون این یادمان باستانی کَند وکاوهای غیرمجاز انجام داده و بخشی از اثر را شکسته اند. بومیان هر روزه با موتور از کنار این دژ با جادهای که پدید آوردهاند، گذر میکنند! یادگارینویسیها و انبوه زباله ها درون دژ و بوی بد آن، اندک مسافر و بازدیدکنندگان را فراری داده و چهره زشت و زنندهای را برجای گذاشته است. بخش پایین دژ به وسیله تنداب های فصلی و باران های شدید منطقه در پاییز و زمستان، خورده شده که تهدیدی جدی برای آن به شمار میآید. ساخت راه پله در حریم اثر، برای دسترسی آسانتر از پایین به بالای سازه که از سوی نهادهای دولتی یا شاید میراث فرهنگی ساخته شده باشد، خود سرپیچی (تخلف) از قانونهای میراث فرهنگی است و با آیین نامه های بین المللی حفاظت ناهَمسان است. اما بی گمان و بدترین درد آن، ساخت دریاچه مصنوعی در سمت باختری آن برای پرورش ماهی است! با ساخت این دریاچه، افزون بر خدشه دار شدن چشم انداز و به ویژه حریم آن، نم و رطوبت آرام آرام به درون سازه رخنه کرده و به آن آسیب میرساند و خطری بزرگ در کمین این دژ خِشتی است و باید هر چه زودتر از سوی یگان حفاظت میراث فرهنگی جلو کار آن گرفته شود.
دیرینگی این دژ را در اینترنت و خبرگزاریها به نادرستی به دوره ماد و هخامنشی نسبت دادهاند. اما با کمی بررسی و واکاوی می توان به نادرستی آن پی برد. زیرا به باور کارشناسان دژهای هخامنشی استوار و مستحکمتر هستند. در همین راستا علی رضا جعفری زند، باستانشناس که از نزدیک این دژ را دیده است، گفت: « بر پایه سفالهای موجود در منطقه میتوان این دژ را به دورۀ اَشکانی و ساسانی نسبت داد. همچنین دژهای هخامنشی مستحکم و استوارتر بوده و همانند این اثر سُست نیستند. بیشتر دژها و کاخهای خِشتی ساسانی بیدوام بوده که ما نمونههای آن را داریم، همانند قصر بهرام در سورمَق استان پارس (فارس) که دیگر چیزی به جز تلی از خاک از آن برجای نمانده است. اما دژ بَهستان بسیار آسیب دیده و از ریخت بُنیادین خود خارج شده است و نمیتوان دست روی آن گذاشت و برای آن کار ویژهای انجام داد. مگر این که نخست کاوشهای باستانشناختی در آن جا انجام شود. به گونه کلی سازههای خِشتی این دوره به انگیزه گذشت زمان و عوامل طبیعی و رسیدگی نکردن، زود خورده و آب شُست خواهد شد و تغییر شکل پیدا میکنند. از همین روی نمیتوان برای این دژ کاری کرد. مگر بازآرایی (مرمت) ریشهای شده و کاوش در آن انجام شود که با بودجههای میراث همخوانی ندارد».
دکترجعفریزند با آگاهی از کَندوکاوهای غیرمجاز در برون و درون دژ با افسوس و دریغ گفت : « هر چه ما بیشتر بخواهیم این یادمان ها را شناسایی (معرفی) کنیم، بیشتر در تیررَس خطر هستند. آن زمان که من این دژ را دیده و بررسی کردم، هیچ کَند و کاو غیرمجازی در پیرامون آن وجود نداشت».
این باستان شناس با گرایش دوران تاریخی در پاسخ به این پرسش که آیا کاربری این دژ اَرگ و نظامی بوده است، گفت : « من پیشتر این منطقه را بررسی کرده ام و در کنار این دژ و بازه (فاصله) یک کیلومتری آن جادهای کهن است که هنوز بقایای آن دیده میشود و بر سر یک راه باستانی جای گرفته است. به دیدگاه من، این دژ یک دژ حفاظتی بر سر یک شاهراه باستانی بوده و میتواند وابسته به یک «مرزدار» باشد. مرزدار یعنی کسی که از یک استان (ایالت) پاسداری میکند. از همین روی به گمان من دژ یکی از مرزداران بوده است».
این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که آیا در اینجا، گوردخمه هم وجود دارد و جای گورسپاری مردگان بوده است، گفت : « به دید من گمان نمیکنم که گوردخمهای درون این دژ وجود داشته باشد. ما نمونههای دستکَند گوناگونی را در جاهای مختلف کشور به ویژه جنوب داریم. برای نمونه میتوان به دو نوع از دستکَند هایی که در این دژ هم وجود دارد، یکی در نزدیکی ارگ بَم کرمان و دیگری در کرانه رودخانه آتشکده گِره درکازرون اشاره کرد که نمیتوان گفت دقیق و درست چه کاربری دارند. از سویی، این دژ بسیار ویران شده و ساختار کلی آن از میان رفته است. در پایین دژ و میانه دژ هم سوراخ ها و گودالهایی می بینیم که به درستی نمیدانیم چه کارکردی داشته است. زیرا همان گونه که گفتم، چهره این اثر به هم ریخته است. تنها میتوان پیشنهاد داد که شاید جای گذاشتن کالبَد مردگان برای پاک شدن بوده است. ناگفته نماند گورسپاری با گوردخمه تفاوت دارد و مرده آن جا ماندگار نمی شده است».
جعفری زند درباره آبادانی این دژ در دوران اسلامی افزود: « من در اینجا سفالهای دوره اسلامی ندیده ام و گمان نمیکنم که در دوره اسلامی آباد بوده است و اگر هم در این دوره زیست خود را دنبال کرده باشد، باید تاریخ سدههای نخستین اسلامی را برای آن در نظر گرفت. این دژ از همان زمان آرام آرام رو به ویرانی رفته و عوامل طبیعی هم تاثیر فراوانی در آن گذاشته است. همچنین هیچ گونه بازسازی و بِهسازی در آن انجام نگرفته است و در یک سده گذشته هم به حال خود رها شده است. این دژ تا زمانی که مورد کاوشهای باستان شناختی قرار نگیرد، نمیتوان آن را حفاظت و مرمت کرد. هم اینک ما تنها میتوانیم این سازه را به عنوان یک اثر ناشناخته معرفی کنیم. زیرا به انگیزه ویرانی گسترده، نمیتوان برای آن کاری کرد و همچنین ما آگاهی چندانی هم از آن نداریم». دژ بهستان یا قلعه بهستان در تاریخ 11 مهر 1356 با شماره 1458 به ثبت ملی رسیده است. دژی بیهمتا که به انگیزه فراموشی آن و رسیدگی نکردن سازمان میراث فرهنگی در آستانه ویرانی است.
منبع: روزنامه قانون