مجتبی اعلایی شخصیتی که بیشتر او را به عنوان یک استاد دانشگاه و مسئول تشریفات سالهای ابتدایی دولت نهم و استاندار ایلام میشناسند؛ اما او از سال ۶۲ تا ۹۲ طعم خدمت در نهاد ریاست جمهوری را چشیده است. هرچند مسئولیتهایی هم به عنوان روابط عمومی سازمان صدا و سیما و معاونت وزارت رفاه را نیز برعهده داشته و تقریباً با تمام دولتهای هشت ساله ایران کار کرده است.
بخشهای از گفتگوی مجتبی اعلایی را بخوانید:
* دولت آقای خاتمی حوزه اجتماعی، فرهنگی و آزادی های فردی که روی آن کار نکرده بودیم را برجسته کرد نه اینکه ما قبل از دولت ایشان آزادی نداشتیم؛ خیر، منظور این است که دولتمردان قبلی فرصت ورود به این مبحث را بدلیل درگیری در جنگ و مسائل سالهای اول انقلاب نداشتند. هنوز هم معتقدم هیچ دولتی تا امروز نتوانسته حق مسائل اجتماعی را ادا کند.
* اخیراً شنیدم علیه یکی از استانداران سابق تصاویری پخش شده و توسط مردم دست به دست شد. این کار درست نبود اما ما هم نباید به چنین مسائلی پر و بال دهیم باید با کسانی که وارد این کار شدند و این فیلم ها را ضبط می کنند مقابله کرده و به آنها در ملاء عام حَد بزنیم تا این روش ها در جمهوری اسلامی باب نشود.
* بعد از سپری شدن دولت آقای احمدینژاد، دوستان بحث میکردند که ایشان دوباره برای حضور در دولت برگردند. من گفتم ثابت شده هر دوره آدم خودش را دارد آقای احمدی نژاد برای آن دوره خوب بود البته اگر ماموریتش را کامل انجام می داد. آقای احمدی نژاد برای الان بهدرد نمیخورد آن ادبیات هم به درد الان نمی خورد؛ زمان تغییر کرده، مسائل کشور تغییر کرده، اقتصاد و فرهنگ و مسائل اجتماعی کشور تفاوت کرده و آقای احمدی نژاد هم تفاوت کرده است.
* دیگر نمیتوان گفت آقای خاتمی دوباره بیاید، اگر قرار بود هر کاری انجام دهد در همان هشت سالی که خداوند توفیق خدمت را نصیبش کرد انجام داده بود.
* یکی از دوستانم در ساختمان سفید ریاست جمهوری کار میکرد، بعد از دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد از او پرسیدم چطورید؟ گفت: آقای احمدینژاد که می آمد با همه بچه ها سلام و علیک میکرد و خودش به بچه ها سرکشی میکرد.
* در جمهوری اسلامی تکبر نباید وجود داشته باشد بلکه برازنده دوران طاغوت است آقای خاتمی هم چنین روحیاتی (متکبرانهای) نداشتند.
* آقای احمدی نژاد یک ویژگی دیگری هم داشت ضمن اینکه استکبار ستیز بود یکدندگی هم داشت همین یکدندگی در داخل مشکلات ایجاد میکرد ولی در مقابل دشمن یک صفت خیلی برازنده بود.
* مشکل احمدینژاد این بود که در بازسازی مشکل داشت؛ مثلاً سازمان برنامه و بودجه را که دارای مشکلاتی برای کشور بود را یک شبه حذف کرد و چون برنامهای نداشت معاونت بعدی که تشکیل شد نتوانست جای آن را پر کند.
* به نظر من آقای هاشمی در بحث اقتصادی سیاست های کلان را از رهبری نگرفت اساساً وقتی آقای هاشمی طرح مرجعیت شورایی را تهیه میکرد به نظرم در همین چاه افتاد، چون معتقد است که یک نفر نمی تواند در همه زمینه ها اظهار نظر کند.
* آقای هاشمی یک سیاست و رفتار جدایی دین از سیاست داشت. ایشان در جلساتی که با معاونین و وزرا داشت و هر ۶ ماه یکبار جلسه برگزار میشد و کار خوبی هم بود، معتقد بود که ما (دولت) وظیفه آب و نان و دنیای مردم را داریم و نماز و قرآن، نماز جمعه و اینها با رهبری است یعنی یک تفکیک مأموریتی قائل شده بود و برای خودش اداره کشور را در نظر گرفت. این یک نگاه سکولاریستی بود ضمن اینکه خودم یک نامهای در همان دهه ۷۰ خدمت ایشان دادم که آقای مرعشی رئیس دفتر بود. در این نامه نوشتم که خود شما هم در مورد مسائل اخلاقی و دینی سراغ وزرا بروید و به آنها تذکر دهید زیرا مدیران بیتالمال دستشان است و دست نیاز مردم به سمت شان است و باعث فساد می شود شما توصیه های اخلاقی با آنها کنید تا یک بالانس ایجاد شود، این ها را جزو وظایف رهبری نگذارید آقای مرعشی نامه مرا برگرداند و از من تشکر کرد؛ نمیدانم این نامه را به آقای هاشمی دادند یا نه!
* معتقدم از اول انقلاب سه الی چهار جای انقلاب از جمله بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه، وزارت بهداشت؛ دشمن، تخمگذاری کرد.