آفتابنیوز : آفتاب: سخنرانی 27 سال پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره 15 خرداد سال 1342 منتشر شد.
پایگاه اطلاعرسانی «دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری» در آستانه 15 خرداد متن سخنرانی 27 سال پیش رهبر انقلاب درباره این قیام تاریخی را منتشر نمود كه معظمله در سال 1359 و در این سخنرانی با اشاره به عوامل شكلگیری این واقعه تاریخی، آن را با توجه به شرایط زمانی و مكانی تحلیل نمودهاند. آفتاب به دلیل اهمیت و روایی این سخنرانی، متن كامل اظهارات حضرت آیتالله خامنهای در نمازجمعه چهاردهم خرداد سال 61 تهران را مجدداً منتشر میکند. برای رجوع به متن اصلی در وبگاه پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری میتوانید
اینجا را کلیک کنید.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم الحمد للَّه ربّ العالمین. الحمد للَّه القاصم الجبارین، مبیر الظالمین، مدرك الحاربین، نكال الظالمین، صریخ المستصرخین، موضع حاجات الطالبین و معتمد المؤمنین. و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابىالقاسم محمّد و على آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیین المعصومین المكرٌمین، سیّما بقیّة اللَّه فى الأرضین.
الّلهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات و اغفر لشهدائنا الابرار الاخیار.
الّلهم صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
قال اللَّه الحكیم فى كتابه: هو الذى ایّدك بنصره و بالمؤمنین، لو انفقت ما فى الأرض جمیعاً، ما ألّفت بین قلوبهم و لكن اللَّه ألّف بینهم
و قال تعالى «یا ایّها النّبىّ حسبك اللَّه و من اتّبعك من المؤمنین. دفعه گذشتهاى كه پس از ماهها توفیق شركت در این اجتماع عظیم الهى و مردمى دست داد، مصادف با آستانه عید بود و خداوند آن عید را با عیدهاى متوالى دیگر، چه در صحنههاى نبرد و چه در میدان فعالیتهاى داخلى همراه كرد. این دفعه مصادف با سالگرد خاطره پرشكوه نیمه خرداد است. نیمه خرداد هم اگر چه به اعتبارى یك عزاى فراموش نشدنى است، اما به اعتبارى یك عید فراموش نشدنى و تاریخساز است.
ماه خرداد ماه خاطرههاست؛ نیمهى خرداد 1342، نیمهى خرداد 1354 كه حادثهى خونین مدرسهى فیضیه براى دومین بار پیش آمد، و حوادث خرداد سال گذشته كه سرآغاز انقلاب سوم ملت ایران بود؛ كور كردن خط نفاق و التقاط و نفوذ و بیرونراندن خیانتكارانى كه فرصتطلبانه بر این مردم جفا مىكردند. از تصادفهاى شگفتآور یكى این است كه قیام میرزا كوچكخان جنگلى در پنجاه سال قبل تقریباً، كه یك قیام اسلامى و مردمى بود، در خرداد واقع شده است. همچنین درگیرى غمانگیز میان اسرائیل و اعراب در سال 1346، كه مصادف با 1967 مسیحى است، در خرداد واقع شد.
امسال خرداد ما خاطرههاى دیگرى هم دارد. اوّلاً مصادف شد طلیعهى خرداد با بزرگترین پیروزیهاى جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و فتح خرمشهر. این خاطره هم در لیست خاطرههاى خرداد ثبت شد. و بالاخره خرداد امسال با سالگرد ولادت حضرت بقیةاللَّهالاعظم حضرت مهدى «روحىفداه و عجلاللَّهفرجه» مقترن و برابر است.
همه این خاطرهها به نحوى به یكدیگر مربوط مىشود، اما من مایلم دربارهى حادثهى 15 خرداد قدرى صحبت كنم، چون از خاطرههاى بسیار مهم و تعیینكنندهى انقلاب ماست و بعد، مطلبى را كه در انقلاب ما و در 15 خرداد به وضوح دیده شده است و قرآن هم به این مطلب اشاره دارد، براى شما برادران و خواهران عزیز مطرح كنم تا براى خط مشى آیندهى ما، ملت و هم دولت، درسى باشد.
15خرداد یك قیام مردمى بود. علت این قیام هم این بود كه در روز عاشوراى آن سال كه مصادف با سیزدهم خرداد مىشد، امام امت حقایق افشا نشدهى تا آن روز را با مردم بىواسطه در میان گذاشتند، كه در بارهى این ارتباط بىواسطهى امام و امت حرفى دارم كه عرض مىكنم. در این گفتار، كه توصیه مىكنم اگر نوار قابل فهمى و سالمى از آن هست، رسانههاى همگانى آن را پخش كنند تا مردم بفهمند كه نوزده سال قبل امام چه مىگفتند، حقایقى را بیان كردند كه این حقایق، آنروز براى خیلىها حتى دستاندركاران سیاست، قابل فهم نبود. اگر حافظه خطا نكرده باشد، جملات امام اینها بود كه «اسرائیل مىخواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل مىخواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل مىخواهد در ایران اسلام نباشد.»
آن روز براى خیلىها این مطلب قابل فهم نبود كه اسرائیل كجا، ایران كجا؟ و اسرائیل چه دشمنى با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟ حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدرى بود كه شب بعد از این سخنرانى، یعنى شب نیمهى خرداد كه مصادف با دوازدهم محرم بود، امام را دزدانه، نیمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانى كردند. روز نیمهى خرداد مردم به مجرد این كه فهمیدند كه امام دستگیر و ربوده شده است، بدون این كه فرماندهىاى، رهبرىاى از سوى شخصیتى، از سوى حزبى، گروهى وجود داشته باشد، به خیابانها ریختند. در تهران، در قم، در شیراز، در مشهد، در بعضى شهرهاى دیگر و حتى در بعضى از روستاها در ورامین.
و دستگاه جبار كه باور نمىكرد نفوذ روحانیت و مرجعیت در این حد باشد، غافلگیر شد و دست به یك عمل تند وحشیانهى حساب نشده زد. مردم را در خیابانها و میدانها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزار شهید در زبانها مىگشت.
این قیام یك نقطهى عطف شد. اگر چه عدهاى را مرعوب كرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح كرد. از آن روز حركت انقلابى مردم ایران كه از تقریباً نه ماه قبل از آن یا یك سال قبل از آن به تدریج آغاز شده بود، شكل قطعى و جدى گرفت و این قیام به انقلاب 22 بهمن منتهى شد و در مئال، جمهورى اسلامى را به وجود آورد.
گزارش حادثه به اجمال این است، اما تحلیل حادثه بسیار تحلیل جالب و شیرینى است كه باید بنشینند آنها كه در متن واقعه بودهاند و با چشم تیزبین حوادث را دیدهاند، شهادت خود را بنویسند تا تاریخ روى 15 خرداد قضاوت كند.
در 15 خرداد سه عنصر وجود داشت. یكى عنصر مردم بود، یكى عنصر رهبر و امام بود و سومى عنصر انگیزهى مذهبى و روح شهادتطلبى و فداكارى براى خدا بود. نطفهى انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد. وقتى مىگوئیم مردم بودهاند، معنایش این است كه هیچ یك از احزاب و گروهها و دستهجات سیاسى و سردمداران سیاسى و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حركت مردمى كوچكترین نقشى نداشتند. نه آن كسانى كه با انگیزهى ملىگرایى حركت مىكردند و نه آن كسانى كه با انگیزههاى مادى و ماركسیستى راه مىرفتند و نه حتى آن گروههایى كه با انگیزههاى مذهبى و اسلامى تشكلى داشتند. هیچ كدام در این خیزش عمومى خونین پرشكوه كمترین تأثیرى نداشتهاند. چرا، تأثیر منفى بعضى از گروهها داشتند.
فرداى 15 خرداد تحلیلگران مادى معتقد به اندیشههاى خرافى الحادى به كمك دستگاه جبار آن روز رفتند و براى او حادثه را تحلیل كردند. حادثه دینى بود، آن را طبقاتى و اقتصادى و از این قبیل تحلیل كردند و در حقیقت آب به آسیاب دستگاه جبار ریختند. هیچكس به كمك این قیام نیامد جز مردم و جز رهبران دینى مردم.
شكى در این نیست كه در حادثهى 15 خرداد و جریانهایى كه از آن منشعب مىشد، جز علماى اسلام، روحانیون مبارز و كسانى كه آمادهى جانبازى براى اسلام بودند، هیچكس نقش گرداننده نداشت.
15 خرداد گذشت، این سه عنصر در جامعه باقى ماند. حركت انقلابى ما با همین سه عنصر كه نطفهى اصلى انقلاب ایران را تشكیل مىدادند، به راه خود ادامه داد. در طول این مدت بیشترین كسانى كه كار فكرى اسلامى و سیاسى مىكردند و مردم را براى یك حركت عظیم عمومى آماده مىكردند، علماى اسلامى، طلاب جوان، گویندگان مبارز در سطوح مختلف علمى بودند. دیگران هم در بعضى از قشرها كمتر، در بعضى بیشتر، تلاشهایى داشتند، اما آنچه به تلاش روحانیون یك امتیاز مىبخشید، این بود كه آنها با مردم روبرو مىشدند و ذهن مردم را آماده مىكردند.
اگر این كار مستمر 15 ساله در شهرها، دهات، دورافتادهترین نقاط كشور نمىبود، انقلاب ما در 22 بهمن با پاسخ عمومى ملت روبرو نمىشد. مردم بدون اطلاع و شناخت حركتى نمىكنند. آن كه به این مردم اطلاع و شناخت داده بود در طول پانزده سال، همان پیامآوران انقلاب و اندیشهى انقلابى از حوزهى علمیهى مقدسهى قم و بعضى از حوزههاى دیگر بودند. در طول این مدت امام رهبرى كرد و در طول این مدت فكر اسلامى بهوسیلهى همین رُسُل انقلاب پخته شد. در 22 بهمن با آمادگیهاى سال 56 و 57 این سه عنصر در حد رشد و كمال، انقلاب را به وجود آوردند.
پس انقلاب ما هم یك انقلابى بود كه بر مبناى اسلام، امام و امت استوار بود. چون قیام نخستین، اسلامى و مردمى بود، انقلاب هم اسلامى و مردمى شد. و چون انقلاب، اسلامى و مردمى بود، حكومتى هم كه بر مبناى آن انقلاب به وجود آمد، اسلامى و مردمى شد؛ یعنى جمهورى اسلامى. و چون رهبرىِ عظیمِ بصیرِ هوشمندانهى متوكلانهى امام امت از آغاز با این انقلاب و قیام همراه بود و او را تغذیه مىكرد، در جمهورى اسلامى رهبر آن نقشى را كه همه مىدانید و لمس مىكنید، به خود گرفت.
بنابراین حركت طبیعىِ قیام 15 خرداد به آن چیزى رسید، به آن واقعیتى منتهى شد كه امروز تمام دنیاى كفر و الحاد را متوحش كرده است و سردمداران استكبار جهانى را به دفاع از خود واداشته است.
ما امروز مرهون قیام 15 خردادیم. امروز جمهورى ما یك جمهورى به معناى واقعى است. یعنى مردمى است. این را شما مىدانید و لمس مىكنید، اما من همان دانستهى شما را به زبان مىآورم. این برگى از تاریخ است. حقیقتى است كه باید آیندگان هم آن را لمس كنند. جمعبندى كارهاى امروز ملت و دولت این است كه جمهورى اسلامى امروز از همه جهت مردمى است، داراى جهاد مردمى است.
این جبهههاى جنگ كه پر است از مردم غیر موظف، یعنى غیر نظامیانى كه به عشق فداكارى، سلاح به دست گرفتهاند و در خدمت انقلاب مىجنگند. انفاق مردمى در پشت جبههها، مردم هر چه دارند، مىدهند. خاطرهى آن انگشترها و دستبندها و گردنبندهاى طلاى زنان جوان ما كه مخلصانه و متواضعانه نثار پاى رزمندگان مىشود، فراموش نشدنى است.
خاطرهى پدران و مادرانى كه فرزندان خود را تقدیم انقلاب مىكنند و در مقابل اسلام و انقلاب آنها را قربانى مىكنند، از یاد نرفتنى است. خاطرهى آن مرد آلاسكافروشى كه پسرش را به قربانگاه عشق فرستاده است و بعد از شهادت این پسر، دو هزار تومان پول باقیماندهى از او را براى رد مظالم به شخص مورد اطمینانش مىدهد و وقتى از او مىپرسند تو خودت كه مستحقى، مىتوانى بردارى این پول را، استنكاف مىكند و وقتى مىپرسند غیر از آلاسكافروشى شغل دیگرى هم دارى؟ مىگوید نه، دكان آلاسكافروشى را هم چون خلاف مقررات باز شده بود، بستهاند. گله هم نمىكند. مىگوید دولت امروز سرگرم كارهاى بزرگ است. اگر به كار من نرسد، مهم نیست. خاطرهى این انسان بزرگ و میلیونها انسان بزرگ مانند او از حافظهى تاریخ زدوده نشدنى است.
جهاد مردمى، انفاق مردمى، انتخاب مردمى. مردم انتخاب مىكنند، هم افراد را براى نمایندگى از خود، براى ریاست جمهورى، هم انتخاب مىكنند خط مشیها و راهها را. به طورى كه اگر مردم بر اساس تحلیلى كه از مجموع اوضاع دارند، به یك نتیجهى سیاسى و قضاوت سیاسى برسند، مسئولان از آن تصمیم سیاسى مردم تخطى نمىكنند. انتخاب مردمى. اغماض و گذشت مردمى. گرفتاریها را تحمل مىكنند، كمبودها را مىبینند و تحمل مىكنند، زیرا مىگویند مسئولان مشغولاند و باید اغماض كرد.
حكومت مردمى؛ یعنى مسئولان حكومت در شیوه و روش و منش با مردم یكساناند. و این یكى از افتخارات جمهورى ماست. یعنى امروز مسئولان درجهى یك كشور براى خودشان یك حیثیتى به خاطر این مسئولیت قائل نیستند. یعنى نخستوزیر مملكت پهلوى یك كارگر یا یك پیشهور یا یك دانشجوى ساده مىنشیند، با هم بحث مىكنند. نه او یادش مىآید كه این نخستوزیر است و نه خود نخستوزیر یادش مىآید؛ مثل دو تا برادر، به شكلى كه در هیچ جاى دنیا امروز وجود ندارد با هم برخورد مىكنند.
اینها خاصیت مردمى بودن است. این مردمى بودن توانسته است جمهورى را تا امروز نگه بدارد. بدانید برادران و خواهران عزیز من در سرتاسر كشور كه اگر انتخاب شما و جهاد شما و انفاق شما و كمك شما و اغماض شما و حمایت شما و حضور شما در همهى صحنهها نمىبود، ما در مقابل دشمن این قدر احساس قدرت نمىكردیم. امروز ما در مقابل قوىترین قدرتهاى عالم، یعنى در مقابل امریكا، احساس قدرت مىكنیم. علت این احساس قدرت این است كه شما هستید. یعنى یك نیروى لایزال و تمام نشدنى. اگر شما بىتفاوت بودید، اگر به جنگ و صلح و انفاق و آباد كردن و عمران و سازندگى بىاعتنا بودید، قطعاً هیچكس نمىتوانست از مسئولان ادعا كند كه در مقابل این تهاجم عظیم همهجانبهاى كه امروز از طرف قدرتهاى بزرگ به ما مىشود، قابل تحمل است؛ حضور شماست.
امروز ما در مقابل قوىترین قدرتهاى عالم، یعنى در مقابل امریكا، احساس قدرت مىكنیم. علت این احساس قدرت این است كه شما هستید. یعنى یك نیروى لایزال و تمام نشدنى. اگر شما بىتفاوت بودید، اگر به جنگ و صلح و انفاق و آباد كردن و عمران و سازندگى بىاعتنا بودید، قطعاً هیچكس نمىتوانست از مسئولان ادعا كند كه در مقابل این تهاجم عظیم همهجانبهاى كه امروز از طرف قدرتهاى بزرگ به ما مىشود، قابل تحمل است؛ حضور شماست.
یك مثال جنگ امسال و جنگ پارسال را مىزنم برایتان. ما از امسال تا پارسال تجهیزات جنگى بیشترى نداریم، مهمات و ابزار و تانك و هواپیماى بیشترى نداریم، چرا ما پارسال در میدان جنگ در فضاى حزن و اندوه به سر مىبردیم و امسال همه جاى صحنهى نبرد به ما لبخند مىزند؟ چرا؟ چرا پارسال خبر از پیروزیها نبود یا بسیار كم بود؟ چرا پارسال براى ما خرمشهر، خونینشهر بود؟ و هویزه و ایستگاه حمید و عینخوش و بسیارى از این مناطق دستنیافتنى بود؟ امسال همهى اینها زیر پاى فرزندان عزیز این كشور مىخندد، چرا؟
علت این است كه در سال گذشته مسئولان خیانتكار، آنهایى كه سررشتهى امور در جنگ صد درصد به دست و تدبیر آنها بود، حاضر نبودند براى نیروهاى جنگندهى مردمى اعتبارى قائل بشوند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، این نیروى جان بركف، سال گذشته از طرف آن فرارى نگونبخت و همكاران و همفكرانش جدى گرفته نمىشد. این بود كه خود را از یك نیروى عظیم محروم كرده بودند. دشمن به ما ضربه مىزد. امسال آنهایى كه تدبیر و ادارهى این حركت عظیم را در دست دارند، احساس كردند كه یك نیروى عظیم را باید وارد كار كنند و كردند. در كنار نیروى ارتش مجهز و فداكار ما، نیروى بزرگ نیرومند سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و بسیج مستضعفان وارد كار شد.
پارسال یك گلولهى خمپاره براى سپاه گرفتن، به قدر یك میدان از دشمن گرفتن زحمت داشت. امسال سپاه و ارتش در كنار یكدیگر، با یكدیگر، با فرماندهى واحد، دوش به دوش دارند حركت مىكنند. وقتى نیروى مردم در جنگ دخالت داده مىشود، كه ما سپاه را از نیروهاى مردمى مىدانیم چون یك نهاد انقلابى است و همچنین بسیج، وقتى این وارد میدان شد، وضع میدان به این شكل عوض شد.
در همهى صحنههاى سیاست داخلى و خارجى ما نقش مردم همین اندازه تعیین كننده است و این جاست كه ما مىرسیم به مضمون آن آیهاى كه در طلیعهى خطبه تلاوت كردم كه خداى متعال به رسول اكرم مىفرماید: «هو الذى ایّدك بنصره و بالمؤمنین» خداوند تو را با پیروزى خودش، با یارى خودش و با مؤمنان كمك كرد. یعنى پیروزى الهى و نصرت الهى در كنار مؤمنان. مؤمنان ا?ن قدر بها داده مىشوند در قرآن. «یا ایّها النّبى حسبك اللَّه و من اتّبعك من المؤمنین» خدا و مؤمنان تو را بس.
این حرف كوتاه انقلاب ماست. خلاصهى جمهورى ما این است؛ خدا و مردم. سیاست نه شرقى و نه غربى ما بر روى این پایه استوار است؛ خدا و مردم. ما این دو عنصر شریف را كه مىتوانند حركت انقلاب اسلامى ما را روزبهروز گسترش و عمق بیشترى بدهند، نباید از دست بدهیم.
خدا متجلى در نظام الهى و احكام الهى است كه قانونگذاران و مجریان باید آن را مراعات كنند و مردم یعنى همین حضور عظیم مردم از همهى قشرها و طبقات. الآن شما توى این صحنهى عظیم نماز جمعه نگاه كنید. ببینید از همهى قشرهاى مردم در كنار شما هستند. از شهرى، روستایى، عشایرى، پیر، جوان، زن، مرد، دانشجو، كارگر، پیشهور، روحانى، كشاورز، از همهى قشرهاى اجتماعى، مستوره و نمونهاى در این عرصهى عظیم جمعاند. این یك چیز استثنایى فوقالعادهاى است كه دنیا نظیرش را ندیده است جز در صدر اسلام.
صدر اسلام هم پیغمبر اكرم با مردم سر و كار داشت و امام امت این راز را كشف كرد. شما وقتى در روش و شیوهى مبارزهى امام مطالعه مىكنید، این را مىبینید. این جزو الهامات الهى است كه امام از آن برخوردار شد. با مردم كار كرد. از روز اول خطاب امام به مردم بود. تا امروز هم امام خودش را از مردم جدا نمىكند. قابل جدایى نیست. امام از مردم است و مردم از اماماند.
اگر امام مثل سیاستبازان حرفهاى و آنهایى كه همان روز هم اشتباه كردند و مانند آنهایى كه هنوز امروز در دنیا دارند اشتباه مىكنند، به سراغ برگزیدگان و زبدگان و سابقهداران و مدعیان مىرفت، یقیناً شكست مىخورد. اما امام این راز بزرگ الهى تاریخى را كشف كرد. همچنانى كه همهى پیغمبران این كار را مىكردند: «و وضعوا اجنحتهم للمؤمنین و كانوا اقواماً مستضعفین»(59) امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه مىفرماید: «پیغمبران در مقابل مؤمنین خاضع بودند، در حالى كه آن مؤمنین از اقوام مستضعف بودند»؛ مستكبرین و متمكنین نبودند. با همین عامهى مردم و قشرهاى وسیع مردم كه اكثریت افراد یك جامعه را تشكیل مىدهند، انبیاء سر و كار داشتند. پیغمبر ما هم سر و كار داشت، امام امت هم در این روزگار سر و كار دارد. و باید این رابطه بماند میان دولت و مسئولان و مردم. باید این رابطه ضعیف نشود. رگ اصلى انقلاب ما همین رابطه است.
و من دو نكته را اینجا بگویم كه در حقیقت نتیجهگیرى از این تحلیل و نگاه به قیام و انقلاب ماست. نكتهى اول این است كه مسئولان دولتى باید بدانند، كه البته بحمداللَّه مىدانند، كه مشروعیت آنها از مردم است. فلسفهى وجود آنها مردماند. تمام همت خودشان را باید به كار ببرند براى آسایش مردم و مردم یعنى اكثریت مردم. آنهایى كه احتیاج به مراقبت و حمایت دارند. یعنى محرومان، ستمدیدگان، از پا افتادگان، محتاجان، اینها. ما مستضعف سیاسى نداریم، این را بارها گفتهام، اما مستضعف مالى داریم؛ مستضعفان مالى.
بنابراین این خط اصلى دولت است. در درجات بالاى دولت این یك واقعیت است، همانطور كه قبلاً اشاره شد، اما در مسئولان دولتى در سراسر كشور، اگر چه باز هم فرهنگ غالب همین است، لكن گاهى تخلفهایى دیده مىشود.
و من اینجا به عنوان یك برادر مسلمان و نیز به عنوان یك مسئول در جمهورى اسلامى به كلیهى مسئولان ادارات و سازمانهاى دولتى و همهى كسانى كه از طریق اقتدار دولتى با مردم به نحوى سر و كار دارند، هشدار مىدهم. نبادا مردم را از خودشان برنجانند. نبادا از مراجعهى مردم خسته بشوند. نبادا كار خودشان را بر كار مردم مقدم بدارند. ممكن است مراجعه كنندهاى كه مراجعه مىكند به یك ادارهاى، در آن حرفى كه مىزند، ذىحق نباشد. ممكن است تندى كند. ممكن است زیادتر از حقش بخواهد. هیچ كدام از اینها نباید موجب آن بشود كه مسئول، مراجع مردمى را از خودش برنجاند. زیرا اصل مردماند. آن كه نمىداند، آن كه بیش از حق مىخواهد، باید او را متوجه و متنبه كرد.
مطلب دوم كه بسیار مخصوصاً در این روزها مهم است، این است كه دشمن چون مىداند كه عنصر مردمى بودن نجاتبخش این انقلاب و تضمین كنندهى آن است، مىخواهد این را از این انقلاب بگیرد. حواستان جمع باشد. این دیگر خطاب به عامهى مردم از همهى قشرها و گروههاست. حضور شما در صحنهى جهاد، در صحنهى انفاق، در صحنهى انتخاب و در همهى صحنههاى دیگر در دشمن این فكر را به وجود مىآورد كه باید كارى كند كه این حضور از بین برود. و این به چند طریق ممكن است. یا شایعهپراكنى مىكنند؛ فلان مسئول چنین گفت، رئیس جمهور چنین كرد، نخستوزیر چنین كرد. یا تفرقهافكنى مىكنند. بین گروهها اختلاف مىاندازند. بین قشرها، اصناف، افراد، ادارات، اختلاف مىاندازد. بین كارگران و مدیران، بین كاركنان سازمانهاى دولتى و مسئولان، بین انجمن اسلامى و كاركنان، بین نهادهاى دولتى با هم، بین مردم و نهادهاى دولتى، هر جور بتوانند اختلاف ایجاد مىكنند. این را شما به گوش داشته باشید. هر حرفى، هر پیشنهادى، هر اقدامى كه در آن بوى تفرقه و اختلاف هست، از سوى دشمن است. چه زنندهى آن حرف و دهندهى آن پیشنهاد خودش بداند و چه نداند. تا دیدید چنین چیزى مطرح شد، فوراً هوشیارانه آن را دفع كنید. نگذارید اختلاف ایجاد بشود. اختلاف از شیطان است. وحدت میان مؤمنان از خداست. جند شیطان را از بین ببرید. اگر توانستید این وحدتى را كه وجود دارد، حفظ كنید، مردمى بودن این انقلاب حفظ خواهد شد. یا به وسیلهى تفرقهافكنى دشمن سعى مىكند مردم را از صحنه خارج كند، یا به وسیلهى دلسرد كردن مردم. كارى نشده، چه كردند؟ یا به وسیلهى شایعهپراكنى و اشاعهى دروغ. احیاناً بزرگ كردن نقطههاى ضعف كوچك. یا به وسیلهى تخریب، ارعاب، توى مسجد بمبگذارى كردن، تا مردم بترسند، مسجد نروند. غافل از اینكه این مردم به جبهه مىروند، توى مسجد كه دیگر بیشتر از جبهه انفجار نیست.
دشمن، یعنى به طور آشكار آمریكا، سلطههاى ضد اسلامى دیگر، عوامل داخلى، گروهكها، منافقین و غیرُهِم همه در صدد این هستند كه به نحوى این حضور مردمى را از ما بگیرند. ما باید در مقابل آنها بایستیم و این حضور مردمى را حفظ كنیم. مردمى بودن، راز اصلى انقلاب ماست و همه از بالاترین سطوح كشور تا مردم عادى موظفند این حضور عمومى را حفظ كنند.