نام امیرمحمد دادگر چند وقتی است نقل محافل رسانهای شده، فردی که پس از حضور پدرش در رأس فدراسیون تیراندازی، یک شبه به تیم ملی رسید و در اعزامهای مهم در کنار ملیپوشان بود. حضور او در آخرین رویداد اهداف پروازی (مسابقات جهانی فنلاند) بهگونهای رقم خورد که از میان ۱۲۹ ورزشکار شرکت کننده، جایگاه ۱۲۷ را در اختیار گرفت، اما در کمال تعجب او به همراه تیم راهی مسابقات دوحه شد تا برای کسب سهمیه المپیک به میدان برود. حال یک سؤال مهم مطرح است. علت حضور او چیست؟ هزینههایی که برای وی پرداخت میشود بر مبنای چه نتایج و عملکردی بوده و چرا مسئولان ورزشی ما با این جریان همراه شدهاند؟
وزیر ورزش و جوانان پس از اتفاقاتی که در جودو افتاد، اعلام کرد که تمامی اعزامها را شخصاً رصد خواهد کرد. در این صورت چرا شورای برونمرزی با نتایجی که او به دست آورده، بازهم اجازه میدهد از پول بیتالمال برای فرزند آقای رئیس هزینه شود؟
فراموش نکنیم مسئولان فدراسیون تیراندازی بدهی بالایی دارند که بخشی از آن مربوط به سنوات قبل است، آنها در تمام گفتوگوهایی که دارند، از مشکلات شدید مالی و نبود فشنگ گلایه دارند؛ اما بهراحتی برای سفرهای پسر آقای رئیس هزینه میکنند. سفرهایی که تا امروز موفقیتی برای تیراندازی به همراه نداشته است.
از سوی دیگر، رئیس فدراسیون در آخرین گفتوگوی خود در رسانه ملی بهصراحت اعلام کرد تمام سفرها با دقت انجام میشود، از سفرهای غیرضروری اجتناب میکنیم و با شیب ملایم بدهیهای فدراسیون را نیز پرداخت کرده و میکنیم. اما آیا آنچه دادگر میگوید با رفتار و عمل وی همخوانی دارد؟
در دوحه چه خبر است؟
در دوحه چه خبر است که با تمام حساسیتها، باز هم پسر دادگر در ترکیب تیم اعزامی قرار میگیرد؟ دوحه قرار است محلی برای کسب سهمیه المپیک ۲۰۲۰ توکیو باشد . رویدادی که آخرین سهمیهها توزیع میشود و هر کشور میتواند شانسهای خود را برای حضور در این بازیها امتحان کند. هر کشور تعداد مشخصی سهمیه دارد و حتی در صورت عملکردی موفق، نمیتواند سهمیه بیشتر بگیرد و سایر تیمها این فرصت را دارند که از سهمیههای باقی مانده استفاده کنند و مسافر توکیو شوند.
فکر میکردیم با آمدن دادگر، مشکلات تیراندازی حل میشود
این روزها کسی در تیراندازی صحبت نمیکند، یا اگر هم حرفی بزنند بهصراحت اعلام میکنند که این حرفها فقط درد و دل است و بس. اما در روزهای اخیر یک ورزشکار و بانوی تیراندازی از دیار کرمان لب به سخن گشود.
ملیپوش اهداف پروازی کشورمان با اشاره به خانهنشینی خود در ماههای اخیر گفت: فکر میکردیم با آمدن فردی مانند دادگر، مشکلات تیراندازی حل و فصل میشود اما بهتر که نشد هیچ، بدتر هم شد.
فاطمه امیربهزادی دل پر دردی دارد. میگوید دادگر قبل از حضور در تیراندازی و حتی در ماههای شروع کار، بهنوعی حرف میزد که همه ما روزهای خوشی را برای خود ترسیم میکردیم، در آن روزها من نفر اول ایران بودم و رویای رسیدن به قلههای رفیع تیراندازی را در سر داشتم و برای همین خیلی سخت کار و تلاش میکردم. اما به مرور زمان متوجه شدیم تمام اینها یک رویا بود و فدراسیونی در مقابل داریم که در آن روابط حرف اول و آخر را میزند.
وی با اشاره به تماسهای فدراسیون قبل از آغاز اردوی تیم ملی اهداف پروازی میگوید: از فدراسیون با من تماس گرفتند و گفتند برای حضور در تیم ملی برنامه بنویس و به فدراسیون ارائه کن. ناصر رسولی شخصاً به من گفت دادگر به حضور و توانمندی تو اعتقاد دارد و برنامهای خوب بنویس تا ضمن حضور در تیم ملی آنها را اجرایی کنیم. من هم به همراه مربی خود ۴ روز تماموقت گذاشتیم و برنامهای مناسب برای تیم ملی نوشتیم و در نهایت برنامه را دادیم، اما در کمال تعجب نامی از من در اردوی تیم ملی نبود و من ماندم و آیندهای مبهم که نمیدانم باید با آنچه کنم.
از او میپرسم که برنامه تیم ملی را مگر نباید کادر فنی و فدراسیون بدهد، که میگوید: این اتفاق در فدراسیون تیراندازی اینگونه است، چرا که نمیتوانند برنامهای درست تنظیم کنند و همه ملیپوشان برنامه ارائه میدهند و خودشان هم اجرایی میکنند. واقعیت این است که کادر فنی تیم ملی بسیار ضعیف است و نتایجی که به دست میآید، گواه این ادعاست. چرا کسی نمیپرسد مربیان خارجی که برای حضور در ایران به تهران سفر کردند، الان کجا هستند؟
نفر اول تیم ملی را به چه دلیل کنار گذاشتند
وی گفت: چرا کسی نمیپرسد نفر اول تیم ملی را به چه دلیل کنار گذاشتند و در آستانه بازیهای آسیایی، شخص دیگری در ترکیب تیم قرار دادند. من به یک باور رسیدهام و آن این است که تا فردی به نام فرشید عبدالمحمدی در رأس تیم باشد، هیچ جایی ندارم و باید به خانهنشینی خودم ادامه دهم. آیا این همان قولی است که مسئولان کشورمان برای رشد و ارتقای ورزش بانوان دادند؟
بانوی کرمانی تیم ملی تیراندازی تأکید کرد: همین افرادی که امروز در تیم ملی هستند یا نمیتوانند یا توان صحبت کردن ندارند، چرا که در صورت مصاحبه و حرف زدن، با آنها برخورد میشود . باید صبر کرد تا شرایط عوض شود، زمان ثابت خواهد کرد در این مدت بر فدراسیون و تیمهای ملی چه گذشته است.
امیربهزادی تأکید کرد: روابط در فدراسیون تیراندازی حرف اول و آخر را میزند، در این فدراسیون خیلی اتفاقها میافتد و باید پرسید آیا کسی از آنها خبر دارد؟ ما مدتزمان زیادی تا المپیک نداریم و روزها بهتندی سپری میشود و امیدوارم در نهایت، شاهد اتفاقات خوبی برای قهرمانان این رشته باشیم.
بانوی ملیپوش تیراندازی به اهداف پروازی گفت: کارنامه من مشخص است، از سال ۱۳۸۹ افتخار این را داشتم که عضو تیم ملی تیراندازی شوم و در این مدت در سه رویداد آسیایی موفق شدم برای خود و ورزش ایران مدال بگیرم و روی سکو بروم. با تلاشهایی که صورت گرفت رکورد ملی را ارتقا دادم اما در آخر چه شد؟
امیربهزادی تأکید کرد: نامهای نوشتم و برای رسانهها فرستادم و در آن توضیح دادم چه شد تا فردا روزی به کمکاری متهم نشوم. از تیم ملی کنار گذاشته شدم و اینگونه مطرح کرده بودند که خودم تمایل به سفر ندارم در صورتی که من از همه چیز بیخبر بودم. در آستانه بازیهای آسیایی جاکارتا من نفر اول بودم، اما چه کسی بهجای من اعزام شد؟ ظلم مگر چه شکلی است؟ هر چه فدراسیون رفتم و اعتراض کردم جوابهای سربالا شنیدم و در نهایت برگشتم به شهرم و برای ستمی که بهناحق بر من روا شده بودم، تنها کاری که از دستم بر میآمد، انجام دادم، همه آنها را به خدا واگذار کردم.
برای برخی رسیدن به تیم ملی از سفر به شمال راحتتر شده
وی گفت: الان فردی در تیم ملی است که چند ماه است کار خود را آغاز کرده، این یعنی چه؟ مگر میشود یک نفر به همین راحتی به تیم ملی برسد؟ استعداد یک بحث است و زمان چیز دیگری، اما برای برخیها رسیدن به تیم ملی از مسافرت به شمال هم راحتتر شده و باید پرسید آیا کسی از مسئولان وزارت ورزش، در جریان اتفاقات تیراندازی هست یا خیر؟
چرا پس از این همه هزینه و سفرهایی که صورت میگیرد، هیچ فردی برای بازخواست نتایج اقدام نمیکند؟ چرا تحلیلی از نتایج نمیشود؟ چرا افرادی که با دادگر به فدراسیون آمدند یکی پس از دیگری رفتند؟ چرا این همه مربی خارجی آمد و در نهایت قید حضور در تیم ملی ما را زدند؟ همه اینها به خاطر مسائل مالی بود؟ مگر فدراسیون نمیدانست برای اینها باید چقدر هزینه کند؟ به نظر من تمام اینها یک شو بود که دادگر به راه انداخت و الان اگر بپرسید تمام مشکلات را به گردن افزایش قیمت دلار میاندازد و بس. او همیشه میگفت من رئیس تازهکار نیستم پس آیندهنگری چه شد؟ چرا هر کسی انتقاد کرد کنار گذاشته شد؟
امیربهزادی گفت: در چند روز گذشته که صدای من در آمده خیلیها تماس میگیرند و میگویند از هر مردی، مردتر هستی که حرف زدی. امیدوارم سایر نفرات نیز واقعیتها را مطرح کنند چرا که افراد میآیند و میروند اما در نهایت این تیراندازی است که میماند و امیدوارم هر چه اتفاق میافتد به کام تیراندازی باشد، حتی اگر فرد عاشقی چون من نابود شوم.
مربی: به نظرم ژن خوب برای او برعکس شده است
اما فرشید عبدالمحمدی، سرمربی تیم ملی اهداف پروازی وی در مورد حضور پسر رئیس فدراسیون تیراندازی در ترکیب تیم ملی این رشته میگوید: شاید در رشتههایی مانند فوتبال و والیبال بود میشد عنوان کرد مربیان تیم ملی بازیکنی را که وابسته به رئیس فدراسیون بوده انتخاب کردهاند، اما در رشتهای مانند تیراندازی که عدد و رقم مشخصکننده حضور نفرات در تیم ملی هستند درست نیست این چنین زود قضاوت کرد. هنگامی که مسابقه انتخابی برگزار شد دویست چشم از نزدیک شاهد هنرنمایی این ورزشکار بودند. او یکی از نخبههای تیراندازی ایران است و به طور حتم در آینده بیشتر از او خواهیم شنید.
وی به خبرگزاری میزان میگوید: تاکنون کمتر ورزشکاری مثل او بوده که توانسته باشد خیلی زود رشتههای ترقی را سپری کرده باشد. اینکه دادگر پسر رئیس فدراسیون است به جای اینکه برای او یک مزیت باشد یک چالش شده است. اگر دادگر رئیس فدراسیون نبود پسر او خیلی بهتر میتوانست پلههای ترقی را پشت سر بگذارد. دادگر روی مباحث مالی و تمرینی پسرش بسیار حساس است. او با هزینه شخصی تمرین میکند هر چند که از روزی که به تیم ملی آمده مسئولان هزینههای او را پرداخت میکنند. به نظرم ژن خوب برای او برعکس شده است.