آفتابنیوز : آفتاب: حادثه 11 سپتامبر 6 سال پیش در مرکز بزرگترین قدرت جهان اتفاق افتاد. حادثهای که بسیاری از تحلیلگران آن را سناریو خود ساختهای میدانند که میتوانست الزامات و پاسخهایی را برای افکار عمومی در برداشته باشد. بهانهای که به وسیله آن ایالات متحده آمریکا میتوانست هم از طریق نظامی و هم از طریق سیاسی و فرهنگی در هر منطقه جهان مدعی استراتژیهای ویرانگر خود باشد. در این میان خاورمیانه به دلیل تمرکز انرژی موثر مانند گاز، نفت و پتروشیمی و آب منطقهای است که سیاستمداران آمریکایی مایلند همواره مدیریت آن را برعهده داشته باشند. 11 سپتامبر حادثه شگفتانگیزی در بعد سیاست خارجی و روابط بینالملل است، حادثهای که بر روابط کشورهای خاورمیانه تاثیرگذار بوده است. در خصوص تاثیر حادثه 11 سپتامبر بر روابط ایران و آمریکا، فرصتها و چالشهایی که حوادث پیرامون ایران در برابر دستگاه دیپلماسی ایران قرار داد، چشمانداز روابط سیاست خارجی ایران و آمریکا و ... با دکتر مصطفی ملکوتیان، دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، به گفتوگویی کوتاه نشستیم.
آقای ملکوتیان! حادثه 11سپتامبر در گذر زمان چه تاثیری بر رابطه ایران و آمریکا گذاشت؟ آمریکاییها از حادثه 11 سپتامبر 2001 به منظور محدود کردن و محاصره ایران یعنی بزرگترین مانع دستیابی به اهداف استعماریشان در منطقه استفاده کردند. آنها که خود به حق توسط امام راحل لقب شیطان بزرگ گرفته بودند، ایران را در گروه «محور شرارت» یا «محور شیطانی» قرار دادند و با تبلیغات وسیع جهانی مبنی بر همکاری ایران با القاعده در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به تهاجم علیه کشور ما برخاستند.
به ویژه با متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم، مخالفت با روند صلح خاورمیانه، تلاش برای ساختن سلاحهای کشتار جمعی و زیر پا گذاشتن حقوق بشر از قصد خود برای تغییر سیاسی در ایران سخن گفتند و در شش سال گذشته بارها از ا ین که گزینه نظامی نیز روی میز است سخن گفتهاند. در عین حال، اکنون همگان دریافتهاند که آمریکا هر لحظه به شکست نهایی بیشتر نزدیک میشود.
امسال بزرگداشت قربانیان حادثه 11 سپتامبر در آمریکا این واقعیت را نشان میداد که حرکتهای این کشور بعد از 11 سپتامبر اساسا اشتباه بوده و تبعیت آمریکاییان از سیاستهای نومحافظهکاران حاکم بر کاخ سفید جز شکست و شرمساری و بدتر کردن شرایط امنیتی برای آمریکا و غرب چیزی در برنداشته است.
به نظر شما حوادث پیرامونی ایران چه فرصتها و چالشهایی در برابر دستگاه دیپلماسی ما قرار داد؟ مهمترین حادثه پیرامون ایران بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، اشغال کشورهای افغانستان و سپس عراق بود. اساسا آمریکاییها بعد از فروپاشی بلوک شرق کمونیست خواستار گسترش ناتو به شرق یعنی شرق اروپا، قفقاز جنوبی، آسیای مرکزی و افغانستان و پاکستان بودهاند تا با حضور مستقیم در منطقه بین ایران و کشورهای بزرگی همچون روسیه، چین و هند حائل شوند تا از همگرایی کشورهای نامبرده جلوگیری نموده، بر نفت منطقه مسلط شده و از گسترش نفوذ منطقهای و جهانی ایران ممانعت کرده و صدور انقلاب اسلامی را نیز محدود نمایند و امنیت رژیم صهیونیستی را نیز تامین کنند.
به همین دلیل به سرعت با امتیازات مالی و سیاسی که به کشورهای شمالی ایران دادند شروع به تقویت حضور خود نمودند. اما نتیجهای که میخواستند به دست نیامد. زیرا مقاومت در افغانستان و عراق با همگرایی منطقهای بین چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی با عنوان پیمان شانگهای که هند و ایران نیز عضو ناظر آن هستند، همراه شد و اعضا به صورت جدی از آمریکا خواستند که آسیای مرکزی از جمله حضور در ازبکستان را پایان دهد.
خلاصه اینکه این حوادث به علاوه اعتماد به نفس فوقالعاده ایران و دیپلماسی خوب آن، چالشهای ایجاد شده ناشی از مداخله نظامی آمریکا در منطقه را برای ایران به فرصت تبدیل کرد و اختلافات در جهان غرب نیز به این امر اضافه شد و قدرت چانهزنی ایران برای دستیابی به اهداف خود را به خوبی افزایش داد.
با تغییر فضای امنیتی حاصل از 11 سپتامبر و بازگشت به رقابت اقتصادی چه فضای مانوری برای سیاست خارجی ما ایجاد شده است؟ گران شدن قیمت جهانی نفت، پیشرفتهای علمی و فناوری کشور و فراهم شدن زمینههای برداشتن یک خیز اقتصادی سریع به علاوه موقعیت ویژه ایران که ارتباط دهنده مناطق آسیای مرکزی، قفقاز، آسیای جنوبی، شرق مدیترانه و خلیجفارس میباشد، بیانگر دورنمای خوبی از قدرت مانوراقتصادی و سیاسی برای کشور ماست.
نکتهای که باید بیشتر بدان اهتمام ورزیم، این است که توسعه و پیشرفت علمی فناوری باید در هر حرکت ما خود را نشان دهد و نباید هیچ امکانی را در این رابطه از دست بدهیم. البته آشکار است که ما نمیخواهیم همراه با توسعه علمی فناوری و اقتصادی، فرهنگ ابتذال و بیبند و باری که مثلا همراه با توسعه در کشورهای آسیای جنوب شرقی به چشم میخورد را بپذیریم.
در یک سال باقی مانده از ریاست جمهوری بوش سیاست خارجی آمریکا به چه سمتی میرود؟
مساله عراق برای آمریکاییان شبیه مساله ویتنام شده است. همگان شکست را پذیرفتهاند حتی اگر ظاهرا این امر را انکار میکنند. در عین حال رییس جمهور این کشور طبق قانون اختیاراتی دارد هر چند محبوبیتی در کشور نداشته باشد.
جرج بوش به هیچ یک از اهداف منطقهای خود دست نیافته و دوست نزدیکش یعنی رژیم صهیونیستی نیز از حزبالله شکست خورده است. رییس جمهور یک ابرقدرت به هنگام شکست در یک مساله با انواع اهرمهای تبلیغاتی سیاسی و اقتصادی سعی دارد خود را پیروز جلوه دهد و گاه حتی حاضر است دست به ماجراجویی بزند. اما همه این تلاشها در مسیر زوال رخ میدهد و کسی را نمیترساند.
به قدرت رسیدن یک رییس جمهور دمکرات یا جمهوریخواه چه فرصتها و چالشهایی در مقابل سیاست خارجی ما قرار میدهد؟
هرچند در آمریکا جمهوریخواهان به بازها و دمکراتها به کبوترها مشهور شدهاند، اما نگاهی به تاریخ گذشته این کشور نشان میدهد که این دو حزب از نظر اهداف سیاست خارجی تفاوت آشکاری ندارند و اگر تفاوتی در روشها نیز دیده میشود بیشتر به دلیل رقابتهای انتخاباتی است.
یعنی هر یک از دو حزب برای جذب رایدهندگان، شعارهایی را مطابق شرایط روز و نیازهای عمومی برمیگزینند. به عبارت دیگر اکنون که آمریکا در باتلاق عراق گرفتار شده است، دمکراتها روی مساله خروج از عراق صحبت میکنند و این که منافع ملی آمریکا را به جای درگیری مستقیم نظامی میتوان از طریق تلاشهای تبلیغاتی، کمکهای اقتصادی و دیپلماسی فعال کسب کرد.
آنچه مسلم است این است که با رسوایی آمریکا درمسایلی همچون مداخله نظامی در افغانستان و عراق و مساله هستهای ایران، هر گروهی که در آمریکا قدرت را در دست داشته باشد چه دمکرات و چه جمهوریخواه، قدرت مانور ایران در منطقه و جهان افزایش یافته و واقعیتی به نام ایران اسلامی مقتدر و توانا ظهور کرده است.
چشمانداز روابط ایران و آمریکا را چگونه میبینید؟ این امر بستگی به رفتار و روشهای دولت آمریکا دارد. در صورتی که دولت آمریکا دست از توطئه علیه ملت ایران بردارد و آن طور که رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) میفرمود آمریکا اگر آدم شود با او رابطه برقرار میکنیم. از سوی دیگر تا زمانی که آمریکا با تمام توان از موجودیت رژیم جعلی اسرائیل حمایت میکند برقراری رابطه بین کشور ما و آمریکا غیرممکن است.