آفتابنیوز : آفتاب-سارا معصومی: «دیدار با رئیس جمهور بشار اسد فرصت انتقال پیام ایهود اولمرت، نخستوزیر اسرائیل به وی را به وجود آورد. پیامی مبنی بر آمادگی اسرائیل برای مذاکره با سوریه.» این جملات بخشی از سخنان رئیس مجلس نمایندگان آمریکا پس از دیدار با بشار اسد در دمشق بود.
آسیا تایمز در این باره مینویسد: عجیب است، اما اگر اولمرت قصد پیغامرسانی به مقامات سوری را دارد چرا اولین گزینه دولت اسرائیل نانسی پلوسی است. رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده در حالی نقش میانجی میان اسرائیل و سوریه را بازی میکند که گزینههای دیگری نیز در کابینه بوش و کاخ سفید وجود داشتند.
وزارت امور خارجه؟ آیا ایهوداولمرت متحد اصلی جورج دبلیو بوش نیست؟ و آیا جورج بوش مخالف اصلی سفر پلوسی به دمشق نبود؟
اینها همان جملاتی هستند که رسانهها و مطبوعات داخلی ایالات متحده یک هفته پیش را به تشریح پاسخهای آنان اختصاص دادند. آیا بوش و اولمرت مخالفان سرسخت سیاستهای نانسی پلوسی در قبال عراق، سوریه و فلسطین نیستند؟ با این همه، نانسی پلوسی خواهان ورود دمشق به بازی است اما این خواسته، مطالبه بوش و اولمرت نیست. خروج سربازان آمریکایی از عراق از آرزوهای نانسی پلوسی است اما در آن سو، بوش و اولمرت چندان با این حادثه موافق نیستند. اما دو پاسخ احتمالی برای این قبیل سوالها وجود دارد.
یک پاسخ این است که پس از شکست طرفداران بوش در انتخابات سال گذشته مجلس نمایندگان و مجلس سنا، اولمرت تصمیم به قطع همکاری با دولت بوش گرفته است. بدین ترتیب این بار نخست وزیر اسرائیل در عرصه سیاست خارجی به مخالفان جورج بوش در کنگره تکیه میکند. البته این فرضیه از پایه رد است. شاید هم نانسی پلوسی به درخواست شخص جورجبوش به دمشق سفر کرده است.
بدین ترتیب تمامی شایعه پراکنیها در خصوص مخالفت بوش با سفر نانسی پلوسی به دمشق تنها فریبی رسانهای بوده است. تبلیغات پوچ که مصرف داخلی داشته و برای بازارهای داغ خبری ایالات متحده ساخته و پراکنده شده است. بدین ترتیب نانسی پلوسی به دمشق میرود چرا که آقای رئیسجمهور از وی چنین خواسته است. مخالفت با این سفر اعتبار فزایندهای به جورج بوش بخشید. بدین ترتیب وی موضع چند سال اخیر خود علیه این کشور را حفظ کرد. در حقیقت بوش به قدری در شیپور مخالفت با سوریه دمیده بود که سخن گفتن از مذاکره با این کشور برای رئیس جمهور ایالات متحده بسیار گران تمام میشد. بوش در یک چشم برهم زدن متوجه اشتباه سیاستهای خود در قبال سوریه و صحت سخنان رهبران این کشور شد. رئیسجمهور ایالات متحده با تغییر مواضع خود برای بازگرداندن ثبات به لبنان و فلسطین و البته عراق دست به دامان سوریه شد.
برنامه کاملا درست پیش رفت. میانجیگری پلوسی میان اولمرت و بشاراسد کاملا حقیقت داشت اما در پشت پرده خانم پلوسی در واقع حامل پیام واشنگتن برای دمشق بود. پیام کاملا صریح و واضح بود: ما به کمک سوریه احتیاج داریم.
بیتوجه به هویت طراح سفر پلوسی به دمشق، تنها این نکته حائز اهمیت این بود که پلوسی به دمشق آمده است. حال چه فرقی میکند که پلوسی حامل پیام صلحآمیز اولمرت باشد یا واسطهای برای آشتی با واشنگتن. آنها وی را به عنوان مهمان افتخاری خود پذیرفتند و برایش در پایتخت سوریه فرش قرمز انداختند.
بدین ترتیب نانسی پلوسی در آخرین اظهارات خود اعلام کرد که سوریه برای نشستن برپای میز مذاکره با اسرائیل آمادگی کامل دارد. اما سوالی دیگر:با توجه به دستاوردهای آخرین نشست اعراب در ریاض که بر ضرورت اجرای طرح صلح اعراب تاکید داشت، چرا از میان 22 کشور عربی، اسرائیل ابتدا سوریه را برای مذاکره برمیگزیند؟
مگر این جورج بوش نبود که در دسامبر سال 2004 با صراحت تاکید کرد که سوریه کشوری بسیار ضعیف است که باید منتظر بماند تا تمامی بحرانهای خاورمیانه حل شده و سپس به فکر مذاکره با اسرائیل باشد؟
آیا ایهود اولمرت پس از شکست فجیع در جنگ سی و چهار روزه با حزبالله لبنان در سال گذشته میلادی در موقعیتی قرار دارد که بتواند از صلح و مذاکره سخن بگوید؟ دو سرباز اسرائیلی که در حقیقت دلیل جنگ با حزبالله بودند همچنان در اسارت لبنان هستند و حزبالله همچنان مجهز و قوی پیش میرود. آیا مردی که جنگ را واگذار کرده است اعتبار کافی برای سخن گفتن از صلح را دارد؟ کسی که برنده میدان است شاید بتواند از صلح سخن بگوید. شاید نخست وزیر سابق اسرائیل آریلشارون به دلیل ثبت افتخارات جنگی فراوان در کارنامه خود، میتوانست از صلح سخن بگوید. یاسر عرفات رهبر سابق تشکیلات خودگردان فلسطین نیز شاید در جایگاهی مانند آرین شارون برخوردار بود. اما بیشک اولمرت پس از باخت در جنگ سال 2006 چنین جایگاهی ندارد.
نانسی پلوسی پس از بازگشت از دمشق، این سفر را مثبت و پربار خواند. وی همچنین ادعا کرد که در این دیدار از دغدغههای ایالات متحده از استفاده تروریستها از مرز سوریه با عراق برای ورود به این کشور سخن گفته است.
اما اشتباهی در این میان رخ داده است. آیا این ژنرال ویلیام کرو نبود که با حفظ مسئولیت نگهبانی از مرزهای عراق و سوریه در ماه ژانویه اعلام کرد که میزان ورود تروریستها به عراق از مرز سوریه کاهش یافته است.
اما سوال آخر: پلوسی پیش از سفر به دمشق در بیروت اعلام کرد که ایالات متحده به هیچ وجه بر سر لبنان معامله نخواهد کرد. وی ادعا کرد که سفر وی به سوریه نباید به تغییر در سیاست خارجی ایالات متحده نسبت به لبنان سوء تعبیر شود. اگر نانسی پلوسی از جانب کاخ سفید نمایندگی نداشت چرا به راحتی به چارچوب سیاست خارجی کشورش در خاورمیانه وارد شد.
آیا این جورج بوش نبود که با صراحت اعلام کرد نانسی پلوسی نماینده رسمی ایالات متحده در این سفر نیست؟ آیا وی مجوز مذاکره کردن با مقامات لبنان را داشته اما این مجوز برای سوریه صادر نشده است. نانسی پلوسی در بیروت با رهبر جناح اکثریت پارلمانی سخن گفته و میگوید: راهحل بحران لبنان از دمشق میگذرد.
ایالات متحده ظرف چند هفته اخیر تقلای بسیاری برای وارد کردن دمشق به بازی از خود نشان داد اما حضور پلوسی در دمشق دو حس متفاوت تحسین و توهم را در مقامهای سوری برانگیخت. بدین ترتیب کاخ سفید به توصیه تیم تحقیقاتی عراق عمل کرد.
مذاکره با ایران و سوریه به صورت همزمان برای واشنگتن چندان ساده نبود. ایالات متحده دو گزینه پیش رو خود داشت: سوریه یا ایران. انتخاب آمریکا، سوریه بود. رهبران این کشور هرگز علیه آمریکا سخن نگفته بودند.
از نظر کاخ سفید سوریه برخلاف ایران ادعایی بر عراق نداشت اما آمریکا از مدتها پیش بر این باور بود که سوریه نمیتواند برای مهار خشونت در عراق کار چندانی انجام دهد. کاخ سفید همچنان معتقد است که سوریه کنترلی بر شبه نظامیان نداشته و تنها بر بخش کوچکی از جامعه اهل تسنن عراق سلطه دارد.
بخش دیگر جامعه اهل تسنن نیز توسط عربستان سعودی کنترل میشود. بدین ترتیب تا آن هنگام که سوریه و عربستان سعودی بر سر لبنان با یکدیگر اختلاف داشته باشند، خشونت در خیابانهای عراق موج خواهد زد.