آفتابنیوز : تمام تلاشهای دیپلماتیک برای حل بحران ایجادشده بر سر برنامه اتمی ایران طی ماههای گذشته به دلیل مواجهه غیرسازنده و خودخواهانه واشنگتن و تهران با یکدیگر به بنبست رسیده است. کارایی خرد جمعی میانجیگران اروپایی و غیر اروپایی این پرونده نیز در هزارتوی دیدگاهها و منافع متضاد این کشورها متوقف شدهاست. اکنون به نظر میرسد همه چیز به نتیجه مواجهه تمامعیار دو طرف اصلی این پرونده یعنی واشنگتن و تهران گره خوردهاست.
دو کشور متخاصم- ایالاتمتحده و ایران- بهگونهای رفتار میکنند که به نظر میرسد هیچ گزینه دیگری غیر از برخورد نظامی را محتمل نمیبینند، ولی واقعیت ایناست که حتی موضوع «بسیار بحرانی»برنامه هستهای ایران نیز مسئله اصلی در روابط ایران و امریکا نیست.
پس موضوع چیست؟ واقعیتاین است که ایران میخواهد موقعیتش به عنوان یک قدرت برتر منطقهای از سوی جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته شده و این حق را داشته باشد که حرف اول را در «خاورمیانه بزرگ» بزند.
ایرانیها نیز مانند دو همتای دیگر منطقهای خود یعنی پاکستان و اسرائیل به خوبی این موضوع را درک کردهاند که صرف داشتن توانایی ساخت سلاح هستهای یک کارت مهم در بازیهای سیاسی بینالمللی تبدیل شدهاست.
جاهطلبیهای ایران پنهان و غیرقابل تشخیص نیست. آنها احساس میکنند که برای ایفای یک نقش جدید از آمادگی کافی برخوردار شدهاند و به همین دلیل است که فکر میکنند هر نوع عقبنشینی در شرایط کنونی میتواند فرصتی را که برای تحقق منافع درازمدتشان پیدا کردهاند از آنها بگیرد.
در مقابل نیز هرچند ایالات متحده از دورنمای ترسیمشده برای برنامه هستهای ایران و دستیابی احتمالی این کشور به تسلیحات اتمی ناخشنود است، اما مسئله اصلی برای واشنگتن این نیست، همانوط که آنها هیچگاه توجه چندانی به پاکستان اتمی نکردند.
چیزی که واشنگتن را ناراحت میکند این است که ایران به عنوان یک کشور غیر دوست به یک قدرت منطقهای تبدیل شود و بخواهد که برروی فرآیندهای تامینکننده منافع بلندمدت واشنگتن تاثیر گذارد. به عنوان یک ابرقدرت آمریکا نمیخواهد که به تقسیم توان اثرگذاری خود با ایران بپردازد، بویژه در شرایطی که هیچ کدام از تغییرات مورد نظر آمریکا در داخل حکومت ایران بوقوع نپیوسته است. در شرایط کنونی تهران و واشنگتن به رانندگانی تبدیل شدهاند که در یک خط جاده به طرف هم حرکت میکنند، اگر هیچ یک از دو طرف آمادگی تغییر مسیر را نداشته باشد تصادف شدیدی اتفاق میافتد که نتیجه آن نرسیدن هیچیک از آنها به مقصد خواهد بود. نتیجه برخورد نظامی برای ایران فاجعهبار و تراژیک و با شدت کمتر برای ایالات متحده دردناک خواهد بود زیرا باعث میشود بحرانهایی که اکنون در خاورمیانه گریبانگیرش شده برای مدتی طولانی غیرقابل حل باقی بماند.
اگر جنگ هنوز شروع نشده به دلیل رفتار تلخ و عبرتآمیزی بود که جامعه بینالمللی پس از جنگ عراق با رهبران کاخ سفید انجام داد و آنها را متقاعد ساخت تا از این پس بکوشند هر بحرانی را تا جایی که ممکن است با کمکمیانجیگیران بینالمللی و درچهارچوب قوانین سازمان ملل حل کنند، ولی همانطور که تجربه بارها نشان داده پایبندی آمریکا به خواستهای جامعه جهانی دارای تاریخ انقضاء است و همیشگی نیست. آمریکاییها میخواهند هرچه زودتر و با کمترین هزینه مشکلشان با ایران را حل کنند زیرا میدانند که گذشت زمان تنها بر میزان سختی و پیچیدگی ماموریتشان میافزاید.
اما چه راهکاری تهران را از مسیر رویارویی نظامی با امریکا خارج می کند؟ روشی که آنها در حالحاضر پیش گرفتهاند ایناست که درباره هر موضوعی روزانه سهبار موضع خود را تغییر دهند تا طرف (یا طرفهای مقابل) را از تصمیمگیری عاجز کنند. چیزی که بدیهی به نظر میرسد ایناست که آنها نمی توانند این روش را تا ابد ادامه دهند. برخی فکر میکنند که این سیاستی است که تهران تا زمان انتخابات آتی ریاستجمهوری آمریکا ادامه میدهد، من(نویسنده مقاله) اینطور فکر نمی کنم. تبلیغات و سخنرانیهای پیش از انتخابات را نباید با تغییر جهت منافع آمریکا در جایی مثل خاورمیانه اشتباه گرفت،برعکس، آمریکاییها بیشتر از هر مردمان دیگری در جهان درک مشترکتری از منافع کشورشان در خارج از مرزها دارند. از این گذشته تا بازنشستهشدن بوش هنوز دو سال باقی ماندهاست.
هیچکس در موقعیتی نیست که بتواند بگوید صرف موضعگیری جامعه جهانی درباره مضرات جنگ (آمریکا و ایران) می تواند از وقوع آن جلوگیری کند. اما میانجیگران بینالمللی (اتحادیه اروپا، چین ، روسیه و غیرمتعهدها) میتوانند راهی برای به حداقلرساندن امکان بروز درگیری نظامی بالقوه پیدا کنند، مشروط بر آنکه بیش از آن یک زبان مشترک بین خودشان ایجاد کردهباشند.