در گفتوگوی تخیلی و البته مستند این شاعر که به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی (۲۵ اردیبهشتماه) تهیه شده، آمده است:
و فرجام بدکاری و بدنهادی؟
مکن بد که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد
دعایی در حق جوانمردان روزگار؟
جوانمرد را تنگدستی مباد
دو کلمه حرف حساب با ارباب قدرت و ثروت؟
نه فرزند ماند، نه تخت و کلاه
نه دیهیم شاهی، نه گنج و سپاه
و سؤالی عبرتآموز برای بیدار کردن مستکبرین و دیکتاتورهای روی زمین؟
کجا شد فریدون و هوشنگ و جم؟
ز باد آمده، بازگردد به دم!
به نظر شما چه چیزی میتواند انسان را از فروافتادن در دامچالههای مهلک قدرت و ثروت برهاند و رستگاری او را تضمین کند؟
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم جان، آن جهان نسپری
به نظر شما چه چیزی مایه غم و اندوه انسان است و راهکار مقابله با آن چیست؟
کم اندوه آن را، که دنیا کم است
فراوان خزینه، فراوان غم است
شما بهترین سرمایه برای انسان را چه میدانید؟
همان خلق نیکو که مردم بدوی
بماند همهساله با آبروی
قدر و قیمت «فرهنگ» در چشم و دل شما؟
چنین داد پاسخ بدو رهنمون
که فرهنگ باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرایش جان بُود
ز گوهر سخن گفتن آسان بود
چه چیزی باعث جاودانگی و ماندگاری شما شده است؟
نمیرم از این پس که من زندهام
که تخم سخن را پراکندهام
و بیتی به عنوان حُسن ختام این گفتوگوی شیرین؟
خداوند گیتی پناه تو باد
زمین و زمان، نیکخواه تو باد
با سپاس و تشکر فراوان از شما به خاطر فرصتی که برای این مصاحبه در اختیار ما قرار دادید. اجازه بدهید ما نیز با دعایی در حق شما و از زبان شما، این گفت و گو را به پایان ببریم:
همیشه دلت مهربان باد و گرم
پر از شرم جان، لب پر آوای نرم