آفتابنیوز : بیژن مقدم مدیرعامل و مدیرمسوول پیشین روزنامه جام جم، در بخش چهارم گفت و گوی خود با «پروژه تاریخ شفاهی ایران ایرنا» از جدال و مقاومت خود در مقابل مدیران ارشد دولت احمدی نژاد سخن می گوید.
چه طور شد راهی روزنامه «جام جم» شدید؟
مقدم: آقای ضرغامی سال 83 رییس صدا و سیما شده بود. سال 85 ایشان مرا دعوت به همکاری کرد.
آقای ضرغامی را از قبل می شناختید؟
مقدم: ارتباط کاری با هم نداشتیم ولی ایشان سابقه فعالیت رسانه ای مرا می دانست.
خاطرم هست چند سال قبل از انتصابشان، ایشان هنوز معاون امور استان های صدا و سیما بود که به دعوت ما برای بازدید به خبرگزاری فارس آمد. دیگر ایشان را ندیدم تا وقتی که رییس سازمان صدا و سیما شد. از من خواست نزدشان بروم.
در همان جلسه پذیرش مسوولیت روزنامه جام جم را به من پیشنهاد کرد. پرسیدم: عنوان شغلی من چه خواهد بود؟
گفت: منظور شما چیست؟
گفتم: مؤسسات مطبوعاتی هم مدیرعامل دارند هم مدیرمسوول. در بعضی جاها این دو پست جدای از هم تعریف شده اند و در برخی دیگر یکجا به یک نفر سپرده می شود.
پرسید: تفاوتش چیست؟
پاسخ دادم: نظر من این است که این دو مسوولیت باید به یک نفر سپرده شود تا کار پیش رود. وگرنه دوگانگی مدیریتی پیش می آید و کار می خوابد.
گفت: مدیرعامل و مدیرمسوول جام جم یک نفر است.
گفتم: خب! شما معاونین و مشاورین متعدد و همین طور رییس دفتر دارید. روزنامه از نظر سیاست گذاری، ارائه گزارش کار و مواردی از این دست زیر نظر چه کسی است؟ بالاخره فردا ممکن است مشاور یا معاون یا رییس دفتر شما به من زنگ بزند و بابت انتشار فلان مقاله یا خبر توضیح بخواهد تا خواستهای داشته باشد .
ایشان گفت: نگرانی شما چیست؟
من هم ماجرایی را که در روزنامه ایران برایم پیش آمده بود برایشان تعریف کردم و توضیح دادم که برخی معاونین و مشاورین رییس جمهور وقت آقای احمدی نژاد با موسسه ایران تماس می گرفتند و گاهی درگیری های لفظی هم بین من و آنها رخ می داد.
برای آقای ضرغامی مثال روزهایی را زدم که این افراد به من زنگ می زدند و می گفتند چرا فلان گزارش را گذاشته ای در روزنامه دولت چاپ شود؟!
به ایشان گفتم: روزی که یکی از معاونین رییس جمهور تماس گرفت و با گله از چاپ یک مطلب که نام نویسنده اش هم پای آن نیامده بود از من خواست هویت نویسنده را برای او فاش کنم. پاسخ دادم: مدیرمسوول روزنامه من هستم اگر پرسشی دارید بگویید ولی از من نخواهید نام نویسنده مقاله را به شما بگویم. البته شاید شما بتوانید راجع به محتوای این گزارش از من سوال کنید و ما درباره آن گفت و گو کنیم. تازه آن وقت هم من از روی ادب جواب شما را می دهم وگرنه در رابطه با محتوای روزنامه ایران هم به شما پاسخگو نیستم.
که همین منجر به تنش لفظی بین من و این معاون آقای احمدی نژاد شد.
گفتم: آقای ضرغامی! من می خواهم بدانم در سازمان صدا و سیما با چه کسی طرف هستم؟چون در غیر این صورت همان چیزی پیش می آید که در روزنامه ایران برایم رخ داد.
ایشان پاسخ داد: خیالتان راحت باشد. فقط با من طرف خواهید بود.
با این اوصاف من اعلام آمادگی کردم و اواخر مرداد 85 در روزنامه جام جم مستقر شدم.
انصاف باید داد در تمام 8 سال و نیمی که مدیرعامل و مدیرمسوول جام جم بودم آقای ضرغامی به عهدی که در همان روز با من کرد وفادار ماند .
روزنامه را از چه کسی تحویل گرفتید؟
مقدم: از آقای «جعفری» که از مدیران صدا و سیما بود.
ماه های ابتدایی چطور گذشت؟
مقدم: وقتی کار آغاز شد همکاران و دوستانی می آمدند و موارد و اشکالاتی را در رابطه با روزنامه جام جم و بعضا مدیران شاغل در آن برایم می گفتند. من هم بنا را بر شنوندگی صرف گذاشته بودم چرا که تجربه مدیریتی ام نشان می داد که نباید این حرف ها را مبنای داوری قرار داد.
سعی کردم از همان ابتدا روی کار متمرکز باشم. برای همین شروع به تهیه فهرستی از کمبودها و مشکلات روزنامه کردم. فهرستی که در نهایت بسیار طولانی شد و از ریز مسائل تا موارد کلان را در بر می گرفت.
نخستین چالشی که با آن برخورد کردم مسایلی بود که در حوزه آگهی، چاپ و توزیع روزنامه وجود داشت.
کار نیازمندی های روزنامه، چاپ و همین طور توزیع روزنامه که هر کدام به تنهایی بخش های مهمی بود به یک پیمانکار واحد سپرده شده بود.
یعنی پیمانکار هم آگهی جذب می کرد، هم روزنامه را چاپ می کرد و هم توزیع و فروش آن را برعهده داشت.
یکی از دلایل اصلی که باعث شد من پیمانکار چاپ را از توزیع جدا کنم همین بود. چون فقط در این صورت می شد بر آن نظارت درستی داشت. بدیهی بود وقتی همه چیز دست یک پیمانکار بود او می توانست بگوید رقم تیراژفلان عدد است و فلان تعداد هم از آن فروخته شده است. نمی شد تشخیص داد این عدد واقعی است یا خیر؟
این پیمانکار که بود؟
مقدم: از نیروهای سابق خود روزنامه بود که از مجموعه جدا شده و برای خود شرکتی تاسیس کرده بود.
خب چه کردید؟
مقدم: من با ایشان جلسه ای گذاشتم. گفتم شما یا چاپ را واگذار کنید یا توزیع را! درست این است که شما به تعداد روزنامه ای که چاپ می کنید دستمزد دریافت کنید. پیمانکار دیگر هم بیاید و توزیع را به عهده بگیرد و کارمزد توزیع را بگیرد. این باعث می شود امور دقیق تر پیش رود.
ایشان زیر بار نرفت و گفت: شما بیایید و نیازمندی ها را از ما بگیرید و به هر کس میخواهید بدهید و چاپ و توزیع همزمان دست من باشد.
پاسخ دادم: بحث من نیازمندی ها نیست. چاپ و توزیع است. منطقا این دو باید از هم جدا باشد. دلایلی هم برای این کار دارم.
ایشان مقاومت کرد و بعد از آن درگیری هایی در حوزه چاپ با شرکتشان پیدا کردیم.
پیمانکار، یک روز نامه ای خطاب به من نوشت و در آن چهار پیشنهاد را برای ادامه همکاری با جام جم ارائه داد. سه پیشنهاد اولش عملیاتی نبود. بنابراین من با آخری که فسخ قرارداد بود موافقت کردم.
ایشان انتظار چنین واکنشی را از سوی من نداشت. بنابراین تا مدتی شروع به نوشتن نامه های تهدید آمیز به من کرد و گفت ما دیگر روزنامه را چاپ نمی کنیم و کار را می خوابانیم و از این حرفها.
البته در نهایت این مساله با تفاهماتی که بین ما و ایشان صورت گرفت به پایان رسید.
ما هم از تعدادی از کارشناسان بزرگ چاپ تهران دعوت کردیم. آنها چاپخانه های ما را دیدند. تیم جدیدی برای چاپ روزنامه انتخاب شد. تیم جداگانه ای هم برای توزیع.
بنابراین هدف من که تفکیک پیمانکار چاپ از پیمانکار توزیع بود عملی شد.
حتما می دانید که جام جم دارای 6 چاپخانه بزرگ در سراسر کشور است. چنین مزیتی باعث شده بود که یک توزیع همزمان، سریع و مویرگی در کل کشور داشته باشیم. ما در تهران، ساری، همدان، اصفهان، تبریز و اهواز چاپخانه اختصاصی داشتیم و دستگاههای چاپمان همه یک مدل بود. فکر می کنم هنوز هم هیچ روزنامه ای در کشور چنین امتیاز و امکانی نداشته باشد.
البته بعدها روزنامه های دیگر مثل همشهری هم در برخی شهرها چاپ همزمان داشتند اما از طریق چاپخانههای دیگر.
در بخش آگهی ها و درآمد روزنامه هم مشکلی بود؟
مقدم: بله. در مجموع به دلایلی نوعی بی اعتمادی به روزنامه و پیمانکار بخش خصوصی که متکفل آگهی های روزنامه بود ایجاد شده بود. بنابر این اعتماد سازی اولین کاری بود که باید انجام میشد که موفق شدیم از این طریق به درآمد حاصل از چاپ آگهی ها سیر صعودی بدهیم .
شمارگان جام جم چه تعداد بود؟
مقدم: جام جم تیراژهای متنوعی را تجربه کرده بود. از ۱۰- ۲۰هزار نسخه در سال ۷۹ شروع شده بود، وقتی سال ۸۵ کار را شروع کردم بخش چاپ، تیراژ روزنامه را حدوداً 430 هزار نسخه اعلام می کرد. اما بررسی های بعدی ما نشان داد این عدد واقعی نیست که از توضیح جزییات آن می گذرم. اصلاً یکی از دلایل اصلی که باعث شد من پیمانکار چاپ و توزیع را جدا کنم همین بود. رفتهرفته به تیراژ واقعی رسیدیم که در زمان مدیریت من بطور متوسط روزنامه را در ۳۰۰ هزار نسخه در روزمنتشر میکردیم. البته در مقطعی هم به دلیل تحریم ها و ۳ برابر شدن قیمت کاغذ مجبور به کاهش بخشی از تیراژ شدیم.
منبع: خبرگزاری ایرنا