آفتابنیوز : غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران در گفت وگو با «شرق» می گوید: اصل مسئله این است که اصلاحطلبان فضایی را در کشور به وجود بیاورند که فضای ناامنی و عدم اعتماد سیاسی از جانب مردم و حکومت شکل نگیرد؛ یعنی مردم به اصلاحطلبان، اصولگرایان و مجموعه حکومت بدبین نباشند و حکومت هم فضایی را برای کسانی که منتقد هستند فراهم کند تا شرایط بدبینی و سوءظن نسبت به یکدیگر در کمترین حالت ممکن باشد.
سعید حجاریان در روزهای گذشته در یادداشتی درباره راهبرد جریان اصلاحطلبی در سال 98 نکاتی را برشمرده بود که گوشهچشمی هم به انتخابات داشت. با غلامحسین کرباسچی که بهتازگی دوباره دبیر کل حزب کارگزاران شده است، خواستم دراینباره گفتوگو کنم؛ اما تأکید کرد که نمیخواهد درباره اظهارنظر چهرهها و اشخاص صحبت کند. پس روی سؤالها را به سمتوسوی این موضوع بردم که جریان اصلاحطلبی در سال 98 باید چه برنامهای داشته باشد.
سالی که در انتهای آن با انتخابات مجلس مواجه خواهیم بود؛ اما قبل از آن مردم سالی را با انبوهی از مشکلات مختلف آغاز کردهاند که سیل هم به آن اضافه شده است. بخشی از این مشکلات روی خود را از زمانی آغاز کردهاند که جریان منتسب به اصلاحطلب در برخی نهادهای انتخابی جای گرفته است. پس سال 98، از یک سو میتواند سال ارائه کارنامه هم باشد. با لحاظ این موارد، اصلاحطلبان برای بقا و تقویت خود چه خواهند کرد. ماحصل این گفت وگو را در پی میخوانید:
**راهبرد جریان اصلاحطلب و تاکتیک آن در سال 98 چه میتواند باشد؟ آن هم در شرایطی که هم با موضوع انتخابات روبهرو است و هم از سوی دیگر کشور با مشکلات عدیده دستوپنجه نرم میکند.
درباره راهبرد و تاکتیک کل جریان اصلاحطلبی باید همه وابستگان به این جریان ابراز نظر کنند. من نظر شخصی خود را دراینباره مطرح میکنم. عقیده من این است که اگر در کشور مشکلاتی وجود داشته باشد یا به وجود بیاید؛ در هر زمینهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، یا اگر سیلی وارد کشور شود، اینطور نیست که بین اصلاحطلب و اصولگرا گزینش کند؛ بلکه دامن همه را میگیرد.
در مقاطعی که چنین مشکلات حادی ایجاد میشود، همه باید خیرخواهانه و از موضع رفع مشکلات مردم و کشور و بهبود آلام و دردهای دامنگیر مردم، با هم همکاری کنند. در چنین فضایی، خیلی جای رقابتهای سیاسی نیست. مگر اینکه بخواهند راهحلی برای بهبود عملکرد داشته باشند و آن را خارج از فضای تئوریک، خلأ و انتزاعی مطرح کنند؛ برای مثال فرض کنید وقتی مشکل اقتصادی و تورم وجود دارد، برای رفع آن برنامه ارائه بدهند یا اگر کشور درگیر چنین بلایایی مثل سیل و زلزله میشود، برای خروج از این بحران برنامه بدهند. چنین مقاطعی، جای زدن حرفهای سیاسی و انتزاعی نیست. این بهطورکلی مطرح است. بهطور مشخص در چنین سالی که ما با مشکلات اقتصادی، سیاست خارجی و عوارض ناشی از این بلایای طبیعی مواجه هستیم، به نظر من وظیفه اصلی همه در چنین شرایطی این است که از حرفهای ذهنی خارج شوند و برای رفع مشکلات مردم فکر کنند.
**تا به امروز برنامه مشخصی از سوی جریان اصلاحطلب چه آنها که بیرون از جریان حاکمیت هستند و چه آنها که بهواسطه انتخابات جایگاهی را کسب کردهاند، برای برونرفت از این مشکلات ارائه نشده است. فکر میکنید اگر قرار است جمعبندی انجام شود، چه زمانی باید صورت پذیرد و آن راهکار مشخص که ممکن است برای حل مشکلات داشته باشد و به بحث انتخابات هم منتهی شود، چه خواهد بود؟
بحث انتخابات بهصورت خاص، موضوعی است که در ایام انتخابات باید درباره آن صحبت شود. اما برای مقدمه آن کار، اصل مسئله این است که اصلاحطلبان فضایی را در کشور به وجود بیاورند که فضای ناامنی و عدم اعتماد سیاسی از جانب مردم و حکومت شکل نگیرد؛ یعنی مردم به اصلاحطلبان، اصولگرایان و مجموعه حکومت بدبین نباشند و حکومت هم فضایی را برای کسانی که منتقد هستند فراهم کند تا شرایط بدبینی و سوءظن نسبت به یکدیگر در کمترین حالت ممکن باشد.
در شرایط بحرانی هرقدر که بتوانیم سوءظنها و بدبینیها را کاهش بدهیم و همه خود را برای حل مشکلات کشور یکدل نشان بدهیم، به نفع مردم و کشور خواهد بود. در چنین شرایطی انتخابات هم میتواند به انتخابهای بهتر بینجامد. واقعیت این است که در شرایط بدبینی و سوءظن نیروهای کارآمد نمیتوانند وارد عرصه انتخابات شوند. وقتی چنین فضایی حاکم باشد، نیروهایی که میتوانند راهحلهای عملی مناسبتری برای کشور داشته باشند، کمتر فرصت پیدا میکنند وارد صحنه شوند.
اتفاقا در این فضای بدبینی، کسانی که معمولا خود را با شرایط تطبیق میدهند و به رنگ روز سیاست درمیآیند، با انواع و اقسام کارهایی که میکنند چه با حرفزدن و چه با عکسالعملهایی که در شرایط مختلف نشان میدهند، مثلا یک روز یک جور وارد مجلس میشوند و روز دیگر نوع دیگری در مجلس حرف میزنند و وارد عرصه میشوند. این وضعیت کمک نمیکند که در انتخابات بتوانیم نیروهای کارآمد و بهدردبخوری را وارد مجلس یا جاهای دیگر کنیم که برای کشور راهحل داشته باشند. اصلاحطلبان اگر بخواهند واقعا دلسوزانه و در راستای کاهش درد مردم رفتار کنند، باید شرایطی را به وجود بیاورند که فضای بدبینی و سوءظن به حداقل برسد.
باید همه جناحها و نیروهای حاکمیت با دلسوزی با مسائل برخورد کنند تا فضا آماده شود که نیروهای کارآمد و نه نیروهایی که هر روز به رنگ روز درمیآیند، بتوانند در کشور انتخاب شوند و کاری انجام دهند.
ما متأسفانه دیدهایم، برخیها موقع انتخابات یا موقعی که بحث صلاحیتها مطرح میشود، یکجور حرف میزنند، موقع رأیگرفتن از مردم هم یکجور دیگر حرف میزنند و موقعی که دوباره فصل انتخابات فرامیرسد، طور دیگری حرف میزنند. خب معلوم است که نمیتوان روی کارآمدی این افراد برای رفع مشکلات کشور حساب کرد.
**میفرمایید اصلاحطلبان در یک فضای دلسوزانه وارد عمل شوند. این فضای دلسوزانه چطور باید ایجاد شود؟آیا باید از سوی حاکمیت ایجاد شود یا خود اصلاحطلبان در مواضع و عملکرد خود تغییری به وجود بیاورند؟
این یک مسیر دوطرفه است. رفتار اصلاحطلبان باید طوری باشد که دلسوزی و صمیمیت آنها نسبت به مسائل کشور و غیرسیاسی عملکردن آنها مشهود باشد. الان شما بین مردم هم که باشید و آنهایی که ممکن است رأیی به اصلاحطلبان داده باشند، برداشت آنها این نیست که اصلاحطلبان فقط به خدمت یا حل مشکلات سیاسی فکر میکنند، مردم فکر میکنند که اینها هم دنبال قدرت یا پیداکردن جایی در حاکمیت هستند. اصلاحطلبان باید رفتارشان بهگونهای باشد که هم حاکمیت و هم مردم و نیز برونداد این جریان نشان بدهد که بهجای رقابتهای سیاسی به فکر نارساییها و حل آنها هستند.
جریان مقابل اصلاحطلبان، یعنی اصولگرایان، حاکمیت و مجموعه نهادها هم باید فکر کنند که شرایطی در کشور ایجاد شود تا آدمهایی که میخواهند با لباس سیاسی عوضکردن، جایگاهی برای خود ایجاد کنند، مجال نیابند. متأسفانه اصلاحطلبان هم در مواقع مختلف آنقدر که به مباحث انتزاعی و حرفهای سیاسی میپردازند، به گرفتاریهای مردم و راهحل آن کمتر فکر میکنند. اگر هم احیانا با اشاره به این مشکلات راهحل ارائه میدهند، آنقدر رنگوبوی سیاسی به آن میدهند که بیش از آنکه جنبه کارشناسی آن موردتوجه قرار بگیرد، ابعاد سیاسی آن در جامعه پررنگ میشود. طرف مقابل هم این جنبههای سیاسی را بیش از جنبههای کارشناسی مدنظر قرار میدهد.
**فکر میکنید اگر مجال برای چهرههای کارآمد فراهم شود، مثلا با برگزاری یک انتخابات متفاوت از انتخابات 94 میتوانیم مشکلات را حل کنیم یا آنکه احتمالا حل این مشکلات فراتر از ورود چهرههای موجه در یک انتخابات متفاوت است؟
انتخابات یکی از راهحلهاست. حتما فراتر از انتخابات، نهادهای مختلف حاکمیتی و دولت هم میتوانند مؤثر باشند. یکی از این راهها، انتخابات است. طرف بحث من فقط اصلاحطلبان نیستند. چهرههای کارآمد که تنها در میان اصلاحطلبان نیستند؛ در میان چهرههای مستقل و اصولگرایان هم دیده میشوند.
بحث من این است که در شرایط بحرانی همه فکر مسائل و مشکلات کشور باشند و بهجای مباحث انتزاعی راهحل ارائه بدهند.
مثلا به انتخابات 94 اگر مراجعه کنیم، در میان کسانی که انتخاب شدهاند، باید ببینیم رضایت جریان اصلاحطلب از نیروهایی که به اسم جریان اصلاحطلب وارد مجلس شدهاند، چقدر است؟ این چهرهها چه تحرک، برنامه یا طرحی برای حل مشکلات کشور به غیر از برخی نطقها یا بعضی از اعتراضات سیاسی داشتهاند؟ مثلا چه موضعی در برابر برخی وزرایی که عملکرد درستی نداشتند، اتخاذ کردهاند؟ حالا فرض کنید نقش وجودی آقای عارف، بهعنوان رئیس فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس چه بوده است؟ یعنی اگر نبودند، چه اتفاقی میافتاد که حالا که هستند، نیفتاده است؟ به غیر از برخی موارد معدود، که تازه نمیدانیم این چهرهها چه اندازه تأثیرگذار بودهاند.
بقیه نیروها هم همینطور؛ بالاخره ما خوشمان میآید نیروهایی که با ما سلام و علیک دارند و همفکر هستند، در مجلس حضور داشته باشند که فحش و بدوبیراه به جریان اصلاحات ندهند اما اینها که گرفتاری کشور نیست. ایکاش در مجلس به سرتاپای جریان و شخصیتهای اصلاحطلبی ناسزا بگویند اما برای حل مشکل مردم راهحل بدهند. بنابراین اگر فضا، فضای مباحث انتزاعی و رودررویی تمامعیار باشد، نه نهادهای حاکمیتی اجازه میدهند و نه اصلاحطلبان بهدنبال نیروهای مستقل و کارآمد میگردند و فضا به سمت شعاریشدن حرکت میکند. در چنین موقعیتی از این طرف چهرههایی سر برمیآورند که در موقع انتخابات یک مدل حرف میزنند و وقتی مثلا وارد مجلس شدند، طور دیگری سخن میگویند و عمل میکنند.
**با توجه به عملکرد اصلاحطلبان از 92 به این سو، آیا احساس میکنید بین اصلاحطلبان و مردم فاصله افتاده است؟ و شاید اگر اصلاحطلبان در قدرت نبودند، چنین فاصلهای ایجاد نمیشد؟ این موضوع ممکن است به این نتیجه برسد که در انتخابات 98 بخواهند به این موضوع فکر کنند که ماهیت خود را تقویت کنند و آن چیزی نیست جز بدنه اجتماعی و اعتمادسازی در بین افکار عمومی حامی جریان اصلاحطلبی؟
حتما همینطور است. باید توجه کنیم حرفزدنهای ما که مورد نیاز و توجه جامعه نیست. عمل ماست که مورد توجه قرار میگیرد. در این موضوع فرقی هم بین اصلاحطلبان و اصولگرایان وجود ندارد. مثلا اصولگرایان مگر میتوانند ادعا کنند که آنها چه در این دولت و چه در زمان آقای احمدینژاد فاصلهشان با مردم کم شده یا نه. همین شقاق و جدایی در میان آنها هم اتفاق افتاده است.در ما هم اتفاق افتاده است.
وقتی یک نیرو یا دولتی به اسم اعتدال و اصلاحطلب روی کار میآید، اما عملکردی که مورد توقع است اتفاق نمیافتد، خب معلوم است که فاصله ایجاد میشود. ما باید حواسمان باشد که فقط زمان انتخابات یاد مردم نیفتیم.کمترین توقعی که میرود، این است که وقتی دولتی روی کار میآید، با کمک کسانی که در روی کارآمدن آن دولت مؤثر بودند، بتواند عملکرد مثبتی از خود نشان دهد. برای مثال، وقتی وزارت کشور این دولت به جای اینکه از نیروهای کارآمد استفاده کند، فقط شعارش این باشد که میخواهد از نیروهای بیطرف استفاده کند، طبیعی است که نتیجه چه میشود. آدم بیطرف هم طبیعتا در جهت اهداف این دولت یا حل نگرانیهای مردم کار نمیکند.
افراد بیطرف، یعنی افرادی که مراقب باشند به هیچ سمتی چرخش نداشته باشند و نتیجه میشود همین محافظهکاریها و ملاحظهکاریهایی که متأسفانه بوده است و ما نمیتوانیم این را انکار کنیم.
عملکردی از 92 به این سمت بوده، از ناحیه مجموعه نیروهای اصلاحطلب و معتدل یا هرچه بنامیم، موفق نبوده است. بسیاری از مشکلات مردم میشد با جسارت، جرئت و کارآمدی و پرکاری مسئولانی که هستند دستکم، کمتر شود نه اینکه به طور کامل رفع شود.
**آیا بهتر نیست که اصلاحطلبان به همان جایگاه انتقادی خود بازگشته و آن را تقویت کنند؟
این که باعث پیشرفت نمیشود... .
**به مثابه یک نهاد رصدکننده قوی حاکمیت اجرائی.
من قائل به این نیستم که عدهای روشنفکر، چپ یا هرچه نام آن را بگذاریم، فقط به دنبال این باشند که آبروی خود را حفظ کنند. باید همه افراد هرچه آبرو دارند خرج کنند تا مشکلات حل شود، حالا یا جایگاه در بین مردم داشته باشند یا نداشته باشند. اگر این جایگاهداشتن به یک عمل خیر و کار مفید برای مردم منتهی شود، خوب است.
**حالا ما دلمان را خوش کنیم که وجیهالمله باشیم؟ که چه مثلا؟ یا همیشه حالت اپوزیسیون و منتقد داشته باشیم که چه بشود؟ ما باید راهحل ارائه دهیم. مردم هم گول نمیخورند که یک کسی همیشه وجیهالمله است؛ خب باشد؟ثم ماذا؟ به چه دردی میخورد. وجیهالملهای خوب است که برای حل معضلات کشور راهکار داشته باشد. اگر وجیهالملهای اپوزیسیون باشد، اما راهحل نداشته باشد، به چه درد میخورد؟
این عزم را در جریان اصلاحطلب دیدید که بخواهند برای برونرفت از این وضعیت راهحل بدهند یا اینکه در رخوت به سر میبرند تا این دوره سپری شود.
بعضیها شاید داشته باشند. بعضی از نیروهای اصیل اصلاحطلب، کسانی که واقعا دلسوز هستند و هزینههای زیادی هم دادهاند در این مدت، الان به این فکر هستند که به مردم و گرفتاریهای کشور فکر کنند تا مباحث انتزاعی. من اینها را میبینم اما اسم نمیآورم.
**اگر در جریان هستید، فکر میکنید چه زمانی به نتیجه برسد؟
در جریان است دیگر، بالاخره مباحثی که صورت میگیرد، همین حرفها در این جلسات مطرح میشود. امیدواریم اکثریت جریان اصلاحطلب به سمتی برود که به جای مباحث انتزاعی، مباحث عملکردی برای حل مشکلات کشور داشته باشند.
منبع: روزنامه شرق