آفتابنیوز : از يك سو نيروهاي تازه نفس نشات گرفته از پروسه جهاني شدن ساختارهاي دولت- ملتي دوران جنگ سرد را مورد هجوم قرار داده بودند و از سوي ديگر بحث دولت الكترونيك، فشردگي زمان و مكان به دليل تكنولوژي هاي جديد اطلاع رساني و ظهور نيروهاي گريز از مركز قرار داشت. در اين پروسه نيروهايي كه در مقطع جنگ سرد مجال بروز و عرض اندام نداشتند فرصتي يافتند تا خود را مطرح كنند و از فشار نظام دولت- ملتي خارج شوند. در اين پروسه تمام نيروهايي كه در قالب فرهنگي قومي، اجتماعي، سياسي و... در مقطع تك سواري دولت ها در نظام بين الملل خاموش بودند فعال شدند و در كنار ناراضيان از پروسه جهاني شدن قرار گرفتند و فشار زيادي بر دولت ها اعمال كردند كه به ويژه در قالب تروريسم بيش از ساير پديده ها خودنمايي داشت.
اين روند عمر زيادي نداشت و پس از 11 سپتامبر نيروي ديگري وارد شد كه تقويت دولت ها بود. 11 سپتامبر نشان داد اگر در برابر نيروهاي رها شده از جهاني شدن و ناراضيان جهاني شدن مقاومت نشود كليت ساختار نظام بين الملل به خطر مي افتد به همين دليل فضا به سوي تقويت دولت ها چرخيد و عملا دولت ها براي مهار نيروهاي گريز از مركز رها شده از پروسه جهاني شدن فعال تر شدند. در چنين هنگامه پركنش و واكنشي تمام ساختارهاي تنظيمي نظام بين الملل با بحران معنا رو به رو شده و سازمان ملل و نهادهاي زيرمجموعه اي، ترتيبات منطقه اي و اتحاد و ائتلاف ها- رژيم هاي بين الملل و... با تحول ماهوي مواجه شدند. اين پروسه پيچيده بسياري از كشورها را به سوي تنظيم مجدد روابط خود با همسايگان، مناطق جغرافيايي خويش و نظام بين الملل كشاند. در كنار تمام اين تحولات جهاني، اتفاق ويژه اي كه در خاورميانه و خليج فارس روي داد سقوط صدام و برهم خوردن نظم اين منطقه بود. تمام اين تحولات در كنار موقعيت ويژه ايران در منطقه و گرايش كشورهاي منطقه به سوي اتحادها و ائتلاف هاي قومي، مذهبي، زباني، گرايش همسايگان ايران به تنظيم روابط جداگانه با آمريكا به جاي تنظيم ترتيبات منطقه اي با حضور ايران شرايطي ايجاد كرد تا ايران مثل سال هاي گذشته به تنهايي براي تطبيق خود با شرايط جديد منطقه اي اقدام كند.
در زمانه اي كه كشورهاي عربي با اتحاد اقتصادي، نظامي و سياسي راه خود را مي روند، عراق در مرحله تحول به سوي غرب است، تركيه راه اروپايي شدن را پيش گرفته، افغانستان روابط ويژه اي با آمريكا و غرب تنظيم كرده، پاكستان با حضور مشرف در تدارك صلح با هند و تنظيم روابط ويژه با آمريكاست. تركمنستان رابطه اي چند وجهي با روس ها، آمريكا و اسرائيل تنظيم كرده و دولت باكو به شدت گرايش به غرب دارد و در راستاي سياست استراتژيك آمريكا در منطقه جهت تحريم ژئوپليتيكي ايران حركت مي كند، تهران راهي جز انتخاب مسير خاص خود ندارد.
زمانه اي كه روس ها با ايجاد رابطه اي تعريف شده با آمريكا، سنگ بناي محور روس- ايران در قفقاز را برهم زده بودند، خط لوله باكو- جيحان با هزينه بالا براي تحريم ژئواكونوميك ايران همچنان ادامه حيات مي داد و طرح هاي ديگري براي اتحاد استراتژيكي، اكونوميكي با قفقاز و آسياي مركزي نتيجه اي ملموس نداشت و طرح انزواي اقتصادي، استراتژيكي و ژئوپليتيكي ايران ادامه پيدا مي كرد بايد اين حق را به ايران داد كه براي خروج از اين انزوا، شكستن تحريم منطقه اي، حركت هاي مختلف همسايگان و ترتيبات جديد منطقه اي اعراب فكري مستقل ارائه مي كرد. فكري كه بتواند تمام اين طرح هاي امنيتي را كه درصدد ساقط كردن ايران از نقش تاريخي خود به عنوان محور تحولات منطقه اي بود پاسخ دهد. در كنار تمام اين عوامل، بيكاري و تلاش تهران براي بهبود موقعيت اقتصادي خود نيز مطرح است.
طرح دستيابي به فناوري هسته اي مي توانست پاسخي به اين خواسته ها باشد. ايران در تلاش است تا با دستيابي به اين فناوري و تبديل آن به كاركردهاي اقتصادي تمام ميلياردها دلاري كه براي تأمين برق از طريق مصرف نفت و گاز در نيروگاه ها صرف مي كند پس انداز كرده، آن را براي هزينه در ساير بخش هاي اقتصادي مصرف كند. همچنين با اين اقدام تهران مي تواند حجم بيشتري نفت و گاز را به خارج صادر كرده، دلارهاي بيشتري براي سرمايه گذاري اشتغالزا داشته باشد. ايران در تلاش است با اين فناوري، سالانه شش هزار مگاوات ساعت برق از انرژي هسته اي تأمين كند تا هم كمبود برق صنايع را تأمين كند و هم فرصت بيشتري براي صادرات نفت به دست آورد و دلار بيشتري براي اهداف اقتصادي اش تأمين كند. در غير اين صورت فشارهاي مختلف جمعيت مصرف كننده ايران را با بحران هاي اقتصادي درگير مي كند. علاوه بر اين اگر درصد وابستگي ايران به نفت كاهش يابد ايران مي تواند بخش زيادي از نفت خود را براساس قراردادهايي با همسايگان قفقاز و آسياي مركزي در بندرهاي جنوبي به آنها تحويل دهد و يا به كريدور انتقال نفت و گاز اين مناطق به بازارهاي مصرف تبديل شود.
علاوه بر اين دستيابي به انرژي هسته اي موقعيت ايران را در منطقه براي همكاري با ساير كشورها بهبود مي بخشد و گريز از مركز همسايگان به ويژه عرب را تاحدي كاهش مي دهد.
ايران همان گونه كه بسياري از كارشناسان اقتصادي و سياسي معتقدند، كشوري تنهاست و در منطقه هيچ كشوري رويكرد اتحاد و ائتلاف با تهران را ندارد و ترتيبات منطقه اي با حضور آمريكا به سوي انزواي ايران و محدودسازي نقش منطقه اي و بازيگري تهران حركت مي كند. با اين شرايط ايران بايد به تنهايي به جنگ تمام اين نارسايي ها برود و اين مستلزم توانمند شدن ايران، خروج از بحران اقتصادي، ايجاد اشتغال و صرف پول نفت در اقتصاد رو به رشد، جذب سرمايه گذاري خارجي و... است. تمام اين اهداف را مي توان با دستيابي به فناوري هسته اي و استفاده از آن در بخش اقتصادي به دست آورد به همين دليل هچنان كه بسياري از كارشناسان بين الملل خارجي اذعان دارند تهران براي خروج از انزواي كنوني و بهبود وضعيت اقتصادي خود بايد به فناوري هسته اي دست يابد.
از هر زاويه اي كه به موضوع نگريسته شود هدف تهران از دستيابي به فناوري هسته اي اقتصادي و براي خروج از تنهايي منطقه اي است. همچنان كه كارشناسان آمريكايي گفته اند ايران قوي و باثبات، بيشتر از ايران ضعيف و بي ثبات به سود منطقه است و شرايط خاورميانه و خليج فارس به گونه اي است كه يك الزام بزرگ براي ايران ايجاد كرده كه حتماً قدرتمند باشد و اگر ضعيف است خود را قدرتمند سازد. مقصود از اين قدرتمندي نه استفاده نظامي، بلكه كارآمدي و استفاده اقتصادي از فناوري هسته اي است. اينك بسياري از كشورها، از فناوري هسته اي در توسعه اقتصاد خود بهره ها مي برند.
ايران امروز با يك الزام ژئوپليتيك (بايد يك قدرت قوي اقتصادي در منطقه خاورميانه باشد)، يك الزام اقتصادي (بايد فكري براي بيكاري، سرمايه گذاري، جذب پول نفت در ساير بخش هاي عمراني و اقتصادي نه جاري شود) و يك الزام ژئواكونوميك (ايران بايد كريدور انرژي شمال و جنوب باشد) مواجه است و تمام اين الزام ها تهران را مجبور مي سازد كه هرچه سريع تر از منابع هسته اي در دسترس (اورانيوم فراوان در كشور و نيروي انساني توانمند) براي اهداف اقتصادي اش سود ببرد.
آنان كه تصور مي كنند هدف ايران از دستيابي به انرژي هسته اي، اهداف نظامي و برهم زدن نظم منطقه اي است مدل پاكستان را درنظر نمي گيرند و نمي دانند بمب اتم براي كشوري از نظر اقتصادي ضعيف تأثير معكوس دارد. ايران به عنوان يك بازيگر واقع گرا نمي خواهد پاكستان شود. آنان نمي دانند ايراني ضعيف با جمعيت بيكار و اقتصاد ناكارآمد در خاورميانه براي همسايگان همان ضرري را دارد كه چين ضعيف و گرسنه براي جهان دارد.
واقعا اين پرسش علمي مطرح است كه چرا ايران حق نداشته باشد از فناوري هسته اي و به ويژه انرژي پاك و در دسترس هسته اي براي فرار از بحران اقتصادي خود و خروج از انزواي منطقه اي استفاده كند؟ شايد بتوان از اين زاويه آمريكايي ها را بر سر عقل آورد كه ايران چه بخواهد و چه نخواهد بايد استفاده از فناوري هسته اي در زيرمجموعه هاي اقتصادي خود را شروع كند. اين واقعيتي تاريخي، طبيعي و جغرافيايي است و گرچه ممكن است دير و زود داشته باشد، اما به راستي اجتناب ناپذير است. ايران بايد راه خود را به تنهايي برود، چرا كه ديگران راه خود را مي روند.