تا همین روزی که جشنواره به پایان خود رسیده، مروری به نظر و آرای منتقدان و اهالی سینما نشان میدهد که جشنواره و فیلمهای آن هیچ طیف و گروهی را راضی نکرده است؛ چه آنها که با گله و اعتراض بیرون جشنواره ایستادهاند، چه آنها که صندلی سینماهای جشنواره را پر کردهاند، چه آنها که همواره با بودجه و کمک دولت و ارگانهای وابسته، فیلم ساختهاند و چه آنها که با سختی و عبور از موانع مختلف، فیلمشان را به جشنواره رساندهاند.
حتی اگر با خوشبینی، نیمه پر لیوان را بنگریم و به تولید سالانه حدود یکصد فیلم، تنوع نگاه فیلمسازان، حضور جوانان پر شور در این عرصه و دستاوردهای فنی و افزایش سطح تکنیکی سینمای ایران بیتوجه نباشیم، حاصل آنچه روی پرده میبینیم، حکایت دیگری دارد. انگار چیزی در این میان گم شده که هرچه این ماشین با تمام اجزا و پیچ و مهرههایش کار میکند، خروجی جز اتلاف سرمایه و منابع نیست.
وقتی به تدریج، متولیان سینما و جشنواره شاید با مصلحتاندیشی، محافظهکاری و گاه ناداوری، دوره به دوره، دایره را تنگتر کرده و تنوع سلایق و نگاه را در این عرصه محدودتر کردند، باید منتظر این روزها میبودیم. کار به اینجا رسیده که در یک وضعیت گروتسک، مجبور به تزریق نشاط و هیجان به جشنواره از طریق پخش مستقیم بازی دربی پایتخت در سالنهای نمایش فیلم در میانه جشنواره شوند تا شاید اندکی از آن شور و نشاط دهههای نخست در سالنهای جشنواره جاری شود.
از این روست که وقتی حرمت را متولی نگاه نداشته، شاید بهتر است تحریم را هشدار و تلنگری گرفت و از بحران فرصتی ساخت برای بازنگری در سیستمی که به قول فرنگیها دیگر کار نمیدهد و علیرغم این همه برو و بیا و بالا و پایین، دیگر خروجی ندارد، باید طرحی نو افکند.