کد خبر: ۵۸۳۷۱
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۴:۳۶
شيث‌ رضایی:

اسطوره‌ دايى‌ در دل‌ من‌ ديگر مرده است

آفتاب‌‌نیوز : داستان‌ بعد از بازى‌ چه‌ بود. کامل‌ بگو؟
بازى‌ که‌ تمام‌ شد با خودم‌ گفتم‌ هر چه‌ باشد على‌ آقا بزرگتر ماست، الگوى‌ نوجوانى‌ ما بوده‌ هميشه‌ آرزو داشتيم‌ کنار او باشيم، حالا اگر حرکت‌ زشتى‌ هم‌ انجام‌ داده‌ و با سر به‌ صورتم‌ کوبيده‌ اشکال‌ ندارد، فداى‌ سر تمام‌ افتخاراتى‌ که‌ براى‌ فوتبال‌ ايران‌ خلق‌ کرده، رفتم‌ و گفتم: على‌ آقا اگر تقصير من‌ بود عذر مى‌خواهم، اما نگذاشت‌ جمله‌ام‌ تمام‌ شود. به‌ من‌ گفت‌ فلان‌ فلان‌ شده‌ رشتى‌ و دو حرف‌ شرم‌آور به‌ خانواده‌ من‌ زد. 

و تو چه‌ جوابى‌ دادی؟
30 ثانيه‌ بهت‌ زده، فقط‌ دور شدن‌ او را نگاه‌ کردم‌ و پشت‌ سرش‌ ديدم‌ که‌ همه‌ آرزويهاى‌ على‌ دايى‌ شدن‌ در وجود من‌ فروريخته، اگر آخر على‌ دايى‌ اين‌ است، حاضرم‌ بميرم‌ و مثل‌ على‌ دايى‌ نشوم. 

قبل‌ از بازى‌ مگر اتفاقى‌ افتاده‌ بود؟
به‌ خدا نه، قبل‌ از بازى‌ پيش‌ رفتم‌ و گفتم: سلام‌ على‌ آقا خوبی؟ و او جوابم‌ را داد. 

اما ظاهراً‌ يارگيرى‌ تو هم‌ با دايى‌ زياد مهربانانه‌ نبود؟
يعنى‌ بايد صورت‌ او را در يارگيرى‌ مى‌بوسيدم؟ به‌ من‌ گفته‌ بودند او را مهار کنم‌ و من‌ اين‌ کار را کردم. نکند انتظار داشتند به‌ جاى‌ فوتبال‌ بنشينيم‌ و شطرنج‌ بازى‌ کنيم! 

آن‌ يک‌ بار که‌ پيراهنش‌ را کشيدى‌ چطور؟
به‌ هر حال‌ وظيفة‌ من‌ يارگيرى‌ و برهم‌ زدن‌ تمرکز او بود. کشيدن‌ پيراهن‌ او در جريان‌ بازى‌ نبود و مانع‌ حرکتش‌ نشد و جريمه‌ شخصى‌ داشت‌ اما اگر اين‌ کار، کارت‌ قرمز داشته‌ باشد حرکت‌ على‌ آقا 5 کارت‌ قرمز داشت‌ 

حالا چه‌ حرفى‌ براى‌ دايى‌ داری؟ 
دوستش‌ دارم، مثل‌ هميشه‌ اما هنوز باورم‌ نمى‌شود اينگونه‌ به‌ خانواده‌ من‌ فحش‌ داده‌ باشد. سال‌ 82، افتخار آن‌ را داشتم‌ که‌ همبازى‌ على‌ آقا در پرسپوليس‌ باشم‌ آن‌ وقت‌ها او فحش‌ نمى‌داد. اميدواريم‌ على‌آقا در مربيگری، فقط‌ به‌ علمش‌ اضافه‌ کند نه‌ به‌ دامنه‌ لغات‌ رکيک! ضمن‌ آنکه‌ من‌ مازندرانى‌ هستم‌ اما على‌آقا با رشتى‌ خواندن‌ من، به‌ مردم‌ خوب‌ گيلان‌ هم‌ فحاشى‌ کرد. 


منبع: خبرورزشی
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین