آفتابنیوز : آفتاب: شاگرد آیتالله محمود طالقانی، گفتمان او را نیاز ضروری جامعه امروز دانست.
دکتر حبیبالله پیمان در گفتوگو با خبرنگار سیاسی آفتاب به مناسبت سالروز درگذشت این عالم مجاهد در خصوص اندیشههای مرحوم طالقانی اظهار داشت: «از چند زاویه اندیشههای ایشان هنوز میتواند راهنما باشد. نخست آنکه تعامل میان روشنفکران و حوزههای علوم دینی در هر مقطعی از تاریخ منجر به این شده که در اثر گفتوگو، شخصیتهایی از درون جامعه روحانیت از طریق آشنایی با اندیشههای نو با توجه به تسلط و اشراف به سنت و مبانی دینی، نقدی را با توجه به ضرورتهای جهان معاصر نسبت به سنت آغاز کردهاند. طبعا به دلیل اعتقاد به مبانی دینی و توحیدی آنان میتوانند برخی اندیشههای مدرن را که با اصول دینی مغایرت دارد نقد کنند و در نتیجه گفتمانی را طرح کنند که سنتزی است از نقد متقابل».
وی این گفتمان تازه را پاسخگوی تضادها و نیازهای این مرحله از تاریخ و راهگشای توسعه فرهنگی – سیاسی دانست و با اشاره به سابقه تعامل روحانیون و روشنفکران از جمله در مقطع مشروطه افزود: «در مشروطیت روشنفکران در تعامل با علمای دینی این تأثیر و تأثر را داشتند که در نتیجه گفتمان مشروطه در حوزه مبانی دینی مشروعیت یافت و باز تعریف شد و بنابراین گفتمان مشروطیت با حمایت مردم و روشنفکران و علما یک گام به پیش رفت و منجر به تصویب قانون اساسی گردید. زمانی که آیتالله طالقانی در دهه 20 فعالیت فکری خود را آغاز کرد از یک سو با اندیشه لیبرال بورژوازی و از سوی دیگر با سوسیالیسم مارکسی مواجه بود. این دو قطب پاسخهای معین و آمادهای را برای تضادهای درون جامعه داشتد و هر دو دین را کنار گذاشته بودند».
این فعال ملی – مذهبی ادامه داد: «این دو گفتمان هر دو عدالت و آزادی را پایمال میکردند. یعنی آنجا که سوسیالیست بود، دموکراسی نبود و آنجا که دموکراسی بود، عدالت اجتماعی غیبت داشت. بنابراین در هر دو عدالت و دموکراسی به معنای حقیقی پا نگرفت و هر دو از ارزشهای اخلاقی تهی شدند و کارشان به خشونت کشید. در این دوره کسانی مانند مرحوم طالقانی و مرحوم نخشب و خداپرستان سوسیالیست ضمن نقد این دو تز و آنتیتز که یکدیگر را نفی میکردند، سنتزی را ارایه کردند بر پایه آزادی و برابری و عدالت و دموکراسی مبتنی بر اخلاقیاتی که ناشی از ایمان به خدا بود. آیتالله طالقانی نیز بر وجه آزادی و برابری تأکید داشت و ضرورت هر دو را در پرتو اندیشه توحیدی توصیه میکرد. این سنتز معتقد است بدون تکیه بر اخلاق امکان عدالت آزادی و عدالت وجود ندارد و اخلاق بدون توحید پایدار نمیماند».
پیمان ادامه داد: «براساس این تفکر نمیتوانیم عدالت و دموکراسی را به اجرا بگذاریم بدون آنکه انسانهای عدالتخواه و دموکرات پرورده شوند و این جز با ایمان به فلسفه توحیدی ناممکن است. امروز هم جامعه ما به طور متناوب به دلیل اینکه برخی روشنفکران و جنبشهای اصلاحی تأکیدهای یکجانبهای را بر عدالت یا آزادی دارند ضرورت این گفتمان وجود دارد. به طوری که هر دو عملا ضرورت اتکا به ارزشهای اخلاقی و انسانی مبتنی بر ایمان توحیدی را مغفول گذاشتهاند. بحران امروز ما از این زاویه با آنچه در دهههای 20 و 30 و دوران اوج فعالیتهای آیتالله طالقانی مشترک است».
این فعال سیاسی با تأکید بر ترکیب برابری و آزادی و تربیت انسانهای اخلاقی و مؤمن افزود: «نکته دیگر اینکه طالقانی در جریان انقلاب به این نتیجه رسید که دموکراسی پارلمانی صرفا نمیتواند تأمینکننده حق مشارکت مردم باشد بلکه باید همراه با نظام شورایی گردد تا بخش وسیعی از مردم مستقیما در فرایند تصمیمگیریهای دموکراتیک مشارکت کرده و تمرین نمایند و در نتیجه تمرکز در نظام تصمیمگیری از بین برود».
پیمان در پایان با اشاره به تأکید آیتالله طالقانی بر نفی استبداد و شکلگیری نظام شورایی دخالت قدرت در عرصه عمومی و نهادهای مدنی را مانعی در راه مشارکت مستقیم مردم در تصمیمگیریهای اساسی کشور دانست.