کد خبر: ۵۸۴۶۸۷
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۲۰:۱۵

لطفعلی‌خان زند، قربانی غرور یا دسیسه وزیر اعظم؟

اگر جوانی لطفعلی‌خان مصادف با سرداری سپاه کریم‌خان زند می‌شد و شاهزاده خامی و غرور خویش را در مشایعت وکیل، پخته می‌ساخت شاید سرنوشتی دیگر بر خاندان زندیه رقم می‌خورد.
آفتاب‌‌نیوز :
عوامل مؤثر در سقوط حکومت‌ها همواره از موضوعات مهم بوده و توجه مورخان را به خود جلب کرده است. با وجود نزدیک بودن دوران زندیه (۱۲۰۹-۱۱۶۳ هجری قمری) به زمان حاضر، برشمردن عوامل سقوط سلسله نامبرده صعب است و دشوار. منابع غیر فارسی، منابع درباری، کتاب‌هایی که در ابتدای دوران قاجار به رشته تحریر درآمده هر یک نقطه‌نظرات خود را درباره وقایع مهم دوران زندیه داشته و با دیدگاه و سلیقه خاص خود نگریسته‌اند.

تاریخ ایران همواره نشان از آن دارد که نمودار قدرت و اقتدار از ابتدای حاکمیت در حکومت‌ها روند رو به رشد داشته و آخرین پادشاهان و فرمانروایان نقطه‌ای بر فرود منحنی رقم زده‌اند. از «داریوش سوم هخامنشی»، «یزدگرد سوم ساسانی» تا «شاه سلطان حسین صفوی» می‌توان روند مذکور را مطالعه کرد. اما نمودار قدرت و شجاعت در دوران زندیه از اوجی فرادست آغاز و به فراز منحنی میل می‌کند. نام «کریم‌خان زند» (۱۱۹۳-۱۱۶۳ هجری قمری) و «لطفعلی‌خان زند» (۱۲۰۹-۱۲۰۳ هجری قمری) به عنوان نخستین و فرجامین حاکم، مساوی با نقطه اوج است. اما سوال اینجاست که لطفعلی‌خان که رشادت و شجاعتی زبانزد داشت چگونه مقهور شد و پرونده سلسله زندیه بسته شد؟ به نظر می‌رسد نقاط درخشان تاریخ ایران با نام وزیران مدبر و با کفایت در کنار پادشاهان و فرمانروایان گره خورده باشد. حتی در ازمنه‌ای که سلطانی بی‌خرد حاکمیت دارد، کفایت و سیاست وزیر، سکان کشتی را به سمت ساحل امن و آرام رانده است. به طور مثال نقش بنیادی و شالوده‌ای «خواجه نصیرالدین طوسی» در کنار «هلاکوخان مغول». اما در عصر زندیه با عنایت به هرج و مرج کشور پس از مرگ وکیل‌الرعایا و اختلافات میان بازماندگان، خلأ حضور وزیری باتدبیر و دلسوز مام میهن به چشم می‌خورد. منابع مکتوب به دانش و سیاست «حاجی ابراهیم‌خان کلانتر» اشاره دارند. اما چه بسا علم و دانشی که نه تنها به کمک نجات انسان و انسانیت نیاید بلکه تیشه بر ریشه اخلاق زند.

لطفعلی‌خان زند زمانی بر اریکه سلطنت تکیه زد که اطرافیان سرشار از حس انتقام‌جویی بودند و شدند. اگر جوانی لطفعلی‌خان مصادف با سرداری سپاه کریم‌خان زند می‌شد و شاهزاده خامی و غرور خویش را در مشایعت وکیل، پخته می‌ساخت شاید سرنوشتی دیگر بر خاندان زندیه رقم می‌خورد. تاریخ حکومت لطفعلی‌خان مملو از اعتماد و تصمیمات زود هنگام آخرین فرمانروای زند است. اگر چه حافظه جمعی ایرانیان خیانت‌های حاجی ابراهیم کلانتر را ثبت و ضبط نموده اما اشخاصی چون «برخوردارخان» کم تقصیرتر نیستند. کمی پس از تحویل تاج و تخت زندیه، لطفعلی‌خان با طیب خاطر از سپردن پایتخت خویش، شیراز، به برخوردارخان رهسپار کرمان شد. مطالعه شش سال حکومت دلاور زند لبریز از اعتماد و اطمینان بی‌جای وی و خیانت اطرافیان است. مصداق حقیقی دولت مستعجل حضرت حافظ بخوبی در شیوه حکومتداری او نمایان است. خان زند در تعیین جانشینی با درایت و میهن پرست کوتاهی نمود و عدم تأمل و شتابزدگی، آفتی بر پیکره حکومت او [لطفعلی‌خان زند] وارد نمود. بار دیگر دسیسه شخصی به نام «میرزا فتح‌الله خان اردلانی» پیروزی قطعی لطفعلی‌خان را به شکستی جبران‌ناپذیر مبدل نمود. در جنگی که در بلوک ابرج، حوالی مرودشت، میان خان زند و «آقامحمدخان قاجار» درگرفت، خیانت فتح‌الله‌خان اردلانی نتیجه را به نفع قاجاریان نمود.

فتح‌الله خان اردلانی از اردوی قاجار خدمت لطفعلی‌خان آمده و عرض نمود که شهریار قاجار فرار نمود و تفنگچیان سنگر سراپرده، برای حفظ خود تفنگ می‌اندازند و صلاح آن است که شما دست از جنگ بدارید و چون صبح شود و رفتن آقامحمدخان معلوم گردد، تمامت اردو بی‌منازعه احدی در تحت انقیاد شما هستند و چون این سخن بی‌غرض می‌نمود، لطفعلی‌خان دست از جنگ کشید و در کناره اردو آرمید و قدغن نمود که جنگ نکنند و کسی داخل سراپرده شاهی نشود و لشکریان اطاعت نمودند....» لطفعلی‌خان هنگام نماز صبح شهریار قاجار را رؤیت نموده و پی به دسیسه فتح‌الله خان اردلانی برده و از جاسوسی او مطلع گشت. لاجرم روی به فرار نمود. تعداد دفعات اعتماد شاهزاده زند و نتیجه منفی و دسیسه‌های اطرافیان بی‌شمار است. بار دیگر در سال (۱۲۰۵ هجری قمری) لطفعلی‌خان زند با اطلاع از دسیسه حاجی ابراهیم کلانتر، در دستگیری برخوردار خان، به ناچار در اطراف شیراز اردو زد. این بار نیز حادثه‌ای رخ داد و پیروزی دلاور زند را به تعویق انداخت.«…حادثه‌ای اتفاق افتاد و آن توطئه عبدالرحیم‌خان و محمدعلی‌خان، برادران حاجی محمد کلانتر و همدستانشان بود که قصد داشتند لطفعلی‌خان را به قتل برسانند....»

پررنگ‌ترین و در عین حال تأثیرگذارترین خیانت در حق شاهزاده جوان زند، از سوی حاجی ابراهیم‌خان کلانتر روی داد. شرح مبسوط اقدامات وی صفحات بسیاری از تاریخ زندیه را به خود اختصاص داده است. نتیجه آنکه لطفعلی‌خان زند کسی که همواره در آثار مورخان با صفاتی همچون «شیردرنده»، «شیر غران فارس»، «اسفندیار دوران» و…الفاظی چنین از او یاد شده بیش از اینکه قربانی لطایف‌الحیل و دسایس اطرافیان گردد، مقهور غرور و جوانی خود و نداشتن وزیری کارآزموده و دلسوز شد. شتابزدگی، تعجیل، تصمیمات زودهنگام پایه‌های اریکه وی را سست نمود. جنگاوری، شجاعت و دلاوری تنها مؤلفه‌های لازم برای مملکت‌داری نبود. شاه جوان به تدبیر، تجربه، سیاست و پختگی بیشتری نیاز داشت تا بر دوام سلسله زندیه بیفزاید. استمرار الگوهای مردم‌واری وکیل‌الرعایا نیازمند برقراری جوی آرام و باثبات بود که آن هم میسر نمی‌شد مگر با وجود شاهی مقتدر در کنار وزیری دانشمند و میهن دوست و اطرافیانی معتمد و دلسوز.»

منبع: روزنامه ایران
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین