کد خبر: ۵۹۰۱۳
تاریخ انتشار : ۰۹ فروردين ۱۳۸۶ - ۱۲:۳۰

همه چهره‌های فوتبال در سال 85

آفتاب‌‌نیوز : امير قلعه نويى
كل يوم ماندگار شد
«كل يوم». شايد اين ماندگارترين كلمه در سال ۸۵ باشد كه از زبان سرمربى تيم ملى شنيده‌ايم. «كل يوم» نشان مى‌دهد در سال ۸۵ بر فوتبال ما چه گذشته است و تيم ملى ما چگونه اداره مى‌شود؛ بهتر است در اين باره زياد حرف نزنيم.امير قلعه نويى سال ۸۵ را خوب شروع كرد. او پس از آنكه موفق شد با دست‌هاى پشت پرده مقابله كند و استقلال را به قهرمانى برساند، مورد توجه خرد جمعى قرار گرفت و به عنوان سرمربى تيم ملى انتخاب شد. قلعه نويى از استقلال جدا شد اما با خواهش و التماس تعدادى از مسؤولان باشگاه، سمت جديد رييس سازمان فوتبال را پذيرفت. كارنامه او در تيم ملى ايران روشن است اما ماجراى حذف استقلال از ليگ قهرمانان آسيا باعث شد كه كسى به نتايج قبلى او توجه نكند. قلعه نويى را در زمره مقصران اصلى حذف استقلال قلمداد مى‌كنيم و هيچ توجيهى را از او نمى‌پذيريم. سال ۸۵ براى او بسيار پرفراز و نشيب دنبال شد. البته اميرخان در سال ۸۵ سعادت رفتن به حج تمتع را هم داشت. حاج اميرقلعه نويى سال ۸۵ را تلخ به پايان رساند ولى اميدواريم كه در سال ۸۶ اشتباهات گذشته را تكرار نكند و به اطرافش خوب نگاه كند و آدم‌هاى يك مترى را حذف كند.

على دايى
جام جهانى بعدى

پيش از همه آدم‌ها بايد در مورد على دايى مى‌نوشتيم. احتمالاً شما هم لحظه تحويل سال ۸۵ آرزو مى‌كرديد كه ديگر على دايى را با پيراهن تيم ملى نبينيد و رجاى واثق هم داشتيد كه على آقا حتماً پس از جام جهانى كفش هايش را آويزان مى كند اما زهى خيال باطل! 

على دايى در جام جهانى مثل سوهان روى اعصاب همه راه رفت و پس از آن هم نه تنها كفش هايش را آويزان نكرد، بلكه بندهايش را محكم بست و جوراب هايش را بالا كشيد تا يك فصل ديگر در خدمت فوتبال باشد. دايى در تيم سايپا به عنوان مربى - بازيكن كارش را ادامه داد و تبديل به چهره اول فوتبال ايران شد.وقتى به ويژه نامه هاى نوروزى چند سال اخير نگاه مى كنيم، على دايى را مى بينيم كه در مورد خداحافظى اش در سال جديد نوشته اند ولى هيچكدام از اين نوشته ها رنگ واقعيت به خود نگرفته و دايى برخلاف علاقه عمومى راهش را ادامه داده است.امروز هم ترجيح مى دهيم كه از احتمال خداحافظى او چيزى ننويسيم چون او هنوز خودش را جوان مى داند و با استفاده از تكنولوژى، موهاى سفيد شده اش را هم مشكى كرده است. البته دايى پس از جام جهانى گفته بود: جام جهانى ۲۰۱۰ خودم جبران مى كنم. نمى دانيم واقعاً دايى مى خواهد همچنان بازى كند يا منظورش از جبران در سال ۲۰۱۰ حضور روى نيمكت مربيگرى تيم ملى است؟خلاصه اينكه دايى سال پر فراز و نشيبى داشت و در روزهاى پايانى سال هم با جنجال و سر و صدا براى مدتى طولانى روى جلد مطبوعات رفت. سال ۸۶ هم در خدمت اين مرد بزرگ اما نه چندان محبوب هستيم. شايد ۵ سال ديگر هم مشابه همين ها را در شماره نوروزى نوشتيم.

دادكان
نشان لجبازى

نشان لجباز سال را بايد روى سينه او بچسبانيم؛ هرچه گفتند، برعكس آن را انجام داد. گفتند برنامه برانكو اشتباه است، تيم ملى بازى تداركاتى مى خواهد، با اين اوضاع در جام جهانى شكست مى خوريم، گفت همين كه هست. پس از جام جهانى هم خودش آمد و در حضور همه اعضاى فدراسيون از فوتبال خداحافظى كرد اما از سر لجبازى هرچه گفتند كتبى بنويس گوش نكرد تا سرانجام يك هفته قبل از تعليق استعفا كرد ولى فوتبال ايران تعليق شد. ۶-۵ ماه آخر سال از او خبرى نبود اما دادكان به اندازه ۵ سال در نيمه اول سال ۸۵ خبرساز بود و عكس او روى جلد مطبوعات مى رفت. رييس مستعفى در اين مدت از خجالت همه درآمد؛ از يك مرد مظلوم مثل مجيد جلالى تا محمد مايلى كهن كه برايش از رو شمشير بسته بود. دوئل آخر او با سازمان ورزش بود كه البته در اين جدال برنده نشد؛ سرانجام روزى كه رسمى استعفا كرد، باز هم دست بردار خبرنگاران نبود و در حضور نمايندگان رسانه ها و عكاس هاى ورزشى، جماعت مخاطب خود را قلم به مزد و باجگير معرفى كرد و رفت تا خاطره خوشى از او در ذهن ما به يادگار نقش نبندد. در ماه هاى پايانى سال از دادكان خبرى نبود؛ احتمالاً او در دانشگاه مشغول تدريس و علم آموزى به دانشجويان است. اميدواريم او كارش را دوست داشته باشد و حالا حالا فكر بازگشت به عرصه مديريت فوتبال را در سر نداشته باشد. لحظه تحويل سال او را فراموش نكنيد چون على رغم تمام تندخويى هايش آدم بدقلبى نيست.

برانكو
اعتراف به يك واقعيت
يكى از دوستان مى گفت: تا يك سال ديگر از برانكو اعاده حيثيت مى شود. صبر كنيد تا تيم ملى با مربى ايرانى اداره شود و آن وقت قدر برانكو را را مى فهميد. الان سرتان داغ است و فكر مى كنيد كه بايد تيم ايران تا فينال جام جهانى با برانكو پيش مى رفت و اگر حذف شد، نشانه نبود كفايت ايوانكوويچ بوده است ولاغير!
برانكو پس از جام جهانى بساطش را جمع كرد و به كرواسى رفت؛ مردى كه مى گفتند پيشنهاد هاى فراوانى از تيم هاى اروپايى دارد و از سر عشق در ايران مانده است، حدود ۶ ماه بيكار بود و در كافى شاپ خود در واراژدين قهوه ترك و كيك پاى سيب مقابل مشتريان مى گذاشت تا سرانجام با كمك يكى از رفقا هدايت دينامو زاگرب را برعهده گرفت.
سواى متلك هايى كه به او انداختيم و جدا از قهقهه هايى كه به حرف هاى دوستان زديم، بايد به يك واقعيت تلخ اعتراف كنيم. انگار تيم ملى در دوره او بهتر اداره مى شد. لااقل صاحب فلان رستوران معروف تهران در يك بازى رسمى روى نيمكت تيم ملى نمى نشست. لااقل در اردوى تيم ملى، دلال ها و يارآوران پرسه نمى زدند. انگار بايد اعتراف كنيم كه تيم ايوانكوويچ منظم تر بود و حرف هاى رفيق ما كم كم درست از آب درمى آيد.
به هر حال برانكو هم جزو چهره هاى ويژه سال ۸۵ بود كه در جام جهانى روى نيمكت ايران نشست و اگرچه كت قهوه اى جادويى اش را در هر ۳ بازى همراه داشت اما نتوانست تيم ايران را به مرحله بعد برساند و آنقدر جو عمومى برايش بد بود كه حتى نتوانست براى جمع كردن وسايلش به ايران بيايد و سرى به هتل گلشهر بزند و اين مسؤوليت خطير را به رضا چلنگر سپرد.

نكونام
سال ،۸۵ سال جواد

بازيكنى كه از تيم الوحده امارات ديپورت شده بود و شرايط خوبى پس از حضور در امارات نداشت، همراه تيم ملى در جام جهانى هم يك فوق ستاره نبود ولى يكباره خبر حضور او در تيم اوساسوناى اسپانيا، همه را شوكه كرد.
هيچ كس فكرش را نمى كرد كه شماره ۶ لاغر اندام تيم ملى ايران در اسپانيا دوام بياورد اما نكونام با تلاش و پشتكار فراوان موانع را يكى پس از ديگرى پشت سر گذاشت و در تيم اوساسونا جايى براى خودش دست و پا كرد.
اوج كار نكونام، گلى بود كه در دقيقه ۱۲۰ وارد دروازه تيم بوردو كرد و با اين گل تيم اوساسونا به مرحله بعدى يوفا رسيد. گل جواد، گل سال بود و احتمالاً آن را درشت در تقويم خاطرات تيم اوساسونا ثبت مى كنند. سال ۸۵ سال درخشش و پيشرفت جواد بود و بى ترديد بايد نام او را در ميان اولين چهره هاى فوتبالى سال ۸۵ داشته باشيم؛ چرا كه وقتى در آينده بخواهيم از سال ۸۵ چيزى بگوييم، اول جام جهانى به ذهن ما مى آيد و بعد ناخودآگاه درخشش جواد در اوساسونا مقابل ديدگان ما ظاهر مى شود. به سال ۸۵ مى گوييم: سال نكونام!

خداداد عزيزى
فرارى دادن ميثاقيان
اولين اقدام او، بازگشت به ديار آبا و اجدادى اش بود؛ خداداد قيد بازى كردن را زد و به مشهد رفت تا نامش كنار ابومسلم بر سر زبان ها بيفتد. خداداد در اقدام بعدى كوشش كرد تا اكبر ميثاقيان قيد تيم را بزند و عطاى ابومسلم را به لقاى مديران ببخشد و همان هفته اول استعفا كند. مدتى گذشت و خداداد در حاشيه تيم را اداره مى كرد تا سرانجام به اين نتيجه رسيد كه بايد خودش آستين ها را بالا بزند و وارد گود شود.
خداداد سرمربى ابومسلم شد و حضور اين بازيكن هميشه جنجالى روى نيمكت مربيگرى اتفاق خوشايندى براى جامعه فوتبال بود و زمانى كه با نتيجه گيرى توأم شد و از سوى ديگر على دايى هم در سايپا به موفقيت هايى رسيد، خداداد اسم و رسمى ديگر پيدا كرد. او سال ۸۵ را با مربيگرى ادامه داد و كارنامه موفقى هم از خود به جا گذاشت اما اكبر ميثاقيان مدعى است كه اين تيم خداداد نيست كه نتيجه مى گيرد بلكه محصول زحمات ميثاقيان است كه به نام كس ديگرى نوشته مى شود. خداداد در سال ۸۵ به دفعات مورد توجه بود و جزو چهره هاى خاص سال محسوب مى شد. بزرگترين اقدام او عاصى كردن ميثاقيان بود كه از ابومسلم پا به فرار بگذارد. سال ۸۵ در كل آبستن اتفاقات فراوانى بود كه حضور خداداد روى نيمكت مربيگرى ابومسلم از آن دسته اتفاقاتى است كه نمى شود به سادگى از كنارش بگذريم اما بسيارى معتقدند كه توانايى هاى خداداد را بايد در سال ۸۶ و فصل جديد ارزيابى كرد كه تيمش را خودش ببندد و بعد نتيجه بگيرد.

صفايى فراهانى
او باز هم لبخند نزد

صفايى فراهانى كه روز استعفايش گفت: بچه را به نامادرى اش سپردم و باز هم گفت: اگر پشت گوشتان را ديديد، مرا هم در فوتبال مى بينيد، در نقش يك منجى دوباره به فوتبال بازگشت. البته ما پشت گوشمان را نديديم اما مهندس را در رأس هرم فوتبال دوباره تماشا كرديم كه آمده است تا مشكلات تعليق را حل كند.
احتمالاً صفايى فراهانى احساس كرده كه نامادرى در حق طفل مظلومش خوبى نكرده و نتوانسته آن را خوب بزرگ كند.
صفايى فراهانى بعد از ماجراى تعليق به عنوان رييس كميته انضباطى فيفا معرفى شد تا اساسنامه فدراسيون فوتبال ايران را درست كند.
در روزهاى پايانى سال ۸۵ نام صفايى فراهانى و عكس مهندس را به دفعات روى جلد مطبوعات ديديم اما او هيچ فرقى با گذشته نداشت و چهره اش اخمو بود.
آرزو به دلمان ماند كه حتى يك لبخند در چهره مرد هميشه جدى ببينيم. آيا او در سال جديد لبخند مى زند؛ براى ويژه نامه نوروزى سال ۸۲ كه اين سؤال را از او پرسيديم به نتيجه اى نرسيديم چون او جواب داده بود: به چه چيزى بايد لبخند بزنم.

آرى هان
عاشق فرانكفورت بود

رفت كه رفت. او حتى پشت سرش را هم نگاه نكرد. پس از مدتى از فيفا نامه اى رسيد كه جناب آرى حق و حقوقش را طلب كرده است و اگر باشگاه پرسپوليس مطالبات او را پرداخت نكند، با محروميت مواجه مى شود.
از اول هم معلوم بود كه او ماندنى نيست؛ همان طور كه باجناق فاميل بشو نيست، آرى هان هم براى پرسپوليس مربى بشو نبود كه نبود.
مرد هلندى در مدت حضورش در ايران، مورد توجه مطبوعات بود او حتى خيال مى كرد كه شايد روى نيمكت تيم ملى هم بنشيند. آرى پس از بازى با مكزيك در جايگاه ويژه به سپ بلاتر
در گوشى مى گويد: بازى دوم ايران مقابل پرتغال ديگر كنار تو نيستم و با انگشت اشاره نيمكت تيم ملى ايران را نشان مى دهد و تأكيد مى كند: تماشاى بازى از روى نيمكت بسيار جالب تر و پرهيجان تر است. اما از آنجا كه آرى اين آرزو را با خود به ... برد، تاب و تحمل حضور در ايران را نداشت و رفت كه پشت سرش را نگاه نكند.
خيال مى كرديم آرى هان از روحيات ما ايرانى ها سوء استفاده كرده اما در تيم ملى كامرون هم دوام نياورد و خيلى زود آنجا را هم ترك كرد.
او عاشق زندگى در فرانكفورت است و هيچ جاى دنيا را با اين شهر عوض نمى كند.

مجيد جلالى
ناكامى پشت ناكامى

آقا مجيد همه را نااميد كرد؛ اول كه با قندى يزد به ليگ دسته اول سقوط مستقيم داشت و بعد هم در تيم پاس شكست خورد تا ادعاى منتقدان او كه مى گفتند قهرمانى پاس محصول كار ديگران بود، نه «جلالى» رنگ واقعيت به خود بگيرد. جلالى از پاس رفت و فرقى نمى كند كه برايش از واژه استعفا يا اخراج استفاده كنيم. او شكست خورد و شكست جلالى مصادف بود با شكست نوگرايى و نااميدى مربيانى كه راه او را در پيش گرفته بودند.
اما از ديدگاه ما مجيد جلالى، مجيد جلالى است و در توانايى و علم و دانش او ترديد نداريم. سال ۸۵ را تجربه اى براى آقامجيد مى دانيم؛ به اين اميد كه او در سال ۸۶ با ايده هاى تازه و حرف هاى نو دوباره برگردد چون فوتبال ايران بدون حرف هاى تازه جلالى، به دل آدم نمى چسبد.
جلالى يكى از گزينه هاى مربيگرى تيم ملى هم بود اما در يك اقدام عجيب تيم ملى را هم به او ندادند تا سومين بدبيارى هم در سال ۸۵ براى او اتفاق بيفتد.
البته اين اتفاق آخرى را به حساب شانس آقامجيد مى گذاريم كه مربى تيم ملى نشد چون اگر اين اتفاق رخ مى داد و ناكامى او در هدايت تيم ملى به عدد ۳ مى رسيد، ديگر بايد پرونده او را براى مدتى طولانى مى بستيم.


عمادرضا اكبر كرمى مرخصى بود؟
وقتى پرسپوليس اعلام كرد كه بر سر ماجراى عمادرضا از باشگاه سپاهان شكايت كرده و اين بازيكن در زمان نقل و انتقالات در ايران نبوده است، بچه هاى تحريريه ايران ورزشى به اكبر كرمى مشكوك شدند. لابد مى پرسيد اكبر آقا با عمادرضا چه ارتباطى دارد؟
گهگاهى مسؤول عكس روزنامه وقتى دنبال عكس عمادرضا مى گردد، عكس اكبر كرمى را اشتباهى مى دهد و تا همه با هم به اين نتيجه نرسيم كه اين اكبر است يا عماد، عكس عوض نمى شود.
خلاصه اينكه بچه هاى تحريريه ما به اكبر مشكوك شده بودند كه نكند در زمان غيبت عمادرضا به اصفهان رفته و در هيأت فوتبال به جاى او پاى برگه قرارداد را امضا كرده است.
خلاصه اينكه همانقدر كه بر سر عمادرضا و قرارداد او در رسانه ها بحث بود، داخل تحريريه ايران ورزشى هم مدام صحبت مى شد كه آيا اكبر كرمى در روز حادثه مرخصى بوده يا در محل كارش حضور داشته است.
ختم كلام، اكبر كرمى - ببخشيد عماد رضا - جزو چهره هاى ويژه سال ۸۵ بود كه كلى جنجال و سروصدا
و ها ى و هوى در پى داشت؛ ولى آخر كسى نفهميد كه چه كسى پاى برگه قرارداد را امضا كرده است.

آندو
از گل كلم‌ها تا بولتون

بعد از اردوى تيم ملى در جزيره كيش بود كه آندرانيك يك ساعت براى يكى از دوستان خبرنگارش درد دل كرد و سرآخر گفت: مى بينى چه وضعى شده ... آقا ايوانكوويچ من را فرستاده توى دسته گل كلم ها! در آن اردو چند هافبك جديد به اردو دعوت شده بودند و برانكو تعمدى در كار داشت و مى خواست ببيند كه هافبك جوان تيمش چه واكنشى نشان مى دهد. اما آندو در مسابقه با تيم منتخب كيش، ميخاش را محكم كوبيد و همانجا يكى از مسافران جام جهانى شد. وقتى در برنامه نود اسامى تيم ملى اعلام شد و محمد دادكان اعلام كرد كه پديده ايران، در جام جهانى آندرانيك خواهد بود. خيلى ها به رييس فدراسيون خنديدند اما آندو در جام جهانى چنان درخشيد كه به يكباره سرزبان ها افتاد. پس از جام جهانى هم وقتى بحث حضور او در بولتون مطرح شد، رسانه ها او را مرد رؤياها مى دانستند و به حضور آندو در جزيره مى خنديدند ولى آندو سرانجام با بولتون قرارداد بست و پس از گذراندن روزهاى سخت سرانجام به تركيب اصلى رسيد. اوج كار آندو در سال ۸۵ بازى مقابل آرسنال بود.
سال ۸۵ سال ويژه اى براى آندرانيك بود و در واقع اين بازيكن راه صدساله را يك شبه پيمود و از ابومسلم به بولتون انگلستان رفت. بى ترديد وقتى مى خواهيم چهره هاى ويژه سال ۸۵ را مرور كنيم، هافبك هميشه خندان تيم ملى را فراموش نمى كنيم. او سال ۸۶ را به مراتب سال بهترى مى داند و در انتظار درخشش در جام ملت ها و ليگ برتر انگلستان است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین