محمدحسین رجایی با بیان اینکه شهید رجایی با جبهه ملی هم کار میکرد، با نهضت آزادی و مهندس بازرگان و دکتر سحابی هم کار میکرد. اینها موسسهای فرهنگی داشتند که وقتی موسسهشان مورد شک قرار گرفت، تشکیلات خود را به رفاه منتقل کردند. موسسه رفاه را هم آن زمان آیتالله بهشتی، آقای هاشمی و شهید مطهری با کمک چند نفر بازاری تشکیل داده بودند. بعد از مدتی یک شرکت تجاری برای ذوب فلزات تشکیل دادند که اسمش "ایرکو" بود.
اهم اظهارات محمدحسین رجایی را در ادامه می خوانید:
* شهید رجایی با بازرگان آشنا بود و با آنها کار میکرد، اما هیچگاه در جبهه ملی و نهضت آزادی ثبت نام نکرد. یکی از درگیریهایی که قبل از انقلاب هم بود، درگیری شهید رجایی با منافقین بود. پایه اصلی انقلاب ما مذهب است. مردم با این هدف انقلاب کردند که اسلام پیروز شود و همه مردم با رهبر خود بودند. این برای استکبار پذیرفته شده نبود و اسلام را با تسنن شناخته بودند و با تشیع آشنایی داشتند لذا همچون انقلابهای دیگر که گروهی را با مردم قاطی کردند، در انقلاب اسلامی نیز منافقین را قاطی مردم کردند. بنی صدر وقتی که به ایران آمد، چهره انقلابی داشت و در همین مسجد خیابان دَردار سخنرانی میکرد، اما کم کم از راه انقلاب جدا شد و خیانت کرد. رضاخان نیز در ابتدا چهره مذهبی داشت و بعد کشف حجاب کرد و روبروی مذهب ایستاد.
* انقلاب وقتی که پیروز شد، کسی نمیدانست چکار باید بکند و چه کسی در کجا گمارده شود. عمده انقلابها حزبی یا کودتایی بود، اما انقلاب ما مردمی بود و پیش ساخته نبود که دولت داشته باشد. شهید رجایی میگفت شبی که انقلاب پیروز شد، فرمانده نیروی هوایی نداشتیم، به یکی از رفقا را که در نیروی هوایی بود گفتیم تو امشب فرمانده این نیرو باش!
* منافقین از قبل زمینهسازی کردند تا در انقلاب نفوذ کردند. بنی صدر در جبهه، سیاست و اقتصاد خیانت کرد. یزدی هم در دولت موقت گفت که ما اسلحههایی را که خریداری کردیم و پول آن را دادهایم، نمیخواهیم.
* رجایی وقتی که رئیس جمهور شد، اموالش را ارائه داد. این جزو قانون اساسی است، اما دیگران به ان عمل نکردند. اولین کاری که شهید رجایی انجام داد، اقامه نماز در مراکز دولتی بود. ایشان بخشنامه کرد که در وزارتخانهها نیم ساعت به نماز اختصاص یابد و وزرا و مسئولان هم در نمازهای جماعت حضور پیدا کنند. این در مراکز دولتی جا افتاده بود. بعد از شهید رجایی، دولت موسوی این بخشنامه را لغو کرد. من یک وقت به ساختمان نخست وزیری رفتم و دیدم دیگر مثل گذشته آن نمازهای جماعت برگزار نمیشود و چهار پنج نفر تنها در مسجد هستند. به یکی از وزرا گفتم، شما اگر نماز بخوانید، کارمندها هم ترغیب میشوند که در نمازجماعت شرکت کنند.
* شهید رجایی با اقتصاد آزاد سالم مشکلی نداشتند. ایشان نه معتقد به اقتصاد سوسیالیستی و نه معتقد به اقتصاد لیبرالی بود. شهید رجایی معتقد به اقتصاد اسلامی بود.
* من ۲ ساعت بعد از انفجار به محل حادثه رسیدم. شهید رجایی و باهنر کاملا سوخته بودند و از آثار دندانشان می شد شناخت. صبح هم برای تشییع شهدا رفتیم تابوت های مختلفی آنجا بود، یکی هم تابوت کشمیری بود.
* کشمیری نفوذی سازمان بود که یک بار قصد داشت امام را به شهادت برساند. کشمیری به قدری مزورانه عمل میکرد که شهید رجایی را هم اغفال کرده بود و رجایی پشت سر او نماز میخواند اما ماجرای حضور یک تابوت کار سازمان یافته بود و افرادی از نخست وزیری و ریاست جمهوری در این مسئله دست داشتند وگرنه به همین راحتی که نمی توان یک جنازه بین آنها گذاشت. در تشییع جنازه، خاکستری آماده کردند و گفتند این بقایای کشمیری است و بعد هم شعار دادند که کشمیری راهت ادامه دارد.
* آقای عسگراولادی میگفت بهزاد نبوی خیلی به من اصرار داشت که در آن جلسه شرکت کنم و به همه اصرار داشتند که حضور پیدا کنند. کشمیری کلید محل جلسات را به کسی نمیداد و به کسی اعتماد نداشت. آقای بهزاد نبودی افراد منافقین را می شناخت چون قبل از انقلاب با اینها در ارتباط بود و احتمال قوی معرف کشمیری به برادرم هم بهزاد بود. فرضاً اگر هم معرف نبود، باید به عنوان مشاور وی را به شهید رجایی معرفی می کرد و حساس می شد و اگر شهید رجایی را راهنمایی نکرده حتما خیانت کرده است.
* رجایی با نبوی همفکر نبود.
*شهید رجایی خیلی سختگیر بود و اجازه نمیداد که هزینههایی برای تبلیغات انجام بگیرد.